تاریخ انتشار :دوشنبه ۱ حوت ۱۳۹۰ ساعت ۰۹:۵۹
کد مطلب : 36401
بهارعربی یا بیداری اسلامی
بازگشت به آرمان های اصیل اسلامی و آموزه های غنی این مکتب الهی می تواند مرهمی باشد بر زخم های فراوانی که جوامع اسلامی از دور شدن از آموزه های اسلام و خود باختگی حاکمان کشورهای اسلامی برداشته اند
یک سال از آغاز انقلاب ها و جنبش های عدالت طلبانه مردمی و اسلامی کشورهای شمال آفریقا و جنوب غربی آسیا که عمدتا عربی هستند میگذرد.

بحث ها و تحلیل های گوناگون وفراوانی در مورد زمینه ها وانگیزه های پیدایش ، بسط و گسترش این انقلاب ها در محافل رسانه ای و سیاسی جهان صورت گرفته است. اکثر رسانه های غربی و بعضی از رسانه های منطقه تحت تاثیر دولت های خود سعی دارند از عنوان بهار عربی برای این انقلاب ها نام ببرند و از مشکلات اقتصادی ومعیشتی وبعضاً از استبداد این حکومتها به عنوان دلیل و انگیزه به وجود آمدن این انقلاب ها وجنبش های مردمی یاد می کنند.

همچنین از دموکراسی خواهی و استقلال طلبی مردم به معنای واقعی کلمه و نه فقط در ظاهر به عنوان عوامل دیگرپیدایش و فراگیرشدن این انقلاب ها یاد می کنند.
این رسانه ها سعی در برجسته نشان دادن مسائل قومی، نژادی وعصبیت عربی در این انقلاب ها دارند و سعی می کنند این مسائل را به عنوان عامل مهم و تعیین کننده در به حرکت در آوردن و یکپارچه کردن مردم برای تغییر نظام هایشان به مدل های جایگزینی که خودشان می پسندند مطرح کنند.

در حقیقت این رسانه ها به همراه حکومت هایشان می خواهند سطح خواسته ها و انگیزه ها واهداف این انقلاب ها را درحد تغییر رژیم یا رفع مشکلات اقتصادی و معیشتی پایین بیاورند.
این در حالی است که وقتی در این انقلاب هایی که در کشورهای اسلامی صورت گرفته است، ارزش ها و معیارهای اصیل اسلام مطرح شود و هدف این انقلاب ها بازگشت به ارزش های اسلامی بیان شود تمام مسایل فرعی دیگر که شاید جزء انگیزه های فرعی انقلاب باشد مثل رفع مشکلات اقتصادی یا داشتن استقلال در همه زمینه ها و یا موارد دیگر حل خواهد شد. زیرا اسلام این پتانسیل را دارد که به تمام نیازها و هدف های مقدسی که یک جامعه برای آن به پا می خیزد وانقلاب می کند پاسخ دهد.

با نگاهی به تاریخ چند دهه اخیر این کشورها که درحال حاضر مردمشان به پا خواسته اند و خواهان سرنگونی و تغییر نظام هایشان هستند می بینیم که فاصله گرفتن از اسلام و رهنمودهای این مکتب الهی سبب استبداد و دیکتاتوری در روش حکومت حاکمان و عقب ماندگی سیاسی اقتصادی وعلمی این کشورها شده است.
با سیری در تاریخ اسلام به خوبی نقش پر رنگ و جهت دهنده دین در انقلاب ها و جنبش هایی که انجام شده است روشن می شود. در اکثر قیام ها و جنبش هایی که در پناه دین وبه نام دین صورت گرفته است و هدف خود را برپایی احکام دینی ومحور قرار دادن دین در زندگی مردم اعلام کرده اند می بینیم که چگونه به اهداف مورد نظرخود که برای آن انقلاب کرده اند دست یا فته اند ، برعکس هرگاه هدف انقلاب یا نهضتی اموری نظیر مسائل اقتصادی ویا اهداف ملی گرایانه ای بوده در اکثر مواقع به شکست انجامیده است.

نمونه های فراوانی بر این مدعا در تاریخ وجود دارد ولی نمونه ی در دسترس و نزدیک وقابل لمس انقلاب اسلامی سال 1357 در ایران است که با تکیه بردین و اتکا بر قدرت لا یزال خداوند و تحت رهبری روحانیت و مرجعیت دینی به پیروزی رسید.
این انقلاب که در تمامی مراحل خود از آغاز تا کنون با اتکا به اسلام و هدف قرار دادن پیاده کردن احکام اسلامی و حکومت دینی با قدرت و پشتوانه ی بی نظیر مردمی به پیروزی رسید، توانسته با کمترین لغزش و خدشه در آرمان های خوداستمرار پیداکند و تاثیر شگرفی بر سایر کشورها و نهضت های انقلابی جهان اسلام نظیر فلسطین و لبنان بگذارد.
در انقلاب های یک سال اخیر در کشورهای اسلامی نشانه ها و موارد فراوانی وجود دارد که نشان می دهد بیش از آنکه این انقلاب ها ملی باشد و متأثر از عوامل اقتصادی ویا سیاسی باشد متأثرازاسلام است.
وجود شعارها ونمادهای اسلامی درتظاهرات ها و راهپیمایی های مردمی نظیر شعار الله اکبر که در اکثر تظاهرات ها به گوش می رسید، قرار دادن مساجد به عنوان کانون انقلابیون، تظاهرات های گسترده و بعضا ملیونی که بعد از نماز جمعه به راه می افتاد، نمونه هایی ازاسلامی بودن این انقلاب ها می باشد.

در کشورهای تونس و مصر که انقلاب به ثمر رسید ، و مردم به پیروزی رسیدند در انتخاباتی که صورت گرفت دیدیم که چگونه احزاب وگروه های اسلام گرا و اسلامی با قدرت و فاصله ای زیاد نسبت به سایر گروه ها به پیروزی رسیدند.
بعد از پیروزی این انقلاب ها در حال حاضر نیزکشورهای غربی و بعضی از کشورهای منطقه در راستای منافع خود در کشورهایی که انقلاب رخ داده است دخالت می کنند و با قصد مصادره انقلاب ها به نام خود تلاش دارند اذهان عمومی را ازاسلام که عامل مهم و اصلی پیروزی این انقلاب ها بود منحرف کنند و ازاین انقلاب ها تحت عنوان بهار عربی یاد می کنند.
این کشورها به همراه بعضی از کشور های منطقه می دانند با بازگشت ملت های منطقه به آرمان های اصیل اسلامی منافعشان به خطر خواهد افتاد، و منافعی که قبلا با حکومت کردن حکام وابسته و نالایق دراین کشورها نصیبشان می شد و از نالایقی و بی کفایتی نظام های قبلی و سرکردگان آن ها نهایت استفاده را می بردند دیگر وجود نخواهد داشت.

در عصر حاضر که همه ی نظام های سیاسی و اقتصادی در شرق و غرب به شکست انجامیده مانند مارکسیسم و کمونیسم ویا درحال شکست می باشند مانند نظام سرمایه داری ، بازگشت به آرمان های اصیل اسلامی و آموزه های غنی این مکتب الهی می تواند مرهمی باشد بر زخم های فراوانی که جوامع اسلامی از دور شدن از آموزه های اسلام و خود باختگی حاکمان کشورهای اسلامی برداشته اند و عاملی باشد برای جبران عقب افتادگی ها و درجا زدن هایی که از این حاکمان ورژیم های سرسپرده دیده اند.

این انقلاب های یک سال گذشته که در کشورهای اسلامی منطقه به وقوع پیوست و یک نوع بازگشت ملت ها به اصالت اسلامی خود بود و جرقه ی آن از انقلاب اسلامی سال 1357 در ایران زده شد، می توان گفت تحقق بشارت قرآن است که جهانی شدن اسلام و غلبه ی نهایی اسلام و حق را بر تمامی مکاتب بشری وعده داده است و می تواند مقدمه ای بشود بر ظهور ذخیره بزرگ الهی و آخرین حجت خدا بر روی زمین که باظهور خود به تمامی انتظارها برای رساندن بشر به قله ی سعادت و کمال واقعی بشرپایان خواهد داد.

نویسنده: محمد کریمی
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)- کابل
https://avapress.com/vdcdfo0s.yt09z6a22y.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما