تاریخ انتشار :سه شنبه ۱۰ حمل ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۱۸
کد مطلب : 124245
جایگاه شناسی زن افغان در نگاه "نقره دختر دریای کابل"
به گزارش  خبرگزاری آوا، رمان "نقره، دختر دریای کابل" نوشته‌ "حمیرا قادری" نویسنده‌ مطرح و جوان افغانستان یکی از رمان‌های مهم معاصر افغانستان ‌است که در آن به مسائل اجتماعی و سیاسی از دیدگاه زن و با محوریت آن پرداخته شده‌ است.

این رمان حوادث و وقایع سال‌های پر التهاب (۱۳۰۸-۱۳۵۷) را با دیدی متفاوت توصیف می‌کند و کنش‌های ظالمانه شاهان و دربار، گسست‌ها و نابه سامانی‌های اجتماعی، ناهمخوانی‌های سیاسی و دریافت‌های ذهنی توده‌ها در چرخشگاه تاریخ با زیباترین نثر ممکن در یک چارچوب برازنده داستانی بازتاب یافتند.

اگر رمان تاریخی را بنابر تعریف‌های متعارف نوعی از رمان بدانیم که رویدادهای تاریخی و اشخاص برجسته تاریخی را بازسازی می‌نماید، رمان نقره دختر دریای کابل، یک رمان تاریخی است، با اینکه قهرمانان آن اشخاص برجسته، پویا و سرشناس زمان خود نیستند، همان‌هایی هستند که در حاشیه قرار دارند ولی تاریخ را بازگو می‌کنند، جدا از اینکه چه تفسیر و برداشتی از رویدادها دارند.

نقره دختر دریای کابل، از چند جهت قابل بحث و گفت‌وگو است، برای کشف این رمان باید دریافت که این رمان با بهره‌برداری از زمینه تاریخ، شخصیت‌ها را بازسازی می‌کند، شخصیت‌های داستانی می‌سازد و از ورای شخصیت‌ها تاریخ را می‌نمایاند.

در حقیقت این رمان آمیزه‌ای از رمان شخصیت و رمان تاریخی است، از یکسو رمان تاریخی است چون روی زمینه واقعی و تاریخی حرکت می‌کند، از سوی دیگر رمان شخصی است چون روی چند شخصیت تمرکز کرده است و تاریخ را نیز از ورای «اختلاط ها» و دریافت‌های شخصی بیان می‌دارد.

راوی (اقلمیا) تقریبا در حوالی سال ۱۳۰۸ در آشپزخانه ارگ شاهی از بطن «نقره» دختر جوان کارگر در آشپزخانه ارگ و «ازمری» سرباز «حبیب الله کلکانی» متولد می‌شود.

در این کتاب زنان آشپزخانه ارگ شاهی افغانستان یک قرن پیشتر به روایت تاریخ می‌پردازند اما به اندازه توان و فهم خود چرا که در این رمان خواننده با بخشی از رخداد‌های مهم تاریخ معاصر افغانستان از طریق قصه‌های این زنان آشنا می‌شود.

زنانی که نمایندگان چند نسل‌اند، شاهدان عینی رویداد‌های تاریخی چند دهه اخیر بوده‌اند از سیاه‌چال‌های «عبدالرحمان خان» گرفته تا قیام «حبیب‌الله» بچه سقاو و کشته شدن «نادر خان» به دست «عبدالخالق» و زندان‌سرای موتی را روایت می‌کنند و آنجا که نیاز به بازگویی گذشته‌های دورتر می‌شود، نویسنده بازهم با قصه‌های این زنان به سراغ روایت آن دوران‌ها می‌شتابد.

نویسنده قصه‌های مادران این زنان را می‌گوید تا روایتش را هم از نظر تاریخی یک‌دست کند و هم ساختار داستانی را از انحراف و گزافه‌گویی نجات دهد و هم نگاه جبرگرایانه‌اش را نسبت به تاریخ زنان خوب بپروراند.

به این معنا که در این جغرافیای تاریک و خونین، زنان از دیرباز زیر ستم بوده‌اند و این ستم و حرمان، تقدیر ازلی زنان در جوامع ایستایی مثل جامعه افغانستان است.

این ۷ زن آشپزخانه کاخ با ابراز انزجار از ولی نعمت‌های‌ خود شاید می‌خواهند از این تاریخ تحقیر و حرمان انتقام بگیرند.

این زنان به لحاظ جغرافیایی نیز نمایندگان گوشه‌های مختلف افغانستان‌اند، «بوبوی زری‌ماه» از «بدخشان» است، «بی‌بی‌کو» از «کنر‌ها» و «صفورا» از «پکتیا» و دو زن از مناطق جنوبی و سایرین از کابل.

زنان پشتون و تاجیک و شاید هزاره و ازبک همه در یک آشپزخانه جمع شده‌اند تا برای شاهانی که با توطئه یکدیگر تنها برای حفظ قدرت سرنگون می‌شوند غذا تهیه کنند.

این نقش کنایه‌ای هم به نگاه تقلیل‌گرایانه جایگاه زنان و حضور جبری زنان در آشپزخانه‌ها دارد یعنی این زنان به عنوان نمایندگان جنس خود در خدمت پادشاهانند که نماد‌های ستم و انحصارطلبی مردانه‌اند و این کارکتر‌ها همه زن انتخاب شده‌اند تا جنبه جنسی این وضعیت و وجهه مذکر این تاریخ ستم برجسته‌تر شده باشد.

این ۷ زن در این آشپزخانه خواندن و نوشتن یاد می‌گیرند، «خاله روگل» که خواندن قرآن و ۴ کتاب و حافظ می‌داند این دانشش را از سایر زنان مضایقه نمی‌کند و دیگران نیز با شوقی که دلیل سودجویانه و مادی ندارد به فراگرفتن این دانش می‌پردازند.

با اینکه رمان یک راوی اصلی دارد، راویان دیگر نیز اختلاط (حکایت) کرده و راوی را مخاطب قرار می‌دهند، روایت خطی نیست، زمان به صورت نامحسوسی گاهی به عقب و گاهی به جلو می‌رود زمانی اقلمیای کودک سخن می‌راند و گاهی اقلیمای مو نقره‌ای که تنها، در خانه متروک ازمری با یادهای نقره زندگی می‌کند.

نثر بدون عیب و زیبای نقره دختر دریای کابل، مهمترین ویژگی آن به شمار می‌رود، با اینکه متن آمیزه‌ای از چندین گویش زبان فارسی دری است و گاهی با اصطلاحات محلی که اکثرا ناآشنا هستند، آمیخته شده، محکم، استوار و داستانی است.

نویسنده با توانمندی کوشیده است تا در عین حالی که عبارت‌های ساده را بر دهان راویان – مطابق دانش ایشان- بگذارد و زبان همان زنان باشد بازهم زبان استاندارد و اصول دستور زبان را فراموش نمی‌کند.

گذشته از اینکه محتوای آنچه بر زبان زنان می‌گذرد، به طرز عجیبی با دنیای آنان بیگانه است، زنانی که فکر سیاسی دارند و نیک و بد جامعه را درک می‌کنند.

زبان رمان گاهی خیلی شاعرانه می‌گردد اما این نثر شاعرانه روال داستانی را افزون بر اینکه آسیب به آن نمی‌رساند، استوارتر و گیراتر نیز ساخته است.

چگونگی روایت و مهندسی رمان عالی است، با زیباترین شکل ممکن آغاز می‌گردد و با همان زیبایی ادامه می‌یابد و تمام می‌شود.

روایت در این رمان را می‌توان نقطه قابل تاملی در تاریخ ادبیات داستانی افغانستان دانست چرا که مکالمات هنرمندانه به هم پیوند خوردند و شکل تصنعی ندارند و از این نگاه وحدت درونی رمان را فراهم می‌آورند.

دقت تاریخی و مهندسی سال‌ها نیز قابل ستایش هستند و یکی از نکاتی که تا حدی خواندن اثر را برای مخاطب غیرحرفه‌ای مشکل می‌سازد نداشتن فصل‌بندی است که این امر باعث شده جایی برای تنفس مخاطب باقی نماند و کمی مطالعه آن مشکل به نظر برسد اما در نهایت اگر مخاطب کمی با همدلی با اثر برخورد نماید قدرت زمین گذاشتن اثر را ندارد.

می‌توان این اثر را از لحاظ مطالعات تاریخی و شناخت تاریخ افغانستان اثری درخور توجه دانست و همچنین می‌شود درباره مطالعات فرهنگی و شناخت فرهنگ افغانستان نیز از آن بهره جست.

در آثار ما‌ قبل این رمان اغلب با نوعی جهت‌گیری منفی نسبت به فرهنگ افغانستان روبه‌رو می‌شدیم که فضای ذهنی خوبی در پی نداشت و حتی به نوعی خواسته یا ناخواسته فرهنگ این مردم کوبیده می‌شد و مدام این مردم به صورت مردمی اسلحه به دست و اُمی به تصویر کشیده می‌شدند اما این رمان به نحوی پاسخگوی بسیاری از ابهامات به وجود آمده است.

فرهنگ غنی این مردم در جای جای اثر به چشم می‌خورد، مردمی که اگر مجبور به گرفتن اسلحه شدند برای دفاع از حقوق پایمال شده‌شان بوده، هر چند که از گرفتن سلاح راضی نیستند اما اغلب راه دومی ندارند، زنان بر اثر برخورد‌های متفاوت حکومت از دیرباز قربانی بسیاری از مسایلی هستند که ریشه در اسلام ندارد و به صورت عرف رایج است.

در مجموع در این اثر مردمی مبارز و عاشق پیشه را می‌بینیم که هم برای استقلال کشور می‌جنگند هم در پای عشق خویش جان می‌دهند.

حمیرا قادری در سال ۱۳۵۸ در هرات به دنیا آمده و کتاب‌های «نقره دختر دریای کابل»، «گوشواره انیس» و «بررسی روند داستان نویسی» در افغانستان از دیگر نوشته‌های قادری است.

چندی پیش قادری برنده جایزه ادبی «صادق هدایت» در ایران شده بود که از جمله باارزش‌ترین جایزه‌های ادبی فارسی به شمار می‌رود.

نقره، دختر دریای کابل توسط انتشارات «روزگار» در سال ۱۳۸۷ و ۱۰۰۰ نسخه، در قطع رقعی و ۳۷۲ صفحه منتشر شده است.
منبع: میزان
https://avapress.com/vdcfjjdytw6d00a.igiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما