تاریخ انتشار :سه شنبه ۳ سنبله ۱۳۹۴ ساعت ۱۷:۱۰
کد مطلب : 115708
دانه های سیاه معتاد بر صفحه شطرنجی پایتخت!
در کنار بسیاری از ناهنجاری های موجود در شهر کابل، یکی هم منظره زشت و مشمئز کننده جماعت معتادان در برخی از نقاط پایتخت است. یکی از این نقاط تاسف بار که بخش عظیمی از عناصر معتاد به انواع مواد مخدر را در خود جای داده، زیر پل سوخته در رودخانه کابل است.

غیر از آنکه این محل تبدیل شده به زباله دان بخش وسیعی از ساکنان غرب کابل، مغازه داران و کشتارگاههای مرغ و گاو و گوسفند قصابان دور و نزدیک پل سوخته؛ گشت و گذار معتادین و خواب و خوراک آنها در لابلای کپه های متعفن و بویناک که بسان مادر کیکها بالا و پایین می روند، حال هر بیننده دردمند و میهن و مردم دوست را بهم می زند.

واقعیت این است که مردم و به خصوص باشندگان محل مانده اند که با این اوضاع اسفبار و رقت انگیز چه کنند. لااقل اگر دولت و حکومتی خدمتگذار و دلسوز در راس کار می بود، می شد توقعاتی را داشت و پیشنهادهایی را مبنی بر بهبود اوضاع فعلی محله های معتاد نشین مطرح کرد.

اما سوگمندانه که مردم امید شان را نسبت به دولت و دولتمردان کنونی از دست داده اند و بیشترینه بر این باوراند که دولت و حکومت زمانی که افراد سالم و با انرژی اجتماع برای شان اهمیتی ندارد و حاضر نیستند تا حداقل کار و خدمتی برای این قشر انجام بدهند؛ دیگر چه توقعی می توان داشت تا آنها بیایند و برای یک عده انسان معتادِ فاقد توان و انرژی کار و تلاش، کاری انجام بدهند؟!

امروزه بد امنی و در پاره ای از موارد ناامنی و همچنان بیکاری و فقر و تنگدستی که هر کدام رابطه علْی و معلولی با یکدیگر دارند؛ امان مردم را گرفته و مردم به خصوص جوانان این کشور و حتی در حین تحریر همین نوشته، با هدف فرار از کشته و زخمی شدن و نیز به منظور یافتن پیشه و کاری، دسته دسته راهی کشورهای همسایه و غیر آن می شوند.

ریاست پاسپورت کابل این شبها و روزها پذیرای صدها و هزاران هموطنِ خواهان گذرنامه است که قصد خروج از وطن را دارند و این در شرایطی است که سران و دولتمردان ما بجای آنکه با هم بنشینند و ضمن طرح و برنامه ای کارآمد و موثر، از فرار نیروی فکر و کار و انرژی از وطن جلوگیری کنند، در اوج بی تفاوتی نسبت به آینده کشور و مردم، فقط به این فرارها نگاه می کنند!.

اعتیاد به مواد مخدر که فقط بازتاب یکی از پیامدهای بیکاری و فقر در هر جامعه به خصوص جامعه ما می باشد، در بدقواره ترین شکل ممکن خویش رخ نموده و کشور ما با دارا بودن ۶ میلیون معتاد به انواع و اقسام مواد مخدر، می رود تا در لیست منحط ترین کشورهای دنیا از نظر سخافت و دنائت اخلاقی و اجتماعی قرار گیرد.

با آنکه مردم و رسانه ها مکرر از اوضاع معتادین در سطح شهر به دولت شکایت کرده و از سران حکومت خواسته اند تا بدین وضعیت رقتبار و چندش آور، نقطه پایان گذاشته شود و معتادان را از سطح شهر جمع کرده و به محلها و مراکز مخصوص جهت تداوی و بازپروری ببرند؛ اما دیده شده که کوچکترین توجه جدی از سوی دولت و حکومت صورت نگرفته است.

تنها کاری که دولت در بخش معتاد و اعتیاد و مبارزه با آن انجام می دهد، آن است که هر از چند گاهی به سربازان و افسران نواحی خاص در کابل دستور می دهد تا به لانه های معتادین در زیر پل ها و در داخل ساختمانهای نیمه کاره و نیز ویرانه های سطح شهر، هجوم ببرند و آنان را از داخل مکانهای مذکور بیرون کشیده و در سطح شهر پراکنده کنند!!.

چنانچه می دانیم این گونه واکنش نشان دادن در برابر بلای اعتیاد، چند پیامد منفی و فاجعه بار را به دنبال خواهد داشت: یک آنکه منظره شهر را تخریب می کند؛ اگر چه کابل بدون داشتن نمایشگاههایی از لشکر شکست خورده اعتیاد در میان بلوارها و کنار و گوشه سرکها و دروازه های مردم نیز چندان منظره دلگشا و جالبی ندارد و چیزی که از این شهر در ذهن هر باشنده آن تداعی می کند، سلسله ای است از نابهنجاری ها و نابسامانی های دلخراش و چشم آزار؛ اما با اینحال، وجود و حضور جمعی عظیمی از معتادان و آنهم با آن هیات و آناتومی در جای جای شهر، کابل را به زباله دانی متعفن شبیه تر ساخته تا پایتخت یک کشور تاریخی و اسلامی.

دوم آنکه این وضعیت بدآموزی ببار میاورد. سطح شهر محل تردد عام و خاص و پیر و جوان و کودک است. شاید آنهایی که سن شان بالا رفته و گرم و سرد روزگار را دیده و چشیده اند، بتوانند در برابر این گونه منظره های وقیح و قبیح از خود مقاومت نشان بدهند و به عبارت ساده تر به اعتیاد آلوده نشوند؛ اما چه کسی می تواند تضمین کند جوانان و کودکان به خصوص قشر بی سواد و فقیر جامعه ما که خود و به دلیل محرومیت ها در معرض آلودگی ها قرار دارند، بتوانند در برابر امواج تند و بی رحم اعتیاد به مواد مخدر، مقاومت و ایستادگی کنند.

سوم آنکه ممکن است حضور معتادان به مواد مخدر در هر گوشه و کنار و در متن شهر، موجب تشویق و ترغیب اقشار محروم و بیکار جامعه به این بلای خانمانسوز شود. در جامعه ای مانند افغانستان و به خصوص شهر کابل که بیکاری و فقر و تنگدستی غوغا می کند، وجود جماعت معتاد در سطح شهر خود می تواند وسوسه و محرکی باشد برای رو آوردن اقشار مذکور به اعتیاد؛ چرا که این اقشار ممکن است نشه و بی خبری به طفیل پناه بردن به مواد مخدر را ترجیح بدهند به زندگی سخت و توام با درد و رنجی که در سایه فقر و محرومیت با آن دست و پنجه نرم می کنند!.

در هر حال، اینها پیامدهای مخرب و ویرانگری است که می تواند در صورت رها بودن عناصر معتاد در سطح شهر، دامنگیر جوانان و نوجوانان ما گردد که می طلبد تا وجدانهای خفته مسئولان مملکتی سر از خواب بی اعتنایی به اولاد وطن بر دارند و راه چاره ای برای این معضل جدی و شدید اجتماعی بیندیشند.
https://avapress.com/vdcjyievouqevaz.fsfu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما