تاریخ انتشار :دوشنبه ۲۳ سرطان ۱۳۹۳ ساعت ۲۰:۵۹
کد مطلب : 95331
شهید سيد اسماعيل بلخي، اسوه ماندگار و رهبری برای تمامی نسلها!
بلخي بزرگ(ره) آمده بود تا كشور و مردم خويش را از محاق ظلمت و تاريكي استعمار و استثمار نجات بخشيده و برسرير افتخارآميز استقلال و عزت بنشاند، اما دريغ و درد كه انديشه خائن و زبونِ وقت، در برابر آن فكر و عملِ الهي- ملي تاب نياورده و پس از رخنه در نهضت ستم ستيز بلخي و يارانش و فروپاشي آن، با حيله و تزوير نا جوانمردانه اي، آن سيد جليل القدر و رهبر آزادي را به شهادت رساندند
24 سرطان هر سال مصادف است با سالروز شهادت شخصیت بزرگ و عالمی ربانی و سیاس، علامه سید اسماعیل بلخی(ره). "علامه شهيد سید اسماعیل بلخى در سال 1295 خورشیدی در "سرپل بلخاب" متولد شد. در12 سالگي به همراه پدر به ايران مهاجرت کرد و وارد حوزه علمیه مشهد مقدس شد. پس از هشت سال تحصيل در حوزه، به همراه پدر پیرش دوباره به افغانستان برگشت. همان زمان، قیام علیه بیداد و استبداد ظاهرخانى را با خطابه‏هاى آتشین خود آغاز کرد. در سال هاي بعد، سفرهاي متعددي براي ساماندهی مبارزات اسلامي خود به كشورهاي ايران و عراق انجام داد. چندی بعد، از افغانستان ممنوع الخروج شد. در سال 1327 خورشیدی، با تأسيس حزب ارشاد، مبارزاتش را با جمعي از دوستانش كه هر كدام از شخصيت هاي برجسته كشور بودند، سامان داد. پس از قیام سال 1329خورشیدی، شماری از یاران بلخی، مفقودالاثر و برخی دیگر نیز همراه وی در نوروز 1330 خورشیدی (دو روز بعد از قیام 1329 خورشیدی) دستگیر و راهى زندان شدند. شهيد بلخي و دوستانش بيش از سیزده سال زندان هاى ستمشاهى وقت را تحمل كردند." وحدت و حماسه را با نام سترگ شهيد بلخي در افغانستان پيوند عميق و جاودانه زده اند! بلخي(ره)خورشيدي بود فروزان كه برعطش تاريك شبهاي پردامنه و مخوف وطن، تابيدن و باراني بود موج خيز كه بر كويرهاي تفتيده و آتشفام محروميت و مهجوريت مردمان گرسنه و پا برهنه اين مرز و بوم، باريدن گرفت. سروشي از عالم ملكوت كه در آشفته بازار نبود كرامت و انسانيت و در برهوت نفاق و توتمِ قوم و نژاد پرستي، يك تنه فرياد خدامحوري و شعارِ انسان مداري سر داد. شهيدِ شعور و قلم، بلخي بزرگ در عرض چهل و چند سال زندگي پر بار و بركتش، ثابت كرد كه روحي دارد بزرگ و سترگ كه در روستاي كوچكي به نام "بلخاب" نمي گنجد! دقيقا برعكس بسياري از ارواح كوچك و حقيري كه مگسِ انديشه و عمل آنان، حتي يك ميلي متر آنسوتر از زادگاه شان مجال پرو بال زدن ندارد!؟ باري، عقابِ بلند پروازِ روح و انديشه خطه بلخاب، علاوه بر زير پرو بال داشتن بلخ باستان، كوچه كوچه و خانه خانه ي تمامي شهرها، دهات و قراء و قصبات كشور پهناور افغانستان را زير سايه ي بلند بالاي فكر و انديشه الهي و انساني خويش قرار داده بود. علامه بزرگ در طول حيات ارزشمندش، به دفعات ثابت كرد كه انساني است كه طبق اصول و ضوابط پذيرفته شده اسلامي و انساني، زندگي مي كند و ديدگاهش نسبت به انسان ها و مسلمانان، همان بينش و ديدگاهي است كه آفريدگار جهان و انسان در كتاب بزرگش بيان كرده است: "به درستي كه بهترين شما در نزد پروردگار متعال، پرهيزگار ترين شما هستيد". روح بلند شهيد علامه سيد اسماعيل بلخي، آنقدر بزرگوار و نافذ بود كه بتواند در كشوري مانند افغانستان كه از بافت جمعيتي پراكنده اي برخوردار است، مريدان و طرفداراني را از هر نژاد و قوميتي فراهم بياورد. به جرئت مي توان ادعا كرد كه محبوبيت شهيد بلخي(ره) در ميان برادران اهل سنت و جماعت افغانستان، اگر بيشتر از محبوبيت آن بزرگمرد در ميان اهل تشيع نباشد، به هيچ عنوان كمتر نبوده است. به نظر مي رسد يگانه دليل اين امر نيز بر مي گردد به روحيه قدر شناسي و گوهر شناسي مردم اين آب و خاك. بلخي بزرگ با روح حماسي و مبارزه جويانه اش عليه ستم و بيداد حاكم، با حس دلسوزي براي قاطبه مردم افغانستان و با انديشه و عمل وحدت گرايانه اش‌، به ملت افغانستان اين باور را القاء كرد كه مي تواند در قامتِ رهبري بزرگ و شايسته براي تمامي قوميت هاي ساكن در كشور، قد بر افراشته و سكان رهبري امت اسلامي در افغانستان را به دست بگيرد. روح بزرگ شهيد بلخي(ره) كه در بسياري از اشعارش تجلي كرده بوده، حريم مرزهاي جغرافيايي كشور را در نورديده وعقابِ انديشه حماسي- سياسي اش، كشور هاي همجوار افغانستان را نيز زير بال و پر نفوذ معنوي خويش قرار داده بود! در ايران و تاجكستانِ آن وقت، همان مقدار شهيد بلخي را مي شناختند و به اشعار انقلابي و اجتماعي ايشان ارج مي گذاردند كه در افغانستان مردم و به خصوص روشنفكران متعهد، طالب شعر و شعور آن مرد آسماني بودند! بلخي(ره) صرفاً يك شاعر نبود و اساساً شعر به عنوان شعر، براي او ارزش و اعتباري نداشت. بلخي اگر شعر را به عنوان شعار حركت مقدسش انتخاب كرده بود، به دليل رسايي و مانايي و نفوذ خارق العاده اين هنر در تحريك وتشجيع مردم و جوانان دردمند آن روز افغانستان بود. بلخي(ره) پيش از آن كه شاعر باشد، يك رهبرسياس، كياس و برازنده ديني- اجتماعي براي ملت پارچه پارچه افغانستان بود. افراد و اشخاصِ بي شماري در افغانستان در عرصه هاي سياسي- اجتماعي، ظهور و افول كردند كه هر كدام داعيه رهبري ملت را با خود داشتند، اما به جرئت و صراحت مي توان گفت كه هيچ كدام به اندازه شهيد حماسه و شعور، بلخي بزرگ(ره) توفيق نيافتند. گزافه و اغراق نخواهد بود اگر معتقد باشيم كه پس از سيد جمال، اين علامه سيد اسماعيل بلخي بود كه توانست نبض حركت بيداري اسلامي ملت افغانستان را به دست گرفته و بذر غيرت و جوانمردي معقول را در جاي جاي سرزمين مستعِد، اما كرخت و در خواب رفته اين آب و خاك بيفشاند. سوگمندانه و به تلخي بايد اعتراف كرد كه نا بساماني ها و ناهنجاري هاي كنوني در بسياري از كشورهاي اسلامي و به خصوص در افغانستان، از نبود رهبران سياس و بيداري نظير علامه شهيد سيد اسماعيل بلخي (ره) و امثال او نشئت مي گيرد. بلخي بزرگ(ره) آمده بود تا كشور و مردم خويش را از محاق ظلمت و تاريكي استعمار و استثمار نجات بخشيده و برسرير افتخارآميز استقلال و عزت بنشاند، اما دريغ و درد كه انديشه خائن و زبونِ وقت، در برابر آن فكر و عملِ الهي- ملي تاب نياورده و پس از رخنه در نهضت ستم ستيز بلخي و يارانش و فروپاشي آن، با حيله و تزوير نا جوانمردانه اي، آن سيد جليل القدر و رهبر آزادي را به شهادت رساندند. عقابِ روحش بلند پرواز تر و راه روشنش، پر رهرو باد. نویسنده: سیدفاضل محجوب، سردبیر روزنامه انصاف
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل
https://avapress.com/vdca6eno.49nme15kk4.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما