تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۲ ثور ۱۳۹۵ ساعت ۲۳:۰۹
کد مطلب : 125762
6+1 و ناگزیری از تلاش برای حل بحران در افغانستان
افغانستان به عنوان قلب کشورهای آسیائی با موقعیت فوق العاده حساس و راهبردی، مدت بیشتر از سه دهه است که در آتش جنگ و ناامنی می سوزد و این در حالی است که کشورهای پیرامون و همسایگان این کشور محروم و در فقر نگهداشته شده، در وضعیت بعضاً عالی و بعضاً خوب و مناسب امنیتی و اقتصادی قرار دارند و مردمان آنها با خاطری آسوده و خیالی راحت به زندگی روز مره خویش مشغولند.

مدت دور و درازی است که کشورهای جهان به خصوص دولتهای پیرامون افغانستان، سر در لاک بی تفاوتی فرو برده و به دور خویش خط بی اعتنائی نسبت به سایر کشور و دولتها در منطقه کشیده اند و تا کنون با همین خیال خام و واهی روزگار به سر می کردند که با دیپلماسی بیمار " به ما چه" می توانند به پیشرفت و آبادانی و رفاه دولت و ملت و کشور خویش دست یازند و کسی را هم یارای مزاحمت برای آنها و قوت و توان اقتصادی و نظامی شان نیست.

اما گذر زمان و توسعه طلبی ها و دخالت های نامحدود و بی حد و حصر استکبار و استعمار غربی در همدستی و تبانی با برخی از دولتهای خائن و مزور منطقه ای، قدرتها و دولتهای خوش خیال منطقه ای را به این نتیجه رهنمون شد که دیگر زمان خزیدن در لاک خود بینی و خود خواهی های غیر مسئولانه سپری شده که اگر زود نجنبند و همگی در صف واحد و مشترکی قرار نگیرند، طرحها و نقشه های ویرانگر تئورسین های مواجب بگیر قدرتهای استکباری غربی، به سراغ تک تک آنها خواهد آمد و امنیت و ثبات کشورهای شان را با چالش جدی مواجه خواهد کرد.

با همه ی اینها به نظر می رسد هنوز هم که هنوز است قدرتها و دولتهای مقتدر منطقه ای مانند چین و هند و روسیه و کشورهای بزرگ و کوچک دیگر که توان حل بحرانها در کشورهای همسایه و همسرنوشت خویش را دارند، عمق فاجعه و فتنه را آنچنان که باید درک نکرده اند و تعلل آنها در کنار هم قرار گرفتن و جبهه ای واحدی را شکل دادن، خود آشکار دلیلی بر ادعای مذکور است.

چرا که اگر سران قدرتها و دولتهای منطقه ای، ژرفا و گستردگی و فراگیری خطر و فاجعه های در حال وقوع را به روشنی درک و فهم می کردند، عملکرد آنان در قبال مشکلات منطقه ای قطعاً به گونه دیگری بود و حاضر نمی شدند کشوری مانند افغانستان با آن موقعیت حساس و راهبردی آن که حکم دهلیز مشترک کشورهای موجود در منطقه را دارد، اینگونه دست خوش تعرض و حضور ویرانگر و مخرب قدرتهای استکباری غربی به سرکردگی ایالات متحده امریکا شود.

به نظر می رسد در شرایط کنونی حرف از توصیه و تحریک قدرتها و دولتهای منطقه ای گذشته تا توجه سران آنان به اعماق فاجعه هایی جلب شود که در صورت ادامه روال کنونی، به زودی دامنگیر دولتها و کشورهای خود آنها می شود و آنگاه برای هر اقدامی پس و پیشگیرانه به شدت دیر خواهد بود.

تعلل قدرتها و دولتهای منطقه ای در جهت حل بحران افغانستان، دولت این کشور را وادار می کند تا با توجه به ناکارآمدی نشست های سه و چهار جانبه برای حل بحران افغانستان، دست بدامن کشورهایی چون هند و ایران و روسیه و امثال آنها شود و در واقع با التماس و تضرع از آنها بخواهد تا برای دفاع از حریم کشورهای خود شان هم که شده به افغانستان و مشکل آن توجه جدی کنند.

حالانکه لازم بود تا قدرتهای قوی و تاثیر گذاری چون چین، هند و روسیه بدون آنکه کسی از آنها دعوت کند و خطر را به آنان گوشزد کند، پیش قدم می شدند و ائتلافی از کشورهای همسو و همجهت منطقه ای با هدف حل بحرانهای موجود در کشورهای منطقه، به خصوص افغانستان و عراق و سوریه و یمن و حتی فلسطین، تشکیل می دادند.

واقعیت این است که بخش بزرگ تقصیر بحران های جاری در منطقه، بر گردن سران قدرتها و دولتهای منطقه ای نیز سنگینی می کند؛ چرا که اگر نبود تعلل ها و بی تفاوتی های آنها در برابر دولتها و کشورهای نسبتاً ضعیف همسایگان و پیرامون آنها، امروزه غرب و متحدان منطقه ای آن، آنقدر جریح نمی شدند تا در دهلیز مشترک آنان حضور یابند و عملاً همه ی دولتها و کشورهای منطقه را تهدید کنند.

واقعیت این است که گروههای تروریستی ای چون القاعده و داعش و النصره و امثال آنها، امروزه در خدمت استعمار و استکبار غربی و صهیونیستی قرار گرفته اند و رژیم وهابی ال سعود و دولتهای قطر و ترکیه نیز از این گروهها در جهت پیشبرد اهداف دخالت جویانه خویش در کشورهایی چون عراق و سوریه و یمن استفاده سوء می کنند.

استکبار غربی با استفاده از انرژی و پتانسیل مفت و رایگانی که تروریزم منطقه ای در اختیار آن قرار داده، همه ی دولتها و قدرتهای رقیب و مخالف با حضور غرب در جهان و منطقه را نشانه گرفته و به چالشهای جدی و عمیق امنیتی و اقتصادی می کشد و با توجه به وجود بی اعتمادی در میان قدرتها و دولتهای موجود در منطقه و نیز بی تفاوتی آنها در برابر سرنوشت همدیگر، روز تا روز در حال پیشروی بوده و قلمروهای جدیدی را فتح می کند.

به نظر می رسد واقعیت های تلخ موجود در منطقه که همه و همه نتیجه دامن بر چیدن ها و کناره گیری های قدرتها و دولتهای قوی و تاثیر گذار منطقه ای نسبت به سرنوشت همسایگان و کشورهای پیرامون آنها می باشد، می تواند این زنگ خطر را در بیخ گوش سران این قدرت و دولتها به شدت به صدا در بیاورد و آنان را وادار به دخالت در امور کشورهای بحران زده در منطقه با هدف حل و فصل بحرانهای جاری کند و همین ناگذیری عاملی است عمده و اساسی تا محرکی باشد برای قدرتهای ۱+۶ منطقه ای در جهت حل بحران مزمن و دامنه دار در افغانستان؛ چرا که حل بحران افغانستان، کمک بزرگ و اقدامی پیشگیرانه از نفوذ بحران در آن سوی مرزهای قدرتها و دولتهای قوی منطقه ای نیز است.
مولف : عبدالکریم محمدی
https://avapress.com/vdcaimn6u49nu01.k5k4.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما