تاریخ انتشار :جمعه ۶ قوس ۱۳۹۴ ساعت ۲۱:۴۵
کد مطلب : 119651
حداقل های یک رابطه بنیادی و استراتژیک
اشرف غنی؛ رئیس جمهور در دیدار با هیاتی از نمایندگان کنگره امریکا که به کابل سفر کرده، گفته است که رابطه افغانستان با امریکا بنیادی است. آقای غنی بار دیگر از تصمیم باراک اوباما برای تداوم کمک‌های این کشور به افغانستان استقبال کرده و آن را تصمیمی بجا خوانده است.

ریاست جمهوری گفته است که در این دیدار در مورد گسترش روابط دوجانبه، مبارزه با تروریزم، رشد اقتصادی و اجتماعی در افغانستان و بهبود وضعیت زنان گفتگو شده است.

آقای غنی در دیدار با هیات امریکایی گفته که "فعالیت‌های تروریستی در افغانستان" تنها مساله داخلی این کشور نیست و ابعاد منطقه‌ای و جهانی دارد. او خواستار تلاش مشترک منطقه‌ای و جهانی برای "مبارزه مؤثر با این پدیده" شده است.

رئیس جمهور پیش از این نیز بارها از کشورهای منطقه و متحدان بین‌المللی کشور خواسته است تا برای مقابله با تروریست های مسلحی که در برابر دولت می‌جنگند، به صورت مشترک وارد عمل شوند.

به عقیده کارشناسان، در این شکی نیست که هر کشوری باید و لزوما با کشور یا کشورهایی در جهان، رابطه بنیادی و استراتژیک برقرار کند.

مبنای چنین رابطه ای را همان گونه که از اسم و وصف آن پیداست، منافع مشترک، تهدیدهای مشترک، تاریخ و فرهنگ و زبان و جغرافیا و مرز مشترک، گذشته و آینده مشترک و در نهایت، دین مشترک –البته اگر دین مبنای سیاستگذاری باشد- تشکیل می دهد.

در مورد روابط امریکا و افغانستان، لزوما گزینه های بعدی وجود ندارد. افغانستان و امریکا نه تاریخ و مشترکات تاریخی و تمدنی دارند، نه زبان و فرهنگ و معتقدات و دین مشترکی دارند و نه از مرز و جغرافیای مشترک برخوردار اند؛ بنابراین، دو کشور روابط بنیادی و راهبردی خود را حتما باید براساس منافع و تهدیدهای مشترک، تعریف کنند.

این منافع و تهدیدها چیست، چگونه تعریف و تشخیص داده می شوند و به چه صورتی می توان آنها را محقق کرد؟

بعید است که سیاستمردان افغانستان، چنین تعریف و چشم اندازی از رابطه با امریکا نداشته باشند.

امریکا بزرگترین ابرقدرت حال حاضر دنیا است که در افغانستان نیروی نظامی دارد.

سابقه این حضور به ۱۵ سال پیش بازمی گردد؛ وقتی ادعا شد القاعده در نیویارک، برج های مرکز تجارت جهانی و پنتاگون؛ وزارت دفاع امریکا را آماج قرار داده و جورج بوش؛ تصمیم گرفت، رهبران آن شبکه را در افغانستان، هدف قرار دهد.

با این حساب، دو کشور از تهدیدهای مشترکی رنج می برند و این امر، لزوم برقراری روابط راهبردی و بنیادی میان دو کشور را تقویت کرده است.

امریکا اما تا چه میزان سعی کرده با این تهدید مشترک، مبارزه مشترک انجام دهد؟

بسیاری از کارشناسان مسایل امنیتی، وضعیت جاری امنیتی در کشور را نسبت به هر زمان دیگری در گذشته ۱۴ ساله کشور، بی سابقه توصیف می کنند.

تروریست ها روز به روز قدرتمندتر می شوند. هر روز یک گروه جدید تروریستی، ظهور می کند. ولسوالی های بیشتری سقوط می کنند. تروریست ها تا پشت دروازه برخی شهرها رسیده اند و...

اینهمه در حالی است که افغانستان و امریکا، پیمان های امنیتی و استراتژیک امضا کرده اند. بر پایه این پیمان ها، امریکا پذیرفته است که در برابر تروریزم و تهدیدهای خارجی، در کنار افغانستان بایستد، نیروهای امنیتی افغانستان را تقویت و تجهیز کند و...

اما در عمل، شاهد عمل به چنین تعهداتی از سوی ایالات متحده نیستیم. افغانستان اگرچه مسؤولیت تامین امنیت را مستقلا بر عهده گرفته؛ اما به اذعان آگاهان امر، هنوز در حوزه امنیتی تا خودکفایی کامل، فاصله فراوانی دارد.

جنگ های فرسایشی، نیروهای امنیتی را به شدت آسیب پذیر کرده است. آنچه آنها اکنون و در این مرحله هنوز از آن برخوردار اند، روحیه جنگ و آرمان تعهد میهنی بی بدیل و قابل تحسین است، در غیر آن، از نظر توانمندی های تسلیحاتی، نیروی هوایی و آموزش های پیشرفته و حرفه ای، نیازهای نامحدودی دارند که امریکا مسؤول تامین آن بود و نکرد.

یکی دیگر از لوازم روابط راهبردی و بنیادی این است که کشور طرف رابطه، دشمن شریک استراتژیک اش را دشمن بدارد؛ اما در مورد افغانستان و پاکستان، امریکا چنین نقشی ایفا نمی کند؛ بلکه برعکس بیشتر از افغانستان به پاکستان کمک می کند و نسبت به عملکردهای ضد امنیتی رژيم اسلام آباد بر ضد کابل، عملا سکوت کرده است.

با این حساب، بهتر است دست کم در خرج کردن کلمات و تعبیرها اندکی محتاطانه و دقیق عمل کنیم. روابط بنیادی و راهبردی، معانی و تعریف های خاص خود را دارد که رابطه کنونی کابل و واشنگتن، در حال حاضر، فرسنگ ها با آن فاصله دارد.


https://avapress.com/vdcamon6649n6i1.k5k4.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما