تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲۸ حوت ۱۳۸۷ ساعت ۱۸:۲۶
کد مطلب : 6509
رهبری علامه بلخی در قیام نوروز1329ش
تحول ها به ماهیت کمال است نشان هرکمالی انتقال است
نوروز، نشانه زنده شدن دوباره طبیعت و جان گرفتن آدم و عالم است. نوروز چنان که بهار جسم است، بهار جان هم هست. نوروز همراه با تحول و دگرگونی نیز می باشد. درواقع نوروز اگر همراه با تحول در جان آدمی نباشد دیگر نوروز نیست. این عید باستانی و تحول آفرین را به همۀ هموطنانم و همۀ کسانی که نوروز را پاس می دارند و جشن می گیرند به ویژه به مردمان پارسی زبان افغانستان و ایران و تاجکستان تبریک می گویم. از خداوند می خواهم که سال جدید برای همۀ شما سال نیکی و پاکی و خوبی باشد.
نوروز هرسال یادآوری حادثه مهم برای ما افغانی هاست. آن حادثه اگر به تحول و دگرگونی می رسید به یقین وضع کشور و جامعه ما بهتر از این بود که هست. آری نوروز یاد آور قیام مردانه و شجاعانه علامه شهید سید اسماعیل بلخی و یاران زنده یاد اوست. آن مرد بزرگ که از ستم و استبداد حاکم بر کشور به جان آمده بود، با جمعی از مردان آگاه و دلیر، از اقوام مختلف، شیعه و سنی و از لایه های گوناگون جامعه دست به قیام مسلحانه زد تا حکومت استبدادی و ارتجاعی سلطنت خاندانی را سرنگون و به جای آن یک حکومت مردمی و عادلانه برقرار سازد. برقراری عدالت اجتماعی و ایجاد وحدت ملی از اهداف اصلی این قیام بود. اما این قیام به دلیل نفوذ یک نفر جاسوس دولتی به نام گلجان وردکی ناکام ماند و نیروهای مسؤول در این قیام به شمول رهبری آن علامه سید اسماعیل بلخی به مدت پانزده سال در زندان افتادند و زیر سخت ترین شکنجه های روحی و جسمی قرار داده شدند.
اخیرا سندی انتشار یافته است که در آن برای اولین بار درباره این قیام، مهمترین شخصیت آن، پس از رهبری قیام، سخن گفته است. پس از بلخی مرد شماره دوم این قیام کسی نبود جز خواجه محمد نعیم خان زوری قتالی قومندان امنیه کابل. در این سند، خواجه خاطرات خود را از اهداف قیام و نیز رهبری آن علامه بلخی و بازجویی های حاکمان مستبد و جواب هایی که بلخی به آن ها داده بود بیان کرده است. ما قسمتی را که مربوط به نقش بلخی و رهبری او در قیام می شود، گزینش کرده ایم که در برابر چشمان زیبای شما می گذاریم.
خواجه در زمانی که شهید بلخی در هرات مشغول فعالیت های سیاسی و فرهنگی بود، به عنوان قومندان امنیه شهر کابل کار می کرد. زمانی که علامه بلخی از هرات به مزارشریف تبعید شد، او قومندان امنیه ولایت بلخ بود و در دستگاه حاکم مشغول خدمت بود. در مزارشریف با بلخی آشنا شد و نفس جان بخش و اندیشه های انسانی و مردمی بلخی او را شیفته و شیدای خود کرد. نفس گرم سید، او را دگرگون و از فردی وفادار به حکومت استبدادی، به فرد دشمن حکومت مبدل ساخت.
قیام بدون اسناد کتبی
در قیام نوروز 1329خورشیدی شخصیت های مبارز و سرشناسی مانند خواجه محمد نعیم خان، ابراهیم خان گاو سوار، غلام حیدرخان بیات کندک مشر, محمد حسن تولی مشر، قربان نظربای کندکمشر و دیگران نقش داشتند اما نقش محوری و رهبری قیام به عهده علامه بلخی بود که با تلاش و پشت کار، آن همه مردان مبارز را در اطراف خود جمع کرده و قیام را طراحی کرده بود.
خواجه درباره ماهیت و چگونگی قیام چنین می گوید: «هدف عمده واژگونی سلطنت پوسیده میراثی و به جایش قایم نمودن یک نظام مردمی بود که تمام اقشار در اداره آن سهم مساوی داشته, هیچ گروهی را برگروه دیگر امتیاز و برتری و ترجیح نباشد جز در ساحات علمی و اختصاصی.»
وی در جای دیگری از این سند اظهار می کند که در فضای پلیسی و امنیتی شدید حاکم بر کشور و برای این که هیچ سند و مدرکی از آن ها به دست دولت نیفتد، آنان به قول و قرارهای زبانی قناعت می کردند و به خاطر اعتمادی که به همدیگر داشتند، به اسناد کتبی احساس نیاز هم نمی کردند: «تنها اعلامیه رادیویی منحصر به فرد با تائید زعمای جمعیت نزد علامه مرحوم سید اسماعیل بلخی موجود بود که در صورت کامیابی جنبش، به همان عبارات برای آگهی قاطبه ملت به ذریعه ایشان از رادیو پخش شود.»
نداشتن اسناد کتبی و قراردادهای امضا شده در این جمعیت انقلابی همان چیزی است که مرحوم میر غلام محمد غبار مورخ شهیر وطن نیز بدان تصریح کرده است: «این ها برای نیل به هدف، روش مخصوصی اختیار کردند؛... آن ها مبنای کار خود را بر مذاکرات شفاهی و جلسه های پراکنده گذاشتند تا در صورت فاش شدن، سندی به دست دولت نیفتد.»[1]
تحریف واقعیت با ابزار تعصب
پس از ناکام شدن قیام علامه بلخی و بازداشت او و یارانش، برخی از روزنامه های دولتی کابل، برای خراب کردن این قیام دست به کار شدند؛ یکی از حرف های آنان این بود که قیام علامه بلخی را به نام کودتا به محمد داودخان نسبت دادند و نام خواجه محمد نعیم خان را هم به عنوان مجری کودتا ذکر کردند.[2] این خود نوعی نشان دادن راه انحرافی برای گم کردن راه اصلی و رهبری مردمی و انقلابی قیام بود. قصد حکومت این بود که بلخی را به زندان اندازد و از بین ببرد و قیام او را نیز به نام کس دیگری که خود در رأس استبداد و عضو خانواده سلطنت و شریک درجه یک مستبد بود، در قربانگاه توطئه ذبح کند. اما اراده خداوند چیزی دیگری بود.
برخی از کسانی که با الفبای تاریخ نویسی آشنا نیستند و یا وجودشان از تعصب و تنگ نظری سرشار است، با نشخوار چندین باره همان نوشته های روزنامه های دولتی، تلاش کرده اند قیام نوروز 1329را به محمد داودخان دیکتاتور معروف افغانستان نسبت بدهند و از خواجه به عنوان کسی که گوش به فرمان داودخان بود و به دستور او کودتا کرده بود نام برده اند. آقای حق شناس در این مورد می نویسد:
«در اواخر سال 1327 و اوایل1328 شاه به یک سفر شش ماهه رفت. در غیبت شاه، محمد داود خان طرح یک کودتا را علیه شاه محمودخان روی دست گرفت. ولی به علت میسر نشدن فرصت، آن را به نوروز سال 1332خورشیدی به تعویق انداخت. در این پلان چنان پیش بینی شده بود که خواجه محمد نعیم قوماندان امنیه محمدداود، شاه محمود خان را در مراسم جشن نوروز به قتل برساند. ولی این توطئه کشف و خنثی شد و خواجه محمد نعیم با تعدادی از اشخاص دیگر زندانی شدند و چون محمد داود وزارت داخله را نیز به عهده داشت، پرده از این راز برنیفتاد و خواجه نعیم زنده و راحت در زندان دهمزنگ به سر می برد.»[3]
آقای حق شناس بدون کمترین دقت و تأمل، عین عبارت روزنامه اصلاح را آورده و به گمان خود تاریخ نوشته است. اما روایت خود خواجه محمدنعیم خان بسیاری از واقعیت ها را آشکار می کند؛ از جمله این که در این قیام نه تنها داود خان نقش نداشته که قیام علامه بلخی برای سرنگونی خاندان سلطنت بود که شامل داودخان نیز می شد. یکی از دلایل طولانی شدن حبس بلخی و یارانش نیز این بود که داود در سال1332 قدرت اجرایی کشور را در اختیار گرفت. او با آزادی بلخی و یارانش به شدت مخالفت کرد و تا سال 1342 که او بر سر قدرت بود، بلخی و یارانش در زندان ماندند.
دیگر این که رهبری قیام بدون چون و چرا به عهده علامه بلخی بوده است. مرحوم خواجه محمد نعیم خان در جای دیگری در باره نقش علامه بلخی در امر توحید و تنسیق آن جمعیت که در روز نوروز سال 1329ش دست به تغییر سلطنت می زدند، چنین می گوید: «رهبری جنبش به دوش علامه بلخی بود. اداره علمی, تبلیغی, جلب و جذب عناصر صالح و توحید آن ها از نگاه اعتقاد و تفکر به دور هدف بزرگی که مستلزم هرگونه ایثار و فداکاریست, به عهده ایشان بوده و حیثیت سخن گوی جمعیت را نیز داشتند.»
در این که رهبری قیام را علامه بلخی داشت و عملیات نظامی قیام به عهده خواجه محمدنعیم خان و ابراهیم خان گاو سوار بود، به اندازه کافی اسناد وجود دارد. اشاره های مرحوم غبار نیز در جلد دوم افغانستان در مسیرتاریخ گویاست؛ غبار پس از شرح این که خواجه محمد نعیم خان سال های بسیاری در دستگاه های مختلف حکومتی کار کرده بود و با مظالم و ستم های رفته بر مردم آشنا بود، می نویسد: «اما محاکمه ضمیر به تدریج خواجه را تغییر داد و هنگامی که در شهر مزار با سید اسماعیل بلخی آشنا شد، مرد دیگری گردید. یعنی صحبت های سیدبلخی که یک روحانی وطن پرست و مرد فاضل و آگاه از مقتضیات عصر و متوجه فساد اداره و حیات رقت بار مردم افغانستان بود، در خواجه تأثیر برانگیزنده ای داشت.»[4]
من بر این باور هستم که هنوز اسناد و مدارک بسیاری در دستگاه های دولتی، در باره این قیام وجود دارد که بیرون داده نشده است. با انتشار این اسناد، حقیقت شخصیت علامه بلخی و عظمت روحی و اهمیت قیام نوروز او بیش از پیش آشکار خواهد شد. امیدوارم با انتشار این اسناد مهم که بخشی از واقعیت های پنهان تاریخ کشور ماست، ابعاد شخصیت شهید علامه بلخی و قیام مردانه او از مظلومیت کنونی در بیاید و تاریخ نویسان ما از تکرار تهمت های نشریات دولتی آن زمان نسبت به شخصیت های بزرگ و مؤثری چون بلخی و نهضت مردمی و اسلامی آنان دست بردارند.



________________________________________
[1]- میرغلام محمد غبار، افغانستان در مسیرتاریخ، ج2، ص259، ویرجینیای امریکا،1999م
[2]- روزنامه اصلاح، شماره 193، سال21، تاریخ10 حمل 1329
[3]- ش. ن. حق شناس، دسایس و جنایات روس در افغانستان، تهران، کمیته فرهنگی دفتر مرکزی جمعیت اسلامی افغانستان، 1363ش
[4]- میرغلام محمد غبار، افغانستان در مسیرتاریخ، ج2، ص259، ویرجینیای امریکا،1999م 

                                                           سید اسحاق شجاعی
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) کابل
https://avapress.com/vdcb.gb0urhbs9iupr.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما