تاریخ انتشار :شنبه ۱ حوت ۱۳۸۸ ساعت ۰۷:۰۶
کد مطلب : 16212
طالبان؛ نمدی که همه را صاحب کلاه می کند
در خوش بینانه ترین حالت هم نمی توان انکار کرد که برای برخی از گروه های داخلی، که حیات سیاسی و اقتصادی خود را در خشونت و بحران می بینند، حضور طالبان در جغرافیای افغانستان غنیمتی است که به سادگی از آن دست نمی کشند، موازی با این، کشورهای همسایه هم که خود را طرفدار استراتیژی امنیت به هم پیوسته می دانند و می دانند که بر اساس آن ناامنی افغانستان به معنای ناامنی برای آنان مطرح است، با این هم با توجه به التهاب سیاسی ای که منطقه را فرا گرفته است، درین خصوص، چانه زنی ها و امتیاز طلبی های خاص خود را دارند
این روزها صدای هرکسی را می شنوم، دلش می لرزد، دلم می لرزد، بازهم تکه ای از وجودمان نبردگاه تصمیم گیران خارجی و اجرا کنندگان نیمه داخلی شده است، این روزها همه از هلمند می گویند، از هلمند می نویسند و از هلمند می شنوند... ظاهراً لشکرکشی عظیمی صورت گرفته است، درست شبیه بازی های کمپیوتری؛ اما حقیقت غم انگیز در درون این ماجراهاست که به روشنی تمناها و اندیشه های هر یک از مهره های این بازی را آشکار می سازد. پی گیری وقایع اخیر نشان می دهد که ما با استراتیژی و تاکتیک بدی مواجه شده ایم، هم از سوی دولت افغانستان که تاهنوز هم نتوانسته تکلیف اش را با این گروه تمامیت خواه افراطی روشن بسازد و همواره نوع رابطه و تعامل با گروه طالبان را مخصوصا در گرماگرم کنفرانس های جهانی، دستمایه هجمه های تبلیغاتی رسانه ها قرار می دهد، هم کشورهای منطقه و هم نیروهای بین المللی که از سویی به پیشنهاد متهورانه آقای کرزی، مبنی بر مذاکره با طالبان، دست افشانی می کنند و همزمان در اقدامی بی سابقه تصمیم می گیرند که همه ی ظرفیت خود را به کار گیرند و کیسه های ذخایر استراتیژیکی خود را برای سرکوب طالبان و کنترل بحران موجود خرج نمایند... در این میان تنها یک ساده اندیشی آماتوری می تواند ما را به این باور برساند که چنین عملیات و برنامه هایی برای همسویی و مشارکت در دغدغه های امنیتی افغانستان طراحی شده است، چه کمترین ارزیابی واقع بینانه ای این سوال را در ذهن ایجاد می کند که چرا این قدر دیر؟ اگر به راستی این عملیات برای مهار و سرکوب طالبان صورت گرفته است، چنان که از ظاهر تبلیغاتی آن پیداست، آیا افزایش چشم گیر قدرت طالبان مخصوصا در یک ساله گذشته این تکانه را ایجاد کرده است؟... یا انجام چندین عملیات موفقیت آمیز طالبان در قلب منطقه های امنیتی کابل؟... و یاهم تصمیم طیفی از دولتمردان افغانستان و حتی برخی دیپلمات های خارجی برای انجام نوعی تعامل با جریان طالبان، که به ایجاد دلهره در حریفان بازی منجر شده است؟ 

هر چند تا به امروز هم رویکرد نیروهای خارجی، در مواجهه با پدیده طالبان، به منزله تیغ دو دمی قلمداد می شود که سعی دارد، توأماً یک تیر را به چند نشانه پرتاب کند، اما این بار می تواند پیام روشن تری را برای ارگ نشینان کابل نیز ارسال کند، مذاکره با طالبان که محور موضوعی کنفرانس لندن محسوب می شود، هر چند با چراغ سبز ناتو و امریکا از زبان حامد کرزی مطرح شد و دیدار با پادشاه عربستان را برای وی به دنبال داشت، پاسخی می تواند به حرف ها و سخنان پرهزینه و ظاهراً خود سر رییس جمهور کرزی باشد؛ چه عملیات گسترده هلمند، طلسمی را که رییس جمهور با خود از لندن آورده بود، باطل کرد و نشان داد این صلحی که آقای کرزی از آن دم می زند، در شرایط حاضر به نفع قدرت های موجود در افغانستان نیست، مگر آن که وقتش برسد و یا امتیازات قابل توجهی را برای آنان به دنبال داشته باشد. 

در خوش بینانه ترین حالت هم نمی توان انکار کرد که برای برخی از گروه های داخلی، که حیات سیاسی و اقتصادی خود را در خشونت و بحران می بینند، حضور طالبان در جغرافیای افغانستان غنیمتی است که به سادگی از آن دست نمی کشند، موازی با این، کشورهای همسایه هم که خود را طرفدار استراتیژی امنیت به هم پیوسته می دانند و می دانند که بر اساس آن ناامنی افغانستان به معنای ناامنی برای آنان مطرح است، با این هم با توجه به التهاب سیاسی ای که منطقه را فرا گرفته است، درین خصوص، چانه زنی ها و امتیاز طلبی های خاص خود را دارند. بی تردید پدیده ای که روزی در قلب سازمان اطلاعاتی پاکستان و با حمایت غرب ایجاد شد، هنوز هم سپر امنیتی و سیاسی قدرت های دیگر منطقه ای چون عربستان سعودی نیز محسوب می شود که در کنار پاکستان، متهم ردیف اول ایجاد پدیده طالبان در افغانستان هستند، این حقیقتی ست که تازگی ندارد و فارغ از این که چه کسی درین کشورها بر سر کار باشد، از اصول سیاست خارجی آن هاست که وجود دولتی مقتدر در کابل را خلاف منافع ملی خود می دانند. 

سهل است که برای اهداف نظامی و مصلحت های سیاسی کشور های غربی نیز فروپاشی طالبان گزینه قابل قبولی نیست وعملیاتی چون تهاجم بر هلمند هم نمی تواند نشانی از صداقت عمل ناتو را در پی داشته باشد، چه عملکرد آنان در طول هشت سال گذشته کماکان نشان از وجود اراده ای قوی برای ادامه حیات این جریان افراطی برای کنترل فضای سیاسی و ساختار امنیتی افغانستان و منطقه دارد. 

از طرفی برای دولت افغانستان هم که نتوانست به یک دستگاه منسجم و کار آمد و دارای قابلیت حرفه ای لازم دست پیدا کند، چه بخواهند بپذیرند و چه نخواهند طالبان حکم سپری دفاعی را دارد، چه در غیر این صورت متاع دیگری را برای عرضه به مردم ندارند و اساساً فلسفه باقی ماندن شان در قدرت نیزهمین است. فارغ از تمام این تحلیل ها، برای سوداگران و دلالان داخلی و خارجی مواد مخدر، باز هم این طالبان هستند که برگ برنده ی بی بدیلی می شوند که به سادگی معامله نخواهد شد، حالا برای هماهنگ ساختن این منافع، همه ی این مهره ها علی رغم این که سعی دارند برای هم راز پوشی کنند، در کنار هم گام بر می دارند و راه همدیگر را نمی بندند. 

اما نتیجه غم انگیز این است که با این مجموعه نگاه های متفاوت به عنصر امنیت در افغانستان، تکلیف روشن است، دود این آتش بازی ها فقط به چشم مردم می رود، مردمی که هم بازیگران داخلی و هم نقش آفرینان منطقه ای و کارگردانان بین المللی، از آن ها به عنوان ابزاری تدافعی علیه یکدیگر استفاده می کنند و برای بلند بردن بالانس سیاسی و ثبات مکانیسم سیاسی خود امنیت آنان را به بازی می گیرند، با این حساب معلوم نیست که این درگیری ها روند مذاکره با طالبان را تقویت خواهد کرد یا سبب خواهد شد که دیگر جایی برای تلاش های صلح جویانه باقی نماند؟ 

اما همه ی ماجرا به همین جا ختم نمی شود و دنباله دیگری در پشت صحنه دارد؛ از سویی صبر مردم افغانستان ازین خیمه شب بازی ها به سر آمده و از سویی دیگر دیر یا زود این قدرت های ریز و درشت برای دندان تیز کردن به یکدیگر شکل بازی را تغییر خواهند داد و این یعنی این که افغانستان یک بار دیگر آبستن تلاطم و بحران های سنگین شده است.
 
ارسالی از محک نیوز
نویسنده:مهسا طایع
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل
https://avapress.com/vdcb55b8.rhb08piuur.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما