تاریخ انتشار :چهارشنبه ۱۶ ثور ۱۳۹۴ ساعت ۲۱:۱۱
کد مطلب : 111191

از سخن تا عمل!

نگاهی به عملکرد رژیم های دموراتیک
از سخن تا عمل!
قرن هجده میلادی را عصرروشنگری در اروپا نامیده اند. در این قرن عقل مدرن پای به عرصه زندگی اجتماعی - سیاسی جوامع غربی نهاد و به نحوی تمام قد همه شئون و ساحت های زندگی آن دیار را به رنگ خود ساخت.

عقل گرایی خود بنیاد یکی از هویت های نا گسستنی در جوامع غربی درآمد. باورعمومی در آن دیار آن بود که تنها شگوفایی عقل مدرن می تواند انسان ها را به فلاح و رستگاری رهنمون شود. آدمیان را از هر آموزه ای که رنگ عقل را فاقد باشد بی نیاز سازد. گمان برده می شد آن که فاقد این عقلانیت است یا بهای اندکی به عقل می دهند، راه بهروزی را نخواهند یافت و همواره در ایهام ایده آل های غیر واقعی گرفتار خواهند بود.

رژیم های دموکراتیک چون خود را برساخته بنیاد عقل مدرن می دانستند و از افتخارات انسان آن دیار شمرده می شدند. اما این احساس خدا گونگی دیری نپائید از میان فیلسوفان کسانی سر برآوردند که عقل مدرن خود بنیاد را به چالش طلبیدند.

اما گذشته از نقدهای نظری ای که از سوی برخی فیلسوفان برعقل گرایی افراطی وارد آمد وعقل را به تواضع فرا خواند، آنچه کمرعقل مدرن را شکست و بنیادهای آن را دچار آشفتگی کرد و تردیدهای مرد افگنی در شالوده های نگرش عقل باورانه به وجود آورد، وقوع دو جنگ جهانی در قرن بیستم بود. جنگ جهانی اول شکاف عمیقی در دیوارعقل گرایی ایجاد کرد و لرزه های شدیدی به وجود آورد که عقل مدرن را از رونق انداخت و فیلسوفان در صدد شدند تا با یافتن بدیلی از سرخوردگی و یا رخوت آلودگی جوامع اروپایی بکاهند.

جنگ دوم جهانی که هولناک تر و وحشت آورتر از جنگ اول جهانی بود، نسل کشی و یهود ستیزی چنان در آن برجسته بود، اندک تردید را در ناکارآمدی عقل خود بنیاد هم باقی نگذاشت و همه مقر و معترف شدند که عقل خود بنیاد به تنهایی نمی تواند زندگی سعادت مندی را برای آدمیان فراهم آورد. آنچه به نام دموکراسی خوانده می شود می تواند به عنوان یک تیغ دو لب در دست حاکمان فاقد اخلاق قرار گیرد.

به قدرت رسیدن هیتلر نازی از طریق انتخابات آزاد و دموکراتیک این ذهینت را تقویت کرد که به ساز وکارهای دموکراسی هم چندان اعتمادی نباید داشت و باید برای یافتن اندک آرامش و امنیت روانی، گفتمان دیگری ایجاد کرد و پناهگاه دیگری برای بشر به وجود آورد. اما به هر حال امروزها هم از همان روزگاری است که یک بار دیگر به رژیم های دموکراتیک غربی باید تردید جدی روا داشت و ادعای گزاف حقوق بشری این رژیم ها را مورد تشکیک قرار داد نسبت به مبانی نظری دموکراسی و حقوق بشر با تردید نگریست. این که چرا مدعیان حقوق بشر در برابر تجاوز وحشیانه منفورترین رژیم دنیا چنین سکوت سنگین کرده اند و دم بر نمی آورند؟

اعلامیه جهانی حقوق بشر در اواخر دهه چهل اندک آبی بود که بر آتش بی عقلی های غرب دموکراتیک پاشید. امروز اما وحشت جدید در خاورمیانه، دنیای غرب را با همه ادعای هایی تا هنوز کرده اند به چالش جدید فرا می خواند.

اینکه یا از ادعای گزاف خود دست شویند یا آنکه در برابر تجاوزگری های رژیم آل سعود واکنش مناسب نشان دهند. رژیم سعودی یکی از منفورترین، مبغوض ترین،مستبدترین وحق کش ترین رژیم های جهان است که حقوق شهروندان خود را محترم نمی دارد، به کمترین ارزش های انسانی بها نمی دهد، زنان را همانند برده ها خرید و فروش می کنند.

حرم سراهای سلاطین خودکامه صدها زن بی گناه را به عنوان بردگان جنسی خود نگاه می دارند. افزون بر این به بزرگترین تجاوز گری و کشتن افراد بی گناه دست زده اند اما از سوی رژیم های به اصطلاح دموکراتیک غرب مورد حمایت قرار می گیرد.

دموکراسی هایی که در برابر کشتن حیوانات از خود عکس العمل نشان می دهند، فریاد بر می آورند و دهها نهاد را به نام حمایت از حیوانات بنا می نهند! اما در برابر کشتار و تجازو وحشی ترین رژیم به خاک کشور دیگر و کشتن افراد بی گناه سکوت مرگبار کرده اند، دم فرو بسته اند نه سخنی بر زبان می آورند و نه قاتل و جانی را از جنایاتی که مرتکب می شود منع می کنند.

حتا وعده کمک نیز می دهند. آیا دیدن این صحنه های تراژیک از سوی دموکراسی های غربی، باز هم می توان به دموکرات بودن و دموکراسی باور داشت و نیکوترین رژیم های دنیا نامید و دیگران را دعوت به دموکراسی نمود؟

عربستان سعودی از بسته ترین و مستبدترین رژیم های دنیا است. با تجاوز این کشور به یک کشور دیگر نه تنها هیچ اعتراضی از سوی حکومت های دموکراتیک بر این رژیم منفور صورت نگرفت که مورد تشویق نیز قرار دارد.

رئیس جمهور فرانسه از تجاوز وحشیانه این رژیم اعلام حمایت کرد. در حالی که سایر قدرت های غربی دیگر مثل امریکا حمایت خود را قبلا اعلام کرده بودند. حتا وعده های بسیار دادند که در فرستادن اسلحه و مهمات برای حکومت فاسد ال سعود کوتاهی نخواهند کرد. آیا انسانیت رو به زوال نهاده است یا بنیادهای رژیم های دموکراتیک فروریخته است؛ یا آن که دموکراسی ها، دنیا را ازدریچه مادی محض می نگرند؟

شاید همه در ایجاد این سکوت مرگ آفرین دخالت داشته باشند. هرچه باشد هر انسانی اگر اندک بهره ای از انسانیت برده باشد، کمترین پایبندی به کرامت انسانی وجود داشته باشد یا کم ترین باوری به همان مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر موجود باشد، بر نمی تابد که در برابر جنایت های شرم آور رژیم سعودی سکوت کند، لب، فرو بندد و سخنی بر زبان نراند، چه رسد به این که این رژیم منفور را مورد حمایت قرار دهد وعده های گزافی هم بسپارد.

سخن گفتن از دموکراسی و حقوق بشر بسیار دلنشین است اما یافتن مصداق این مفاهیم سخت مشکل به نظر می ر سد. زمانی که به منادیان این گفتمان ها توجه و دقت بیشتر می شود همه باورها نقش بر آب می شود. چگونه می توان در برابر کشتن یک گربه یا یک سگ این همه حساسیت نشان داد اما در برابر کشتار بی رحمانه صدها کودک، زن، مرد، پیر و جوان یک کشور سکوت اختیار کرد حرفی نگفت و سخنی بر زبان نیاورد؟
مولف : م. سمنگانی
https://avapress.com/vdcb98b88rhb88p.uiur.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

مطالب مرتبط