تاریخ انتشار :شنبه ۸ جوزا ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۱۹
کد مطلب : 126890
لزوم عقلانیزه کردن حرکتهای مدنی
تردیدی وجود ندارد حرکتهای مدنی، حق هر ملت و مردمی است. اما امروزه از این حرکتها در جهت اهداف و منافع خاص حزب ها و گروههای مختلف سیاسی استفاده می شود. بهره برداری از این نوع حرکتها در جوامع پیشرفته و دموکراتیک توسط احزاب و نهادهای متفاوت سیاسی، یک امر معمول و عادی است و آن نیز به دلیل این است که اکثریتی از مردم در این گونه جوامع، وابسته به احزاب و نهادهای خاص سیاسی و مدنی اند.

اما این موضوع در کشور ما افغانستان، شکل و صورت دیگری به خود می گیرد. در افغانستان از آنجا که اولاً یک کشور عقب نگهداشته شده است و در ثانی مفاهیمی چون دموکراسی و متفرعات آن در اساس نمی توانند در این کشور وجود خارجی داشته باشند؛ آنهم به دلایل عدم وقوع آن در جامعه دگم و استبداد باور افغانستانی؛ لذا نوعی سوء استفاده از حرکتهای مدنی توده مردم همواره وجود داشته است.

احزاب و نهادهای سیاسی موجود در جامعه ی افغانستانی، به دلیل حاکمیت مفرطِ فقرِ سواد و فرهنگ در کشور، همواره سعی کرده اند تا مردم بی خبر از بازی های پشت پرده سیاست و خدعه و تزویر را به نوعی گروگان اهداف و مقاصد حزبی و گروهی خویش بگیرند و همه ی انرژی ها و پتانسیل های موجود در حرکتهای مدنی آنها را به سود خویش مصادره کنند.

مردم افغانستان نیز به همان دلیلی که اشاره شد، همواره چشم و گوش بسته و با تکرار طوطی وار شعارهای ارباب سیاست و قدرت، چون گوسفندانِ فاقد هر گونه فکر و تحلیل و تعقل، با سر به زیر انداختن سرهای خالی از مغز، جاده های داغ و سرد ملالت و سرگردانی را در تابستانهای گرم و زمستانهای یخبندان، طی مسافت می کنند و سرانجام نیز با دستهای درازتر از پاهای شان، خسته و تشنه و درمانده، به خانه های خویش بر می گردند؛ بدون آنکه بدانند برای چه کسانی و یا چه حزب و گروهی توان و انرژی خویش را هزینه کرده و از این معامله چه سودی به خود شان می رسد!

واقعیت این است که در کشور ما افغانستان و در میان نخبگان و آگاهان و روشنفکران و ...، گمان نمی رود احدی را بتوان سراغ گرفت که خواهان توزیع عادلانه امکانات و خدمات متوازن درکشور نباشد. به راستی کیست که نخواهد زادگاه و شهر و ولایتی که منسوب به آن است، دارای امکانات رفاهی و آسایشی نشود و کیست که نخواهد خود و خانواده و قوم و عشیره اش ترقی نکند و پیشرفت نداشته باشد.

حال و در یک سطح بالاتر و متعالی، هر افغانستانی ای علاقه مند است و دوست دارد تا همه ی ولایات و شهرها و دهات و قصبات این کشور، از ساخت و ساز و آبادانی و رفاه همه جانبه، برخوردار باشد و همه ی مردم افغانستان و مامن و ماوای آنها به گونه مساوی و یکسان، مورد توجه خدمات دولتی قرار بگیرند.

باری! این آرزوی قلبی هر افغان مسلمان و وطن دوست و مردم دوست است که افغانستان و ملت آن، سرآمد همه ملتها در جهان باشد؛ اما آیا واقعیت های موجود در جامعه ما هم این چنین است و این واقعیت های تلخ تر از زهر آیا این اجازه را به آندسته از افغانهای دلسوز و افغان و افغانستان دوست می دهد که آرزوهای دیرینه شان که همانا آرامش وطن و مرفه شدن مردم افغانستان است، برسند؟ قطعاً پاسخ منفی است.

امروزه در افغانستان یک عامل بازدارنده وجود دارد که نمی گذارد مردم این کشور چنانکه لازم است و خود می خواهند به آرزوی بومی و ملی خویش برسند؛ و آن عامل دخالت قدرتهای استعماری است که به هر شکل و گونه ای خواهان افتادن بذر نفاق و دشمنی میان اقوام ساکن در افغانستان اند؛ تا در سایه سیاه و سنگین تفرقه و دشمنی افغانها با یکدیگر، به اهداف و مقاصد نامشروع و غیر انسانی شان برسند و دلیل بر این ادعا نیز بدبینی مسلمانان نسبت به همدیگر در بسیاری از کشورهای اسلامی از جمله در افغانستان است و جنگ و نزاعهای بسیار سنگین و دردآوری که امروز در کشورهایی چون عراق و سوریه و افغانستان و یمن و لیبیا در حال جریان است و سود آن به جیب قدرتهای استکباری و استعماری و دود آن نیز به چشم همه ی مسلمانان می رود.

کشورهای مسلمانی که یک عمر در کنار مردمان آن در کنار یکدیگر برادرانه زندگی کردند و امروز و در اثر دخالت و تبلیغات سوء دشمنان قسم خورده اسلام، زیر نام عناوین مختلف همدیگر را می کشند و یکی دیگری را از دایره اسلام و ایمان خارج دانسته و جان و مال یکدیگر را هدر و مباح اعلام می کنند؛ دقیقاً همان چیزی که قدرتهای استعماری غربی و دولتهای مزدور و مزور منطقه ای می خواستند و برای آن نقشه ها کشیده و دسیسه ها چیده بودند!

در افغانستان نیز اوضاع از همین قرار است و در مدت طولانی حضور قدرتهای استعماری دراین کشور اسلامی و صد البته اتخاذ سیاست بیمار قبیله گرائی از سوی حلقاتی در ارگ- که آن نیز محرک بیرونی دارد- هدف آن است که دلهای مردم کشور روز به روز از هم فاصله بگیرد و در نتیجه این دوری، استعمار سریعتر به اهداف و مقاصدش برسد؛ و ایجاد و تقویت گروههای تروریستی ای چون داعش و القاعده و طالبان در افغانستان که عمده هدف آنها پاره کردن شیرازه اخوت و برادری میان مسلمانان افغان می باشد، از سوی همین قدرتهای به اصطلاح کمک کننده به افغانستان صورت می گیرد.

حال و با توجه به وجود یک چنین واقعیت های تلخ در جامعه ما لازم و بایسته است تا نخبگان و دلسوزان جامعه احساس مسئولیت کنند و ضمن راهنمائی مردم و دادن راهکار دقیق و درست و در عین زمان معقول و مطابق با واقعیت های موجود در جامعه افغانستانی، جامعه خویش را در رسیدن امنیت و رفاه و ترقی و پیشرفت همه جانبه، مساعدت و یاری نمایند و نگذارند تا پتانسیل موجود در حرکتهای مدنی مردم، برای رسیدن تعدادی از عناصر قدرت طلب و ریاست خواه به مقام و منصب و ثروت، هزینه و مصادره شود.
مولف : عبدالکریم محمدی
https://avapress.com/vdcdn90fzyt0xj6.2a2y.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما