تاریخ انتشار :جمعه ۱۶ عقرب ۱۳۹۳ ساعت ۲۱:۲۹
کد مطلب : 101744
مرگ بن لادن؛ یک مدعا، چند مدعی
مرگ اسامه بن لادن یکی از معماهای پیچیده تاریخ مبارزه با تروریزم امریکاست.
به تازگی یک کماندوی امریکایی مدعی شده که اسامه بن‌لادن با شلیک او کشته شده است. این در حالی است که دو سال پیش نیز یک کماندوی دیگر چنین ادعایی کرده بود.
رابرت اونیل؛ کماندوی سابق که گفته می شود در عملیات کشتن رهبر سابق القاعده در پاکستان حضور داشته، در یک مصاحبه جدید به روزنامه واشنگتن‌ پست گفته است با شلیک او بوده که بن‌لادن کشته شده است.
این برخلاف روایت مت بیسانت است؛ کماندوی دیگری که در این عملیات بود و سال ۲۰۱۲ میلادی در یک کتاب ادعا کرد که او بن‌لادن را کشته است.

مت بیسانت؛ کماندوی سابق ارتش امریکا در آن زمان، با نام مستعار مارک آون مدعی شد که در عملیات یورش به ویلای ابیت آباد در ماه مه سال ۲۰۱۱ حضور داشته و در کتابی تحت عنوان «روز دشوار» (NO EASY DAY) از جزئیات لحظات مواجهه با بن لادن و کشتن او سخن گفته است.
اما معما از جایی شروع می شود که این ادعاها با اظهارات کاخ سفید در این باره تناقض دارد.
در اخبار اولیه پس از این عملیاتی که "جرانیمو" نام گرفته بود، گفته شد که هنگام مواجهه کماندوهای امریکایی با اسامه بن لادن، او تلاش کرده که دست به اسلحه ببرد و به همین علت کماندوها به او شلیک کرده اند. حتی گفته شد که بن لادن همسرش را سپر خود در برابر سربازان امریکایی قرار داده است.

این در حالی است که این تنها گزارش رسمی منتشر شده در مورد نحوه مرگ بن لادن نبود.
در آن زمان، بربنیاد برخی گزارش ها گفته شد که بن لادن احتمالا از سوی یک هواپیمای بی سرنشین امریکایی در مناطق قبایلی پاکستان، آماج قرار گرفته و کشته شده است.
این در حالی است که پیشتر از آن نیز منابع غیررسمی از کشته شدن رهبر شبکه القاعده، خبر می داده بودند.

در دوره ریاست جمهوری بوش، مادامی که خبرنگاری از دونالد رامسفلد؛ وزیر دفاع امریکا، در مورد اسامه بن لادن پرسید، وی با ابراز بی اطلاعی از سرنوشت رهبر متواری شبکه القاعده، به شوخی گفت که او از سرنوشت اسامه اطلاعی ندارد؛ اما این را می داند که بن لادن یا مرده و یا زنده است.

این موضع وزیر دفاع وقت امریکا، در حالی اعلام می شد که هدف اولیه حمله نظامی امریکا بر افغانستان، نابودی تشکیلات و رهبری گروه های تروریستی طالبان و القاعده عنوان می گردید؛ اما این اظهارات رامسفلد، در آن زمان از دید ناظران، چنین تعبیر شد که مرگ و زندگی اسامه بن لادن و یا وجود و عدم سازمان ها و شبکه های تروریستی، برای امریکا هیچ اهمیتی ندارد و عنوان کردن این امر، یک شوخی سیاسی بیش نیست؛ لذا از دید آنها، امریکا در افغانستان به دنبال اهداف و مقاصد بزرگتری است که اهمیتی به مراتب بیشتر از دستگیری یا کشتن اسامه بن لادن دارد.

به باور این گروه از ناظران، فارغ از اینکه اسامه بن لادن در اسلام آباد کشته شده باشد یا مدت ها پیش و یا کماندو رابرت اونیل او را کشته باشد یا مت بیسانت، مساله دیگری که نباید آسان از کنار آن گذشت این است که اعلام این خبر، در آن زمان از چند جهت می توانست مصرف سیاسی و تبلیغاتی داشته باشد.

حزب حاکم دموکرات به دلیل کاهش روزافزون محبوبیت مردمی، فشارهای سنگین سیاسی و تحولات آن زمان در خاورمیانه مانند شورش های عربی و سقوط دیکتاتورهای عرب مورد حمایت امریکا یکی پس از دیگری، سازش و توافق گروه های متخاصم فتح و حماس در فلسطین، به نتیجه نرسیدن فشارها بر ایران به منظور انصراف مقامات آن کشور از برنامه های هسته ای، وخامت روزافزون موقعیت سیاسی و نظامی امریکا در افغانستان و افزایش حساسیت های ضد امریکایی در میان طیف های اجتماعی این کشور و موقعیت آسیب پذیر و شکننده امریکا در عراق و... در شرایط بسیار بدی به سر می برد؛ شرایطی که برای این حزب و کاندیداتوری باراک اوباما در دومین انتخابات ریاست جمهوری آن کشور، ممکن بود نتایج و توابع بسیار بدی به دنبال داشته باشد و اعلام خبر مرگ بن لادن، همچنان که از واکنش های اولیه مردم امریکا که با تحمع در اطراف کاخ سفید و برپایی جشن و شادی همراه بود بر می آمد، می توانست در انحراف افکار عمومی امریکایی ها و بالابردن ضریب محبوبیت از دست رفته دموکرات ها و باراک اوباما، نقش موثری داشته باشد؛ بنابراین، یکی از دلایل تناقض ها و ادعاهای فراوان در مورد مدعای واحد، شاید عدم اهمیت اصل مساله مرگ بن لادن بوده است.

موضوع دوم نیز ساختگی و غیر واقعی بودن کل ماجراست که با توجه به ابهاماتی که در این خصوص ایجاد شد، عکس های ساختگی و فتوشاپی از سر زخمی جسد بن لادن و همچنین ادعای ناموجه و غیر قابل باور به دریا انداختن جسد وی و... این احتمال از سوی بسیاری از ناظران، قویا مطرح شد.

در هر حال، در آن کتاب گفته شد که کماندوها به محض رویارویی با بن لادن در منزل دوم ویلایش به سوی او شلیک می کنند.
کماندوی سابقی که مشاهداتش را نوشته دقیقا در پشت سر کسی قرار داشته که از پله ها به منزل دوم و اتاق بن لادن می رفته و با اسلحه دوربین دارش آماده هدف قرار دادن بوده است.
مارک آون در کتابش می نویسد که هنوز پنج پله مانده به منزل بالا تیراندازی شروع شد، بنگ بنگ؛ هدف مردی بود که از داخل اتاق به بیرون سرک کشیده بود.

نویسنده کتاب روز دشوار در ادامه نوشته است که تیرانداز سپس به سرعت روانه اتاق شد و بن لادن را در حالی که روی زمین و غرق خون بود یافت، با دو زن که بر بالینش نشسته بودند و تیری که سمت راست سرش را سوراخ کرده بود. او سپس زنان را به کناری رانده و دوباره به سمت بن لادن شلیک می کند، آنقدر که بدن او بی حرکت می شود.

این ادعا در حالی صورت گرفت که پیشتر کاخ سفید اعلام کرده بود که به بن لادن تنها هنگامی شلیک شده که او به داخل اتاق دویده بود، احتمالا به قصد دست بردن به اسلحه و این علت آتش گشودن کماندوها بر روی رهبر سابق القاعده بوده است.
نویسنده کتاب روز دشوار اما پیشتر گفته بود که گزارش های رسمی منتشر شده درباره عملیات جرانیمو "گمراه کننده" بوده اند.

از نظر مارک آون، یورش کماندوهای امریکایی به مخفیگاه اسامه بن لادن در شهر ابیت آباد پاکستان، بیشتر به صورت یک "فلم ضعیف اکشن" منعکس شده است!
اما کم نیستند شمار صاحب نظرانی که با ارزیابی و آنالیز دقیق ابعاد پیدا و پنهان روایت های متناقض این رویداد مبهم، نتیجه می گیرند که کل این ماجرا بیشتر یک بازی مطبوعاتی به سبک فلم های اکشن هالیوودی بوده است که همه قهرمانان آن به شمول اسامه بن لادن، رابرت اونیل، مت بیسانت و... شخصیت های غیر واقعی، استعاری و مجازی ساخته و پرداخته ذهن نمایشنامه نویسان و برایند تلاش صحنه پردازان و دست اندرکاران جلوه های ویژه و فتوشاپ بوده است.

یکی از دلایل این برداشت نیز این است که کاخ سفید در روزهای نخست پس از این عملیات، چندبار گزارش های خود را انکار و اصلاح کرد.
دلیل دیگر آن، ادعاهای ناهمخوان و متناقضی است که کماندوهای بازنشسته و رسانه ها و کانال های رسانه ای از این ماجرا به دست می دهند.

مثلا در بخش دیگر این کتاب، کماندوی سابق ارتش می گوید که پس از انتقال جسد بن لادن به هلیکوپتر، یکی از سربازان به روی سینه او می نشیند. ادعایی که بازهم با گزارش های اولیه در تناقض است؛ زیرا در گزارش های کاخ سفید اعلام شده بود که جسد بن لادن پس از رعایت تمامی تشریفات اسلامی به دریا انداخته شده است!

این در حالی است که در تشریفات اسلامی، قرار نیست اجساد آدم ها به دریا انداخته شوند!
آقای اونیل؛ کماندویی که ادعای دوم را مطرح کرده و در سال ۲۰۱۲ بازنشسته شد، قبلا همین ادعا را به طور ناشناس به مجله پرفروش اسکوایر گفته بود.
این کماندو بازنشسته امریکایی می‌گوید او و یکی دیگر از اعضای گروه حمله‌کننده که هویتش مخفی نگه داشته شده است، خود شان را به منزل سوم اقامتگاه بن‌لادن رساندند و او را دیدند که داشت از لای یک اتاق، به بیرون سرک می‌کشید.

این در حالی است که در ادعای اول، مت بیسانت، از منزل دوم صحبت می کند؛ نه سوم!
به گفته رابرت اونیل، کماندوی دیگری که همراه او بود ولی نامش فاش نشده، جلوتر و در موقعیت شلیک به بن‌لادن بود و او را هدف گرفت؛ ولی تیرش خطا رفت.
او می‌گوید یک لحظه بعد خودش داخل اتاق شده و با چند شلیک به سر بن‌لادن، رهبر القاعده را کشته است.

مت بیسانت اما در کتاب "روز دشوار" مدعی شده که او بوده است که در آن شب جلوتر و در موقعیت شلیک قرار داشته و خودش هم بن‌لادن را کشته است.
در این میان خوب است که واکنش آقای بیسانت در مورد ادعای آقای اونیل را هم بدانیم. روز پنج‌شنبه آقای بیسانت به طور مستقیم ادعای کماندوی مدعی دوم را رد نکرد.
او به شبکه تلویزیونی ان‌بی‌سی در امریکا گفت:"دو نفر آدم متفاوت دارند به دو دلیل متفاوت، دو داستان متفاوت تعریف می‌کنند."

مت بیسانت گفته است رابرت اونیل "هرچه گفته، گفته است. نمی‌خواهم به روایت او دست بزنم."
به نظر می رسد این منطقی ترین موضع در باره ماجرایی است که یکی از احتمالات در باره آن این است که شاید از اساس وجود نداشته باشد؛ بنابراین در مورد یک روایت خیالی، هرکس می تواند خیالات خود را دخالت دهد و به همین دلیل، مت بیسانت نمی خواهد درباره خیالات رابرت اونیل اظهار نظر کند؛ زیرا «دو آدم متفاوت دارند به دو دلیل متفاوت، دو داستان متفاوت، تعریف می کنند!!»

در همین حال، دولت امریکا در حال بررسی و بازجویی از مت بیسانت است؛ تا معلوم شود که آیا در کتاب اول خود، درباره حمله منتهی به مرگ بن‌لادن، اطلاعات طبقه‌بندی‌شده را فاش کرده است یا نه.
فرماندهان ارشد نیروهای کماندو ویژه امریکا نیز هفته پیش در نامه‌ای به همه این نیروها از آنان خواستند که به ضوابط سکوت درباره جزئیات عملیاتی پایبند بمانند و از جمله از جلب توجه عمومی بابت این عملیات پرهیز کنند.

آنها در نامه خود نوشته‌اند:"ما در ازای نام و نان و بی‌اعتنا به ارزش‌های اساسی‌مان، خودسری و خودخواهی نشان نمی‌دهیم."
اینها نشان می دهد که دامنه این روایت ها در مورد یکی از بزرگترین معماهای تاریخ مبارزه با تروریزم می تواند بیش از اینها گسترش یابد؛ البته اگر با ممنوعیت دولت امریکا مواجه نشود.
https://avapress.com/vdceez8zejh87fi.b9bj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما