تاریخ انتشار :سه شنبه ۵ جوزا ۱۳۸۸ ساعت ۰۸:۳۷
کد مطلب : 8402

تنها مدافع اسلام و پیامبر اعظم (ص)در عصر حاضر ( قسمت اول)

ویژه‏نامه سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره)
نصرت الله جمالی
نصرت الله جمالی
امام خميني مي دانستند که بقا، استمرار و ماندگاري انقلاب در آن است که چتر حمايت نبوي(ص) بر سر کشور مستدام باشد .
پیش نوشتار
آنچه چشمان شما، طنازی قلم را می نگرد و رقص کنان با آهنگ دل جلوه گری می کند در باره پیرمردی ست که یکه و تنها سالیانی را طی کرد ولی با استقامت و شکیبایی، کوله باری از همت عالی را بر دوش کشید تا توانست راه جدیدی را برای شناساندن اسلام محمدی بنیان نهد و عرصه را بر دین ستیزان تنگ کند و عزت اسلام را در جهان بی غیرتی ها و خمودگی ها، آن چنان مطرح نماید که گلبانگش در سراسر گیتی با نسیم خوش بهاری مژده وزیدن گرفته و اقتدار از دست رفته ی مسلمانان را به آنان برگرداند. آنچه را در این جا می خواستم بیاورم با عرضه ی شعری بیان چکیده وار این نبشته خواهد بود. این شما و این وادی خمینی شناسی .

بت شکن
شد خمینی بت شکـن در عصـر ما 
چون خدا آمـــد به فکـــرش با رجا
ضـدّ طاغـوتان عــالَــم شـــد به پا
 مثل ابــــراهیــــم و پــور مرتضی
نعــره اش فــریاد الله، اَکـبـر است 
زین سبب شهــــرت به او داده خدا
رهبر فرعون شکن هر لحظه بـود
 مثل مــــوسی در یدش چوب عصا
هر کجا فـریاد حق آمد به گـــوش 
بــــود صوتش بــر تر از هر مدعا
بی خدایان را به حـق شد رهنمون
 گــــوربچـف از نامه اش لرزید جا
عمر با عــزت نمـــود او بی هـوا 
راه را از چـــــــاه بنمـــود او جـدا
هر چه کرد از روی تکلیفش نمود
 حــــق مــــدار او بود بی هر ادّعا
دیگــــران درحق او گــفتار نیک،
 نیک می گویند از او جـــــمـله ها
گفتــــه دارد پیش از انجــــام عمل
 پیش گـویان نزد او در ســـجده ها
حق ببردش ســـوی فردوس برین
 در کنــــار هــــــر نبـــــی و اولیا
راه او روشـــــن هــمیشه بـا دوام
 حضـرت حق گشته ازاو دررضـا
ای جمالی راه او راه خــــداست
 قصـــه ی حق گو همیشه با صـفا
نصرت الله جمالی
1388/2/29



با این که علمای اسلام از مغرب عربی گرفته تا الازهر مصر و دارالعلوم ها وحوزه های علمیه اسلامی در کشورهای خاور میانه تا دیوبند ی ها در هند و علمای اسلام در اندونزی و... هیچکس به دفاع از رسول الله برنخاست فقط خمینی کبیر بود که محکم در مقابل این هجوم فرهنگی بیگانگان با رمان ضد پیامبراسلام، سلمان رشدی ایستاد. اینک به عین سخنان آن بزرگمرد مدافع اسلام در عصر جاهلیت پر از فساد کنونی چشم دل می اندازیم و از آن میوه پر طرافت بوستان دفاع جانانه از اسلام را می چینیم:
حکم تاريخ ساز اعدام "سلمان رشدي" امام خمینی

انالله وانااليه راجعون
به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان مي رسانم، مؤلف کتاب آيات شيطاني که عليه اسلام و پيامبر و قرآن، تنظيم و چاپ و منتشر شده است- همچنين ناشرين مطلع از محتواي آن، محکوم به اعدام مي باشند. از مسلمانان غيور مي خواهم تا در هر نقطه که آنان را يافتند سريعاً آنها را اعدام نمايند تا ديگر کسي جرئت نکند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هرکس در اين راه کشته شود، شهيد است ان شاءالله.
ضمناً اگر کسي دسترسي به مؤلف کتاب دارد ولي خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفي نمايد تا به جزاي اعمالش برسد.
والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته
روح الله الموسوي الخميني
جنگ تحميلي قدرت های جهان به وسیله صدام برضد ایران که پايان يافت، جهان استکبار دريافت حربه نظامي در برابر انقلاب اسلامي ايران کارآيي ندارد و براين اساس «تهاجم فرهنگي» را به عنوان راهبرد اصلي براي مقابله با خيزش اسلامي آغاز شده از ایران را برگزيد و آنان که دريافتند این حرکت اسلامي رو به رشد را نمي توان از طريق جنگ نظامي متلاشي ساخت جبهه جديدي را در چارچوب جنگ رواني فرهنگي- عقیدتی گشودند.
ماجراي تدوين و انتشار وسيع کتاب مبتذل و ضد دینی «آيات شيطاني» و حمايت رسمي دولت هاي غربي از آن، سرآغازي بر فصل «تهاجم فرهنگي» است. اگر جامعه اسلامي در برابر توهين هاي اين کتاب به پيامبرعظيم الشأن اسلام(ص) از خود غيرت و مقاومت نشان نمي داد، پس از آن، هجوم به مباني ديني و مقدسات اسلامي به عنوان يک امر عادي و متعارف تلقي مي شد و خلع سلاح فرهنگي مسلمانان در برابر هجوم فرهنگ و ايدئولوژي هاي اومانيستي، سکولاری و لائیکی غرب به وقوع مي پيوست. امام خميني(ره) با نگرشي راهبردي به ابعاد اين توطئه، با نگارش چند سطر کوتاه، حکم اعدام نويسنده و ناشران «آيات شيطاني» را صادر کردند و انقلابي ديگر را در جهان اسلام رقم زدند که در پي آن با اتحاد مسلمين در برابر غرب، موجوديت جامعه اسلامي به عنوان «امت واحده» جلوه گر شد.
امام خميني با صدور حکم تاريخ ساز اعدام رشدي به سناريو نويسان تهاجم فرهنگي، غيرتمندانه اين پيام را دادند که هرگونه اهانت به اسلام و انتشار و اشاعه آن هزينه سنگيني دارد. حکم تاريخ ساز امام خميني(ره) به عنوان نماد غيرت ديني- که در آن دوبار کلمه غيور تکرار شده است- مسير سيل لجني را که محافل صهيونيستي براي آلوده کردن چهره منور اسلام تدارک ديده بودند بسته شد. اينک صهيونيست ها و محافل استعماري غرب به بن بست رسيده بودند و آنها که درصدد خشکاندن ايمان در جهان اسلام بودند، درمي يافتند که زمينه اهانت به اسلام خشکيده است و تلاش غرب براي لغو حکم اعدام سلمان رشدي نه براي ارزشي بود که براي جان بي ارزش سلمان رشدي قائل هستند بلکه مسئله اين بود که به ساير مزدوران بگويند که اهانت به اسلام، به از دست دادن جانشان تمام نخواهد شد تا زمينه پذيرش ایجاد توطئه هاي فرهنگي عليه اسلام فراهم آيد چون ديگر هنرپيشه اي حاضر نبود با اهانت به مقدسات اسلامي جان خويش را به خطر اندازد و به فرض که نويسنده اي حاضر به اهانت مي شد، اما ناشري را نمي يافت که حاضر باشد جان و منافع خويش را بر سر اهانت به اسلام هزينه کند.
امام خميني(ره) با حکم تاريخ ساز خود آنچنان «هزينه» اهانت به اسلام را بالابردند که ديگر کسي نمي توانست «فايده» اي براي اهانت متصور باشد و اينچنين بود که موج «اهانت به مقدسات اسلامي» مهار شد چون امام خميني(ره) هوشمندانه دريافته بودند که «مسأله کتاب آيات شيطاني کاري حساب شده براي زدن ريشه دين و دينداري و اسلام و علمای آن است.»
اما در اين ميان نکته اي که معمولاً در بررسي علل صدور اين حکم تاريخي مغفول مي ماند، «شرايط زماني» صدور اين حکم است. حکم اعدام سلمان رشدي در زماني صادر شد که انقلاب اسلامي کمتر از چهارماه بود که از فشار جنگي هشت ساله رهايي يافته و بحراني فراگير، اقتصاد کشور را در برگرفته بود. در اين ميان شايد براي بسياري عجيب بود که در اوج بحران اقتصادي، امام خميني رودرروي جهان غرب بايستند و حکمي را صادر کنند که اولين نتيجه آن قطع رابطه با انگليس و خروج سفراي 14 کشور غربي از تهران بود.
واقعيت آن است که نگرش عرفاني امام خميني بر محاسبات مادي و دنيوي متعارف غلبه داشت. امام خميني مي دانستند که بقا، استمرار و ماندگاري انقلاب در آن است که چتر حمايت نبوي(ص) بر سر کشور مستدام باشد و دريافته بودند که اگر در برابر اهانت ها ساکت نشسته و به معادلات عقل حسابگر اکتفا نمايند، ايران اسلامي در ظلمتي فارغ از نور نبوي(ص) رها خواهد شد و بر اين مبناست که امام خميني(ره) يک ماه بعد از صدور حکم اعدام سلمان رشدي با صدور پيامي خطوط اصلي سياست جمهوري اسلامي را در برابر تهاجم فرهنگي غرب ترسيم مي نمايند.بخش هايي از اين پيام را مرور مي کنيم:
« امروز بيشتر از هر زماني کينه و دشمني استکبار عليه اسلام ناب محمدي برملا شده است، بسيج عمومي آنان در دفاع از يک خود فروخته و نويسنده مزدور گوياي اين واقعيت است و شايد آنان اين همه فضاحت و بي آبرويي شان را به خاطر رسيدن به هدف شوم خود پيش بيني نکرده بودند که امروز با سرافکندگي و خواري از کرده خود پشيمان و با ذلت مراجعه مي کنند.» «من باز مي گويم همه مسئولان نظام و مردم ايران بايد بدانند که غرب و شرق تا شما را از هويت اسلامي تان - به خيال خام خودشان - بيرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شويد و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، هميشه با بصيرت و با چشماني باز به دشمنان خيره شويد و آنان را آرام نگذاريد و اگر آرام گذاريد، لحظه اي آرامتان نمي گذارند.»

«من بار ديگر از مسئولين بالاي نظام جمهوري اسلامي مي خواهم که از هيچ کس و از هيچ چيز جز خداي بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد عليه فساد و فحشاء سرمايه داري غرب و پوچي و تجاوز کمونيزم نکشند که ما هنوز در قدم هاي اول مبارزه جهاني خود عليه غرب و شرقيم.
مگر بيش از اين است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست مي خوريم و نابود مي شويم؟ مگر بيش از اين است که ما را در دنيا به خشونت و تحجر معرفي مي کنند؟ مگر بيش از اين است که با نفوذ ايادي قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمين را پايکوب مي کنند؟ مگر بيش از اين است که فرزندان عزيز اسلام ناب محمدي در سراسر جهان بر چوبه هاي دار مي روند، مگر بيش از اين است که زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته مي شوند؟ بگذار دنياي پست ماديت با ما چنين کند ولي ما به وظيفه اسلامي خود عمل کنيم.»

شعر و عرفان امام خمینی رحمت الله علیه

در بین عرفای متأخر اسلام کمتر کسی را می توان به اندازه امام خمینی رحمه الله علیه یافت که در آثار خود به ترویج عرفان ناب وطرح مبانی عرفانی اصیل پرداخته باشد.
ایشان از همان آغاز جوانی پای در سیر وسلوک معنوی گذاشت وچون فقه و اصول آن را تا اجتهاد نظری در حد عالی آموخته بود با قدرت ونظری قوی وارد حوزه مبانی عرفانی شد و می توان گفت روشی جدید را بنا نهاد.
عرفان امام به شدت تحت چهارچوب قران و سنت است، سعی نموده از مبانی عرفان مصطلح تا جایی که لطمه ای به شریعت وارد نشود، استفاده کند
ایشان برخلاف برخی از کسانی که در این راه وارد شدند اهل تساهل وتسامح نبود و هر کجا اشکالی در مبانی می دید به شدت با آن مقابله می نمود.
عرفان وتصوف را از هم جدا نموده وحتی بین درویش وصوفی فرق قائل می شود؛عرفان امام در عین قدرت وجذابیت بسیار مرزبندی دقیقی دارد
ایشان همیشه با داستان های آن چنانی وکرامت بافیهای متصوفه در آثارشان برخورد نموده وآنها را نفی می کند .
امام در همین مورد می فرماید:
گرتو آدم زاده هستی "علّم الاسما" چه شد
"قاب قوسینت" کجا رفتست " او ادنی" چه شد
برفراز دار فریاد انا الحق می زنی
مدعی حق طلب انیّت وانّا چه شد
مرشد از دعوت به سوی خویشتن بردار دست
" لا الاهت" را شنیدستم ولی" الاّ "چه شد
ایشان با تفکیک درویش که در سابق برای انسان های ساده ژنده پوش به کار می رفت و بعدها صوفیه مثل کلمه عارف از آن سوء استفاده کردند، می فرماید:
آنکه دل بگسلد ازهر دوجهان درویش است آنکه بگذشت زپیدا و نهان درویش است
خرقه وخانقه ازمذهب رندان دور است آنکه دوری کند از این و ازآن درویش است
ایشان همچوخواجه شیراز در نقدهای تندی شطحیات را می کوبد و به آنانی که خود مدعی الوهیت شدند خرده می گیرد ودر حديث 9 کتاب "چهل حديث" می فرماید:
«اي مدعي معرفت وجذبه و سلوك ومحبت و فنا! تواگر به راستي اهل الله و از اصحاب قلوب و اهل سابقه حسنائي، هنيئا لك، ولي اين قدر شطحيات وتلوّنات و دعوي هاي گزاف كه از حب نفس و وسوسه شيطان كشف مي كند مخالفت با محبت وجذبه است: ان اوليائي تحت قبائي لايعرفهم غيري.تو اگر از اوليای حق و محبين و مجذوبيني، خداوند مي داند ، به مردم اين قدر اظهار مقام و مرتبت مكن. و اين قدر قلوب ضعيفه بندگان خدا را از خالق خود به مخلوق متوجه مكن و خانه خدارا غصب مکن. بدان که این بندگان خدا عزیزند وقلوب آنها پرقیمت است. باید صرف محبت خداشود.این قدر باخانه خدابازی مکن وبه ناموس او دست درازی نکن.(فانّ للبیت ربّاً)
پس اگر در دعوی خود صادق نیستی درزمره دورویان واهل نفاقی.»
«عرفان امام، حقایقی زلال و صاف و دلنشین است که از ژرفای جان پاک پیری دل آگاه، و ضمیر بلورین، رازداری راز آشنا می‏تراود؛ از این رهگذر، اسرار شگفتی را که در خیزابهای این دریای کرانه ناپیدا، مهار طوفان عشق جاودانه است، باز می‏نماید. عرفان امام، از به نمایش گذاشتن دفتر پر نقش و نگاری حکایت می‏کند که در آن، کلک سحرآمیز و تحسین برانگیز نقاش هستی، از همه شگفتی های اعجاب آفرین درون انسانی کامل در کنسرت موسیقی آفرینش داستان خلاقیت‏سر می‏دهد.
بلی، عرفان امام به رغم عرفان گروه کثیری از عارفان که سرشار از پیمانه انزوا و عزلت‏بود، حکایت از حماسه‏ای سهمگین را در دفتر معرفت‏باز می‏گفت که چونان امواجی توفنده، روبنده دریای دل و کوبنده تخته‏های سفینه‏های تجاوز بر بستر پرصلابت این دریا بود. پس سزاست که پرده‏شناسان، چامه پرشور زیرین را که در ستایش آن روح بزرگ معرفت و حماسه نغمه‏ها سر داده‏اند، در پرده چغانه برای مشتاقان مست ترانه، باز خوانند»...

«برای دست‏یازیدن به حقایق معرفتی امام در زبان شعری آن فرزانه عالی مقام، اگر از حجاب الفاظ و آرایش کلام درگذریم، باید همان معانی والایی را جویا شویم که از جهان‏بینی معرفتی عارفانی چون حافظ و مولانا انتظار می‏بریم.». اشعار امام، به آینه‏ای می‏ماند که همه دقایق معرفتی در آن متجلی شده است، در اشعار آن حضرت "عشق، منشا حال عارفان; جنون، بامداد وصال عاشقان; توکل، سرمایه کمال صوفیان; اعتماد به حکم عقل، عقال عاقلان; و انتظار بهشت، وبال زاهدان است. ...
به دلیل آنکه امام خمینی عارفی وارسته و بزرگ است، عرفان، در اندیشه و افکار ذوقی - ادبی آن حضرت برترین جایگاه، و در مقام تفسیر و تحلیل، اولین پایگاه را دارد که مقصود از عارفان، سالکانی ست که به طور عملی در طریق سلوک و سیر الی الله قرار گرفته‏اند. و در این بیت امام گوید:
علم و عرفان به خرابات ندارد راهی
که به منزلگه عشاق، ره باطل نیست
واژه خرابات است، که در مصرع اول را، خود شاعر در مصرع دوم، به "منزلگه عشاق" تفسیر کرده است.
امام در بیت دیگری نیز در مذمت عرفان نظری که مستلزم فرا گرفتن کتب و محور آن، غرق شدن در آثار عارفان است، گوید: فراگرفتن کتب عرفانی، جز دل بستن به الفاظ و تعابیر، چیز دیگری را برای انسان به دنبال ندارد:
عارف که ز عرفان، کتبی چند فرا خواند
بسته است‏به الفاظ و تعابیر و دگر هیچ
همین طور است‏بیت زیرین که به انتقال از عرفان نظری به عرفان عملی - که همان مقام شهود است - اشاره دارد و این نکته را بیان می‏کند که انسان در عرفان عملی به مقام عین الیقین در می‏یابد که خواندن و آموختن در مرتبه شهود عینی، سبب دل بستن به غیر حق می‏شود و در نتیجه باطل است:
چون به عشق آمدم از حوزه عرفان، دیدم
آنچه خواندیم و شنیدیم همه باطل بود (9)
امام در بیت دیگر، دقایقی را که عارفان در معرفت نظری ذات ربوبیت - از قبیل عدم تعین ذات به اسما و صفات، و برتری این وصف عدم تعین که از آن به مقام غیب الغیوب تعبیر می‏شود - عنوان می‏کنند، نوعی حجاب - که باعث جلوگیری از درک جمال آفتاب صورت دوست است - می‏دانند و این بازگو کننده مقام والای معرفتی خود حضرت امام در سیر و سلوک است; بنگرید:
عارفان پرده بیفکنده به رخسار حبیب
من دیوانه، گشاینده رخسار توام
و در بیت ذیل، کتابهای عرفان نظری را به ورق پاره‏ای عاطل و باطل تشبیه می‏کنند و می‏گویند:
از ورق پاره عرفان، خبری حاصل نیست
از نهانخانه رندان، خبری می‏جویم
از مصرع دوم همین بیت که امام، صاحبان مقام یقین و سلوک روحی را به رندان تشبیه کرده‏اند; به روشنی استنباط می‏شود که از دیدگاه بصیرت آمیز و حکمت آموز ایشان، وابستگان به عرفان نظری، کودکانی ساده دلند که به کاغذ پاره‏ای، دل خوش کرده‏اند. و اگر از روی غرض به این اصطلاحات و الفاظ، تعلق خاطر داشته باشند در این صورت علاوه بر حجاب گرفتار شرک می‏شوند که مایه خسران و عذاب آنان است; و حکیم، در نکوهش آن فرمود:
ان الشرک لظلم عظیم: شرک ظلم بزرگی ست.(سوره مبارکه لقمان، آیه 13.)
زیرا شرط وصول به جانان از جان و جهان درگذشتن است و دست افشان و پای‏کوبان، سر را در قدم دوست - که دو یار قدیمند - در انداختن و جان را در راه وصالش در باختن. حق این است که:
باید از آفاق و انفس بگذری تا جان شوی
وانگه از جان بگذری تا در خور جانان شوی
امام در دوبیتی زیر، نیز سالکان را از فلسفه و عرفان نظری بر حذر داشته است:
تا تکیه گهت عصای برهان باشد
تا دیدگهت کتاب عرفان باشد
در هجر جمال دوست تا آخر عمر
قلب تو دگرگون و پریشان باشد
امام در بیشتر ابیاتی که از عرفان، یادی کرده‏اند، سالکان را از افتادن در ورطه عرفان برحذر می‏دارند و این دستور برای سالک اهل نظر بسیار آموزنده‏تر از دستور نا آشنایان به عرفان نظری مبنی بر ترک آن است; چون امام، حجاب بودن، سراب بودن و غیر مؤثر واقع شدن این عرفان نظری را به تجربه دریافته‏اند تاکنون فلسفه و عرفان نظری در جهان‏بینی عرفانی امام - که سالکی راه پیموده است - حجاب بود و خصوصیت‏حجاب، تیرگی است; اما در این بیت:
بشکنم آینه فلسفه و عرفان را
از صنمخانه این قافله بیگانه شوم
حضرت امام در این بیت، عرفان و فلسفه را به آیینه‏ای معنوی تشبیه می‏کنند که عارف، مقام و منزلت والای آدمی را در آن می‏بیند و با آگاهی از این معارف، رمز خلافت و مفهوم کرامت وی را درمی‏یابد و اینجاست که امکان دارد این آیینه، پس از نشان دادن سیمای پر فروغ و ملکوتی انسان به خودش باعث غرور او شود و مقام و منزلت رفیع روحانی و معنوی‏اش، او را مفتون خویش سازد. و به خود - چونان مشرکان که به بت روی می‏آوردند - توجه کند و در نتیجه، بت‏پرستی پیشه کند که امام در بیت‏بالا، سالکان را از دل دادن به این آینه برحذر می‏دارند و شکستن آن را دستور می‏دهند. چون در این نوشتار، بیشتر اشعاری را که بازگو کننده دیدگاه حضرت امام در دو بخش عرفان نظری و عملی بود، بررسی کردیم و این معنی را دریافتیم که امام در دفتر ارزیابی ارزشها آنچه را معیار سعادت جاودانه، می‏دانند و انسان را - برای نیل به بارگاه وحدت ربوبی - به آن، سفارش می‏کنند و توجه تام به ذات حق و بریدن مطلق از همه خلق را مورد تاکید قرار می‏دهند و اگر هم در باب عرفان نظری، سالکان را به اعراض از امور دنیوی توصیه می‏نمایند، تحقق عینی و عملی این اعراض و اجتناب برای سالک، آن دمی است که اصطلاحات و دقایق علم مذکور، سبب نظر استقلالی سالک به آن شود; اما اگر فراگیری و آموختن علوم ذوقی و معرفتی، سببی برای ثابت قدم شدن آدمی در وصول به مقامات معنوی باشد، در این صورت آموختن آن لازم است; چه اینکه حق - تعالی - در این دو آیه مبارک: "انا مکناله فی الارض و آتیناه من کل شئ سببا فاتبع سبباً» (سوره مبارکه کهف، آیات 84 و 85)
پس آنچه بازگو کننده شهود عملی و مکاشفات روحی است، به عرفان عملی مربوط می‏شود، البته این سخن بدان معنا نیست که عرفان نظری هیچ‏گونه زمینه‏ای در وصول به مدارج معنوی و مراتب عملی فراهم نمی‏سازد، بلکه اساسی‏ترین ارزش این عرفان برای سالک در هموار کردن راه وصول به عرفان عملی است » ( بحث عرفان برگرفته از مقاله حیدر احمدی ، سایت پایگاه حوزه)
اینک به اشعاری از آن عارف سالک بیندیشیم:
لب دوست
گـــــرچه از هر دو جهان هيچ نشد حاصل ما غــــم نباشد، چـــــــو بـــــود مهر تو اندر دل ما
حاصل كونْ و مكان، جمله ز عكس رخ توست پس همـــين بس كه هــمه كوْن و مكانْ حاصل ما
جملـــــــه اسرار نهان است درونِ لب دوست لب گشا! پـــــــرده بــــــــرانداز ازين مشكل ما
يــــــــا بكش يــا برَهان زين قفس تنگ، مرا يا بــــــــرون ساز ز دل، ايـــــن هــوس باطل ما
لايـــــق طوْف حــــريم تو نبـــــــوديم اگر از چــــــه رو پس ز مـــحبت بســــرشتى گِل ما؟

جام جم
بــــــا گلرخان بگوييد ما را به خود پذيرند از عــــــــــاشقان بيدل، همواره دست گيرند
دردى است در دلِ ما، درمان نمى پذيرد دستى به عاشقان ده، كـز شوقِ دل بميرند
پـــــا نه بــــه محفلِ ما، تاراج كن دل ما بنگــر به بــــاطل ما، كز آب و گِل خميرند
ســـوداگرانِ مرگيم، ياران شاخ و برگيم رنـدان پا بــــــــرهنه، بر حال ما بــــصيرند
پاكند مى‏فروشان، مســــتانِ دل‏خروشان بــــربسته چشم و گوشان، پيران سر به زيرند
بــردار جام مى را، جم را گذار و كى را فــرزند مـــاه و دى را، كاينان چو ما اسيرند

چشم بيمار
من به خال لبت اى دوست گرفتار شدم چشم بيمــار تــــو را ديــدم و بيمار شدم
فارغ از خود شدم و كوس اناالحق بزدم همچـو منصــور خــــــريدار سرِ دار شدم
غم دلدار فكنده است به جانم، شررى كـــه بـــه جــان آمدم و شهره بازار شدم
درِ ميخانه گشــاييد به رويم، شب و روز كه من از مسجد و از مدرسه، بيزار شدم
جــــامــه زهد و ريا كَندم و بر تن كردم خــرقــه پيــر خــراباتى و هشيار شدم
واعــظ شهر كــه از پند خود آزارم داد از دم رنــد مــى‏آلــوده مــــَددكار شدم
بگـــذاريــــد كــــه از بتكــده يادى بكنم مـن كـــه با دستِ بت ميكده، بيدار شدم

امام خميني، مرد سرنوشت

گروهي از نويسندگان مسلمان افريقاي جنوبي چند سال پیش به مناسبت سالگرد رحلت امام خميني(س) ويژه نامه‌هايي منتشر كرده‌اند که بيانگر تأثير عميق حضرت امام در جهان اسلام و هوشياري و آمادگي مسلمانان جهان در پيروي از «راه امام» است، جهت ملاحظه خوانندگان گرامي خلاصه ای از آن در پي مي‌آيد:
«مسلمانان سراسر جهان كه براي آزادي و عدالت ارزش قائل هستند، ايستادگي امام را بر عليه نيروهاي مستّبد و طاغوتي ستمگر، اعمال غير انساني و ظالمانه آنها بر ضدّ بشر، به خاطر مي‌آورند.
آنها از او به عنوان يك رهبر بزرگ، شجاع، منتقدي صريح بر عليه هرگونه شرارت ياد مي‌نمايند. امّا علاوه بر اين، آنها او را به عنوان روح معنوي بزرگي كه بر اساس دستورات قرآن و سنّت پيامبر گرامي حضرت محمّد(ص)، زندگي نموده است، به خاطر خواهند سپرد. زيرا كه تحت تعليمات قرآن و سنّت، امام خميني قادر بود كه اسلام را در شكل جهادي پويا، احيا نمايد، نيرويي كه همانند گردبادي سراسر جهان را دربرگرفت و روح مسلمانان را در همه جا برافروخت و نيروهاي شرارت و فساد را واژگون نمود. او قرآن را از محبوس بودن در حدود قرائت تشريفاتي محض خارج نمود و آن را در ميدانهاي جهاد، سياست، اصلاحات اجتماعي، اخلاق، اقتصاد و علم مطرح ساخت.
با عمل به دستورات قرآن و سيره پيامبر(ص) بود كه امام خميني مجموعاً شش نقش اساسي و مهمّ را كه قرآن از آنها به عنوان نيازهاي حقيقي يك رهبر اسلامي ياد مي‌كند، ايفا نمود كه عبارتند از:
مصلح اخلاقي (مجدّد)، آزاديخواه (مجاهد) آماده شهادت در راه خدا، مصلح سياسي، مصلح اجتماعي، مصلح اقتصادي و روشنفكري احياگر در زمينه‌هاي ادبيات، هنر، دانش و علوم ديگر.
اين اعمال حيرت‌انگيز و باورنكردني آيت‌الله خميني است كه عاشقان او، دوستان و دشمنانش بدون ترديد، او را رهبري بي‌نظير در قرن حاضر مي‌شناسند.
نهايتاً، امام آموخت كه همه آن كساني كه مي‌گويند «لااله الا‌الله محمّد رسول‌الله» مسلمان هستند . بنابراين ما بايد از انتقاد و عيبجويي و زدن انگ بي‌ديني به مسلمين، اجتناب نماييم. جهت نيل به وحدت، صلح و برادري، بايد همه مسلمين موارد اختلافي را كنار گذارده و به وحدت كلمه برسند؛ اين تمام مطلب است. خداوند متعال، ما را در قرآن كريم، سوره 22، آيه 78، مسلمان ناميده است و به ما فرمان داده است كه همگي به ريسمان الهي چنگ زده و متفرّق نشويم، سوره 3، آيه 102، اين تمام مطلب است.
امام خميني در قرار دادن مسلمانان ايران در موقعيت يك قدرت اسلامي جهاني موفق بوده است رفتار شكوهمندانه اين ملّت در زمينه آموزش، سياست، اقتصاد، و... آنها را امروزه در موقعيت قدرتي بزرگ قرار داده است كه مسلمانان ستمديده جهان را ياري مي‌نمايند و اين باعث شده است كه دشمنان اسلام بطور جدّي نگران شده‌اند تا جايي كه به ايران تهمت حامي تروريست بودن را زده‌اند امّا محقّقان منطقي و معقول مي‌دانند كه چه كساني تروريستهاي واقعي و واسطه‌هاي آنان هستند.
او يك متفكّر عارفي است كه داراي بينش روحي عميق بوده و دشمنان تعمّداً كتابهايش را تحريف نمودند.
بدبختانه، بعضي از كتابهايش بوسيله عناصر بسيار متعصّب ضدّ شيعه از ايران خارج شده و با تحريكات بعدي و تعمّداً از کشورهایی، تغييرات و اطلاعات نادرست براي ايجاد تفرقه و اختلاف بين سنّي و شيعه، تجديد چاپ گرديدند.
با وجود آن، اين امام بزرگ، پيام محكم و استوارش را به مسلمانان رساند كه به دستورات قرآن و سنّت پايدار بوده و خود براي سرنوشت و زندگيشان تصميم بگيرند. ما امروزه اين نشاني را در سراسر جهان مي‌بينيم كه مردم موحّد بر عليه نيروهاي ستمگر و طاغوتي و شرور مي‌جنگند.
امام هميشه آگاه بود كه غرب اسلام را به عنوان يك مبارز جدي در مقابل سلطه‌اش در سياستهاي بين‌المللي و در برابر احاطه‌اش بر سرزمينهاي مسلمين بررسي مي‌كند.
او هميشه مسلمين را به امّت واحد جهاني به عنوان اساس بقايشان فرا مي‌خواند و اجتماع حجّ را به عنوان تظاهرات نهايي براي اين قدرت واحد اسلامي.
آيت‌الله علي خامنه‌اي رهبر بزرگ ديگری
وقتي كه آيت‌الله روح‌الله خميني، رهبر انقلاب اسلامي ايران، رحلت نمود، نيروهاي ضدّ اسلامي در سراسر جهان خوشحال شدند. آنها انتظار خاتمه نظام جمهوري اسلامي و شكست رهبري علما و روحانيون و بازگشت به يك نظام مادّي و ضدّ اسلامي را داشتند. امّا بشدّت در اشتباه بودند زيرا براي جبران اين خلأ رهبري، يكي از آزموده‌ترين و مجرّب‌ترين رهبران روحاني و سياسي و معنوي ايران، آيت‌الله سيد علي خامنه‌اي انتخاب گرديد. او يكي از برجسته‌ترين و جامع الاطراف ترین شاگردان امام خميني بود.
آيت‌الله سيد علي خامنه‌اي، يك مجاهد جسور و شجاع است كه براي حمايت از انقلاب اسلامي و دين حق متعهد شده‌اند. به عنوان رهبر روحاني زمان حاضر در ايران او با معيارهاي ضدّ اسلامي و بيعدالتي توافق نمي‌نمايد. او كاملاً مشخّص نموده است كه قرآن و سنت راهنماي نظام جمهوري اسلامي ايران مي‌باشد و اينكه جهاد و شهادت راه هميشگي ملّت مسلمان ايران است.» 

نویسنده: نصرت الله جمالی

جوزا 1388


ادامه دارد..............................
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)کابل
https://avapress.com/vdcf.xdciw6dj0giaw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

سلام خسته نباشید بسیار کار ارزنده ای است برای وحدت مسلمانان کوشا باشید انشاءالله بنده هم در خدمت هستم