تاریخ انتشار :سه شنبه ۸ ثور ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۰۹
کد مطلب : 110727
پیمان امنیتی و تشدید ناامنی!
تشدید نا امنی در کشور سبب شده است که برخی نهادها سخن از لغو پیمان امنیتی با امریکا بر زبان آورند و این گونه اظهار دارند که چون پیمان امنیتی با امریکا امضا شده است نا امنی درافغانستان تشدید یافته است.
بنابراین اگر پیمان لغو شود امکان ایجاد امنیت به وجود خواهد آمد و افغانستان نا امن به گلستانی از امنیت تبدیل خواهد شد. اگر چنانچه قبل از امضای پیمان امنیتی وضع امنیت در افغانستان بهبود یافته بود، چالشی به نام ناامنی وجود نداشت و دست عوامل بیرونی در ایجاد نا امنی ها نیز قطع شده بود؛ این احتمال وجود داشت که پیمان امنیتی زمینه های دخالت نیروهای خارجی را در افغانستان فراهم آورده باشد که لغو پیمان ا منیتی با امریکا و سایرکشورها این وضعیت را به حال اول برگرداند.
در حالی که پیمان امنیتی برای بهبود وضعیت امنیتی درکشور به امضا رسیده است واین ظن وجود داشت که باامضای پیمان امنیتی و حضور قانون مند نیروهای خارجی در افغانستان، وضعیت امنیتی روز تا روز بهبود پیدا کند.
حال پیمان امنیتی به سود افغانستان بوده است یا خیر، این سخن دیگری است که باید به توان مندی های حکومت افغانستان توجه کرد که می تواند از این نوع پیمان ها سود ببرد یا این که توان وجود ندارد.
اما این گفته که ریشه های نا امنی را فقط به پیمان امنیتی با امریکا گره بزند به نظر می رسد اندکی عوام فریبانه و فرا فگنی و دور کردن ذهنیت ها از کانون های ناامنی در کشور باشد.
در اینکه نا امنی در افغانستان ریشه های بیرونی هم دارد هیچ تردیدی نیست اما برای آن که به ریشه یابی دقیق توجه از این گونه فرا فگنی ها پرهیزکرد.
باید توجه داشت که نا امنی یکبار برای همیشه به وجود نیامده است بلکه روندی بوده(حداقل) از سه دهه به این سوی ادامه داشته است. این عوامل باید مورد بررسی قرار گیرد.
یکی از کانون های بحران در افغانستان دخالت پاکستان در امور داخلی کشور بوده و این دخالت هنوز هم جریان دارد.
نگارنده دست سازمان استخبارات پاکستان را هنوز در ایجاد ناامنی دخیل می داند و این گونه می بیند که اکنون پاکستان بازی تازه ای را در پیش گرفته است.
این بازی تازه آنست که از یک سوی سخن از صلح با طالبان می گوید و در رسانه های گروهی اعلام می کند که رابطه افغانستان و پاکستان بیش از هر زمانی دیگر به هم نزدیک است و هم چنان مقام های پاکستانی تا هنوز اظهار داشته اند که پاکستان تلاش می کند که طالبان را بر سر میز مذاکره حاضر کند و حتا سخنگوی وزارت خارجه افغانستان نیز اعلام می کند که مکان مذاکره با طالبان نیز مشخص شده است. و از جانب دیگر به فعالیت های تخریبی خود درقبال افغانستان ادامه می دهد. این بازی دو گانه نوعی القای خواب است که از یک طرف مقام های حکومتی را امید وار به ایجاد صلح می سازد تا حکومت افغانستان با این گونه لالایی ها به خواب رود از سوی دیگر با استفاده از این خواب مصنوعی ضربه نهایی را وارد می آورد. آنچه ناامنی را در افغانستان تشدید کرده است، جدی گرفتن سخنان مقام های پاکستانی دررابطه به صلح با طالبان است.
از وقتی حکومت وحدت ملی شکل گرفته است . مقام های پاکستان چه آنهایی که دربیرون از آن کشور زندگی می کنندمثل مشرف وچه آنهایی که درراس حکومت قرار دارند چنان سخن گفته اند که انگار تمام یخ ها میان افغانستان وپاکستان آب شده است و هیچ مشکلی میان دوکشور وجود ندارد وفقط باقی مانده است که حکومت پاکستان طالبان را بر سر میز مذاکره بنشاند.
و از این سخن بیش از شش ماه می گذرد اما هنوز هیچ اثر و نشانه ای در دست نیست که حکومت پاکستان در راستای صلح در افغانستان تلاش کرده باشد،یا حداقل گامی به پیش برداشته باشد تا حسن نیت مقام های اسلام آباد مشخص شود.
برعکس نشانه های دال بر دخالت پاکستان در نا امنی های کشور وجود دارد وبه هیچ عنوان نمی توان ناامنی های شمال را بی حضور و دخالت سازمان استخبارات پاکستان توجیه کرد.
حامد کرزی بارها این فریب پاکستانی ها را خورد ولی او این هنر را داشت که روابط خود را با کشورهای همسایه حفظ کرد، سخنان شیرین پاکستانی ها او را به خواب نبرد.
وی روابط گرم خود را با هندوستان ادامه داد و تحت تاثیر القائات پاکستانی ها قرار نگرفت.
با روی کار آمدن حکومت وحدت ملی این ارتباط دیرینه با هندوستان تقریبا به سردی گرائید وروابط میان حکومت افغانستان وحاکم سعودی که یکی از عوامل تروریزم در جهانست گرم شد.
اشرف غنی چنان سر در آستان ملک سلمان خم کرد که عرف سیاسی و دیپلماسی را به کلی از یاد برد و بدعت جدیدی در عرف دیپلماتیک به وجود آورد، دیده شد که این همه خم و راست شدن ها به نفع کشور تمام نشد و دروازه صلح بر روی کشور گشوده نگشت.
امروز به جای آن که نمایندگان مردم از رئیس جمهور کشور بپرسند که حاصل این همه رفت و آمدها و دادن امتیاز به پاکستان چه بوده است، می کوشند از طریق فرا فگنی های نا صواب، ذهن ها را به سوی دیگری معطوف دارند. این پرسش برای همه مطرح است که دست چه کسی در شمال دخیل است و چرا شمال به کانون ناامنی در کشور تبدیل شده است؟
نکته دومی که این نهادها از آن غفلت کرده اند یا حداقل دست کم گرفته اند، اختلافاتی است که میان سران حکومت وجود دارد، بسیار کوته بینی خواهد بود که سران حکومت برای احراز یک پست دولتی این همه اختلاف داشته باشند، یکی دیگری را متهم کند، این اتهام را به صفحه های اجتماعی ودر دید و نظر مرد م نیز قرار دهند، اما انتظار داشته باشند که هیچ تاثیری در کارکرد زیر مجموعه های حکومت نداشته باشد.
با توجه به این که نیروهای پولیس و ارتش ملی افغانستان از ورای مرزهای افغانستان نیامده اند، از همین جامعه و مردم هستند، خصلت های مثبت و منفی همین مردم را دارند از هر کنش و واکنش سیاست مدارن و حکومتگران تاثیر می پذیرند، خوشی ها و نا خوشی های همین مردم بر آنها اثر می گذارد.
بنابراین عملکرد نیروهای امنیتی شدیدا تحت تاثیر کنشگران حکومت وحدت ملی قرار دارد. وقتی در بالای حکومت برای احراز یک پست این همه کشمکش وجود داشته باشد،این چالش به سراسر کشور و در میان نیروهای امنیتی و ارتش ملی کشور نیز تسری خواهد یافت و از میزان فعالیتهای مفید و موثر آنها کاسته خواهد شد.
بنابراین مناسب آنست که نهاد های مردمی با ژرف نگری و تحلیل درست اوضاع، بکوشند که به ریشه های نا امنی کشور را دریابند و به درمان آن بپردازند.
مولف : سید مظفر دره صوفی
https://avapress.com/vdcf0xdyew6dyea.igiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما