تاریخ انتشار :چهارشنبه ۳ سنبله ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۳۰
کد مطلب : 130031
تفنگها آماده شلیک؛ هدف بن بست رو به رو!

تاریخ جنگهای بشریت در عرض و طول زمانها و مکانها ثابت می کند که هر جنگ و نبردی، چنانچه آغاز و نقطه شروعی داشته، سرانجام در یک نقطه نیز به پایان رسیده است و ذهن انسان جنگی را در بستر عریض و طویل تاریخ سراغ ندارد که ختم و پایانی برای آن متصور نباشد.

از بزرگترین جنگها و کوچکترین آنها گرفته تا نبرد میان کشورها و جنگهای داخلی در سطح مملکتها، همه و همه روزی از جایی شروع شده و بجایی نیز ختم شده اند. جنگهایی به وسعت و قدرت جنگ جهانی اول و دوم تا جنگهای نسبتاً طولانی میان کشورها و نبردهای داخلی جاری در سطح کشور یا کشورهایی چند، همگی آغاز و پایانی داشته اند؛ مگر کشورهای انگشت شمار معدودی که با اهداف خاص استعماری، آتش جنگ در آنها همچنان شعله ور نگهداشته شده و با توجه به چنین اهداف اهریمنی، پایانی برای این گونه جنگها و در این گونه کشورها متصور نیست.

جالب توجه اینکه بیشتر کشورهایی در معرض یک چنین مصیبت های هولناک و ویرانگری قرار می گیرند که دو شاخصه منفی را در خود جا داده اند؛ یک آنکه برنامه ملت سازی در آن کشورها همواره با چالش مواجه بوده و بر رغم دارا بودن تاریخ تمدنی چند هزار ساله، هنوز نتوانسته اند به عنوان ملت واحدی در کنار یکدیگر قرار بگیرند و دوم آنکه همواره و در طول تاریخ عریض و طویل خویش، از داشتن سران و حاکمان خادم و دلسوز محروم بوده اند.
همین دو ویژگی منفی و تاسفبار موجب شده تا دول و ملل دیگر نسبت به چنین کشورها و دارایی های آنان به دیده طمع بنگرند و نقشه غارت سرمایه های خدادادی آنها را در سر پرورده و با اشغال هر گاه و بیگاه سرزمینهای آنان، همواره مزاحم ملتهای آنها شوند و با حفظ و نگهداشت جنگ و ناامنی در این کشورها، راه رسیدن به مقاصد شوم و استعماری را برای خود شان هموار کنند.

این گونه کشورها استعداد فوق العاده ای دارند در جلب و جذب جنگهای نیابتی در درون خود شان و قربانی شدن در پای منافع نامشروع این و آن دولت و کشور! در شرایط کنونی کشورهای فلسطین، یمن، عراق، لیبیا، سوریه، کشمیر آزاد و با تاسف کشور ما افغانستان، جزء همین گونه سرزمنیها به شمار می روند؛ یعنی جزء مملکتهایی که آغاز و شروع جنگ در آنها معلوم بوده و اما پایان و سرانجام نبردها در آن نامشخص است.

در یک چنین فضا و شرایطی، جنگ در این کشورها فقط و فقط ویرانی و فرسایش همه جانبه و نیز همیشگی بوجود میاورد و هیچ روزنه ای از پایان جنگ و آغاز فرداهای روشن در آنها به چشم نمی خورد و دولت و مردمان آن با یک کلافگی و سردر گمی زجر دهنده بار این جنگ ناخواسته و تحمیلی را به پیش می برند؛ جنگ طولانی و بی رحمی که نه برنده آن معلوم است و نه بازنده آن؛ نه دولت و نظامیان در آن یک قدم پیش می روند و نه هم در جبهه دشمن چنین اتفاقی میفتد.

گویا نقشه شده است که یک چنین حالت و فضایی در این گونه کشورها برای مدتهای نامعلوم و شاید تا زمانی که این دولت و کشورها بخود بیایند و خود و توانایی های خود را باز شناسند و با همگرایی و ملت شدن در سایه دلسوزی و خدمتگذاری صادقانه دولتمردان شان، دولت و کشور مقتدر و قوی ای را بنا نهند، ادامه داشته باشد؛ که اگر یک چنین دولت و ملتهایی نظیر دولت و ملت افغانستان، زود نجنبند و کاری برای نجات خویش از این مهلکه نکنند، مطمئن باید بود که این اوضاع و شرایط رقت بار و طاقت سوز برای سالیان طولانی و شاید هم همیشگی ادامه خواهد یافت و ما شاهد فرسایش تدریجی روح و جسم هر افغان و در نتیجه انقراض نسل افغانستانی در آینده های نه چندان دور خواهیم بود.

در هر حال، به نظر می رسد دولت و ملت افغانستان برای نجات از این مهلکه و ورطه ای که خود درست کرده ایم باید طرحی اندیشید و کاری کرد؛ و گر نه جنگ کور و بی هدف ما با دشمن در حال حاضر، حکم شلیک به بن بست را دارد؛ بن بستی که مرمی ها را به هدر می دهد و از کشته جوانان ما پشته ها می سازد؛ بدون آنکه سودی به مردم ما برساند!

مولف : سیدفاضل محجوب
https://avapress.com/vdcfmxdyyw6dmxa.igiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما