تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۱ دلو ۱۳۸۸ ساعت ۱۹:۵۶
کد مطلب : 15731
"به مناسبت فرارسيدن دهه فجر انقلاب اسلامي ايران"

دستاوردهاي انقلاب اسلامي از ديدگاه امام خميني (ره)

دستاوردهاي انقلاب اسلامي از ديدگاه امام خميني (ره)
در نگاه امام خميني(ره)، تغيير شگرفِ شخصيتي ملت ايران را نمي‌توان به عوامل اجتماعي و فرهنگي نسبت داد، و خودآگاهي انقلابي را به مقولات ودست‌اندركاران تبيين آن همه سبب هم‌صدايي و خيزش فراگير دانست .
شناخت‌ انقلاب‌
انقلاب‌ اسلامي‌ ايران، به‌ رغم‌ همانندي‌ در‌ پاره‌اي‌ از مواضع‌ با ديگر پديده‌هاي‌ سياسي‌ جهان‌ معاصر، شناختي‌ درخور اهداف‌ و فلسفه‌ وجودي‌ خويش‌ را مي‌طلبد. به‌ سخني‌ ديگر، آگاهي‌ از نقش‌ انقلاب‌ در سرنگوني‌ رژيمي‌ خودكامه‌ و جايگزيني‌ نظامي‌ عادلانه، كه‌ مفهومي‌ به‌ جز يك‌ دگرگوني‌ اجتماعي‌ به‌ همراه‌ ندارد، ما را از شناخت‌ انقلاب‌ اسلامي‌ بي‌نياز نمي‌سازد. چنان‌ كه‌ در نگاه‌ تطبيقي‌ به‌ دست‌ مي‌آيد، انقلاب‌ ايران‌ به‌ لحاظ‌ بسترسازي‌ يك‌ حاكميت‌ ملي‌ و خودجوش‌ و متمايل‌ به‌ آزادي‌ و استقلال، همانند هر انقلاب‌ سياسي‌ ـ اجتماعي‌ است. همان‌ گونه‌ كه‌ يك‌ پژوهشگر با بهره‌ مندي‌ از ابزارهاي‌ ذهني‌ و عيني، انقلاب‌هاي‌ معاصر را بررسي‌ مي‌كند، به‌ تجزيه‌ و تحليل‌ انقلاب‌ اسلامي‌ مي‌پردازد. از اين‌ منظر عام‌ كه‌ به‌ انقلاب‌ ايران‌ مي‌نگريم، بي‌ گمان‌ دستاوردهايي‌ مشابه‌ انقلاب‌هاي‌ ديگري‌ دارد، همچنان‌ كه‌ بيش‌ و كم‌ همان‌ هزينه‌هايي‌ را داشته‌ كه‌ هر انقلاب‌ ناگزير از قبول‌ آن‌ است. اما به‌ دليل‌ ارتباطي‌ كه‌ انقلاب‌ اسلامي‌ با مكتب‌ الهي‌ و توحيدي‌ اسلام‌ دارد و خواه‌ ناخواه‌ آن‌ را پديده‌اي‌ در امتداد نهضت‌هاي‌ ستم‌ ستيزانه‌ پيامبران‌ ابراهيمي‌ جاي‌ مي‌دهد، مي‌بايد نگاهي‌ خاص‌ را به‌ كار گرفت. در جمع‌بندي‌ دو منظر يا دو تحليل‌ است‌ كه‌ مي‌توان‌ به‌ ژرفاي‌ انقلاب‌ اسلامي، و چند و چوني‌ شكل‌گيري‌ دستاوردهاي آن پي‌برد و آن‌ را نسبت‌ به‌ ديگر پديده‌هاي‌ سياسي‌ - اجتماعي‌ عصر حاضر، پديده‌اي‌ متمايز تلقي‌ نمود.
«توجه‌ داشته‌ باشيد كه‌ نهضت‌هاي‌ سابق، نهضت‌هايي‌ بود كه‌ يا سياسي‌ بود يا نيمه‌ اسلامي، نهضت‌ امروز تمام‌ اسلامي‌ است، نهضت‌ امروز براي‌ خدا است. همه‌ فرياد مي‌زنند اسلام، همه‌ فرياد مي‌زنند جمهوري‌ اسلامي».
اسلام‌ خواهي‌ ملت‌ ايران، بي‌ ترديد رنگ‌ خاصي‌ به‌ انقلاب‌ زده‌ و آن‌ را در هدف‌ها و ابزارها، برتر از حركت‌هاي‌ سياسي‌ و ملي‌ گرايانه‌ مي‌نمود. رهبر فقيد انقلاب، پيشينهِ‌ مبارزاتي‌ ملتي‌ را يادآور مي‌شود كه‌ در هيچ‌ كدام‌ از نهضت‌هاي‌ خود، تا به‌ اين‌ مرحله‌ از رشد فكري‌ دست‌ نيافته‌ بود كه‌ اسلام‌ را محور مبارزه‌ و انقلاب‌ تلقي‌ كند. البته‌ نبايد نقش‌ رهبري‌ را در هر نهضت‌ فراموش‌ كرد. در انقلاب‌ اسلامي، ملت‌ ايران‌ از يك‌ رهبري‌ اسلام‌ خواهانه‌ برخوردار گشت‌ كه‌ آزادي‌ و استقلال‌ او را در يك‌ جمهوري‌ متكي‌ به‌ ايمان‌ مذهبي‌ سراغ‌ مي‌گرفت. امام‌ خميني، افزون‌ بر بيان‌ تمايز انقلاب‌ ايران‌ از ديگر انقلاب‌ها در هدف‌ها و جهت‌گيري‌هاي‌ فرهنگي‌ و اقتصادي‌ و اجتماعي، تفاوت‌ نظرگير انقلاب‌ اسلامي‌ را در هزينه‌هاي‌ انساني‌ به‌ دست‌ مي‌دهد و آن‌ را انقلاب‌ سفيد مي‌خواند.
« و بحمدالله‌ (انقلاب) ايران‌ از همه‌ انقلاب(ها) بهتر بود. اين‌ انقلاب‌ سفيد بود نه‌ آن‌ انقلاب‌ (شاه...) در ساير ممالك، در شوروي، در فرانسه، ... انقلا‌ب خونيني بوده كه ميليون‌ها نفر آدم كشته شده است و خرابي‌ها وارد شده است ... مرحوم [سپهبد ولي‌ا...] قرني مي‌گفت كه مقاومت دولت [شاه] در مقابل مردم سه ساعت و نيم بود».(2)
امام خميني در نگاه عارفانه خويش، خداوند را بسترساز انقلا‌ب ايران خوانده و خود را بيش از يك شهروند ايراني نمي نگرد كه هم صدا با ملت ستم‌ديده، فرياد آزادي خواهي سر داده است. بدين سان،اراده الهي و تأثيرگذاري امدادهاي غيبي بر روند پيروزي انقلا‌ب اسلا‌مي را، مي بايد وجه تمايز اساسي آن از ديگر پديده هاي سياسي تاريخ دانست.
من نمي توانم تصور كنم كه بشر بتواند يك ملت سي و چند ميليوني را در مدت كوتاهي اين طور هم زبان بكند، هم قلب بكند .. اين جز ارادهِ الهي نمي‌شود باشد و من هم از اول اين معنا را چون احساس كرده بودم به اين نهضت، نهضتي كه ملت به خواست خدا وحدت پيدا كرده است [اميدوار شدم.](3)
رهبر فقيد انقلا‌ب، در جاي ديگر هنگام شنيدن شعر ستايش آميزي درباره خود، فروتنانه بر جايگاه ملت در چيرگي بر ستم شاهي تأكيد نمود و تحول روحي آنان را عامل اصلي پيروزي نهضت برشمرد.
«بايد عرض بكنم كه من كوچك‌تر از اينم كه اين طور مطالب گفته بشود. اين زاغه نشين ها بودند كه در خيابان ها فرياد كردند و خون دادند و جوان دادند ... آن چيزي كه براي من خيلي اميدواركننده است، اين روح تعاون و روح انسانيت و روح اسلا‌ميت است كه در ملت ايران شكوفا شد.» (4)
چرخش شعارهاي مردم ايران به سمتِ آ زادي ، استقلال ، جمهوري اسلامي ، شعور سياسي و فكريِ آنان را نشان داد. از آن پس، جمهوري خواهي و آزادي خواهي ، به مطالباتِ شهروندان معترض ايراني شكل بخشيد وآنان را پذيراي نظام سياسي نويني كرد كه اسلاميت و جمهوريت در آن پيوند خورده اند . التزام به لوازم جمهوريت ، رهبري فقيد انقلاب را برآن داشت تا به رغم تظاهراتِ جانب دارانه از جمهوري اسلامي و تلاش براي سرنگونيِ استبداد پهلوي ، امكان ِ انتخاب وجود داشته باشد . «در آستانهِ رفراندوم لازم است تذكر دهم كه اين رفراندوم سرنوشت ملت ما را تعيين مي كند . اين رفراندوم يا شما را به آزادي و استقلال مي كشد و يا مثل سابق به اختناق و وابستگي .» (5)
در يك نظام سياسيِ جمهوري خواهانه ، نمي‌توان بدون رفراندومِ آزاد، از مردم وآرمان هاي آنان سخن گفت :از اين ديدگاه بود كه امام خميني ، در سخنراني بهشت زهرا (س)، مقبوليت ِ نظام پهلوي وهر نظامِ بيگانه با مردم سالاري را به چالش كشانيد . رهبري در دعوت براي رفراندومِ جمهوري اسلامي‌، ضرورت وامكانِ آزادي ملت ايران در تعيين سرنوشت و حاكميت سياسي خود را يادآور شد . بدين گونه شكي در تكريم و تحقق شعارها ي بنيادي انقلاب و ملت -آزادي و استقلال برجاي نماند . «من توصيه مي‌كنم به همه ملت كه در اين رفراندوم ، كه سرنوشت ملت ما و كشور ما و مذهب ما را تعيين مي كند ، شركت كنيد .»(6)
آزادي در رفراندوم و را‡ي «آري» يا «نه» دادن ، در بامداد انقلاب اسلامي ، مورد نظر و تأكيد رهبري آن بود . در حقيقت ، 12فروردين 58، نمايشي از يكي از دستاوردهاي انقلاب ايران-آزادي بود كه استقلال كشور رادر برابر هجوم وتهديد بيگانگان تداوم بخشيد. «آزاديد. لكن با آزادي سرنوشت خودتان را تعيين كنيد.»(7) «اگر [شما مخالفان انقلاب‌] همراهي [با‌ملت] نكنيد، معلوم مي شود صلاح ملت رانمي‌خواهيد،معلوم مي شود مي‌خواهيد تفرقه بيندازيد و اجانب را بر ما مسلط كنيد.» (8)

*استقلال
تاريخ ملت هاي استقلال يافته،ازاين واقعيت،حكايت دارد كه پيوند تنگاتنگي بين استقلال و آزادي وجود دارد. ملتي كه به حقوق وآزادي‌هاي خود دست يافته ، بي‌ترديد مي‌تواند استقلال همه جانبه ي كشور ونظام سياسي خودرا پاس دارد. زيرا رويكردبه مشاركت درعرصه هاي علمي وعملي ، و دفاع از دستاوردهاي ملي ، سبب مي شود تا هيچ قدرت مهاجمي به نفوذ و باج گيري طمع نبندد ونيز گستاخي رويارويي نداشته باشد. كارنامه ي سفارت خانه ها و همچنين تهاجم هاي نظامي ، به دست مي‌دهد كه بيگانگان به سراغ دولت ها ورژيم‌هايي مي‌رفتند وهجوم مي‌بردندكه پشتوانه‌ي مردمي شان را ازكف داده بودند. امام خميني، از استقلال به عنوان عاملي ياد مي‌كند كه به حيات وتاريخ يك ملت، ارزش مي‌بخشد واو راسربلند مي سازد. «ما براي حيات زير سلطهِ غير، ارزش قائل نيستيم. ما ارزش حيات را به آزادي واستقلال مي دانيم ...ما با تمام قدرت هايي كه بخواهند تجاوز كنند به مملكت ما ، مبارزه خواهيم كرد...امروز ارادهِ ملت است ، وملت با ارادهِ قوي خود و ايمان به دستورات اسلامي موظف است كه ...با هر قدرتي [استعمارگر] مبارزه كند.»(9) «بركات اين نهضت زياد بود . بزرگترين بركات ، شكستنِ سد بزرگ رژيم شاهنشاهي و راندن دزدها و چپاولگران از مملكت و قطع اياديِ شرك و نفاق ، وقطع ايادي چپاول گران و نفت خواران [بود...]»(10)

*مشاركت زنان
حضور زنان در انقلاب ، هر چند پديده‌اي بي‌سابقه نبوده، و تاريخ جنبشهاي سياسي و اعتراض‌آميز ملت ايران، از شور وشعور زنان مسلمان ايراني حكايت دارد، اما با توجه به فراگيربودنِ انقلاب، بايد گفت كه آنان الهام‌بخش همگان بودند. هر زني كه براي اعتراض به استبداد، از خانه بيرون مي آمد، مادر يا همسر و خواهر و دختري بود كه ديگر اعضاي خانواده را به دنبال خود كشانيده بود . مشت‌‌هاي گره خورده‌ي زنان ايراني -كه بوي عفاف وعزت مي بخشيد- پاي مردان ايراني را استوار مي ساخت و گلوله‌هاي خود كامگان را بي ثمر.
امام خميني ، انقلاب و پيروزي آن را وام دار زنان مي شمارد . چراكه آنان سبب تقويت روحيه و انگيزه ي انقلابي مردان شدند. «اين پيروزي را ما از بانوان داريم قبل از اين كه از مردها داشته باشيم . بانوان محترم ما در صف جلو واقع بودند.بانوان عزيز ما اسباب اين شدند كه مردها هم جرا‡ت و شجاعت پيدا كنند. ما مرهون زحمات شما خانم ها هستيم .» (11)
رهبري فقيد انقلاب، خاضعانه از بزرگواري وفداكاري زنان يادكرده وآنان را سزاوار رهبري مي خواند.«شما رهبران اين نهضت هستيد. بانوان ،رهبر[انِ] نهضت ما هستند. ما دنبالهِ آنها هستيم . من شما را به رهبري قبول دارم وخدمت گزارشمايم.»(12)
زن در نظام استبدادب شاه ، منزلت ومتانت خويش را از كف داده بود وبه صورت خدمت كاري درجهت تمايلات طبيعي و جنسي مردان در آمده بود. مردسالاري -چه در محيط هاي سنتي و چه فضاهاي مدرن -عرصه ي حضور وظهورواستعداهاي انساني زن وبه سخني ديگر ؛نقش زن بودن را از زنان ايراني ستانده بود. محروميت زنان از حقوق انساني و اجتماعي ، و بازدارندگي آنان را تحصيل و تفكر و تطهير روان ، آنان را به گوشه‌هاي خانه يا كلوپ هاي تفريحي كشانده بود . زناني كه مي‌خواستند در اين ميانه ، بازگشت به خويشتن داشته و بازيچهِ دست‌ها و طعمه‌ي سفره‌ها نباشند، نه الگويي براي خود مي يا فتند ونه فرصتي براي دست‌يابي به مقام و منزلت انساني زنان . زن ايراني در عصر پهلوي ، ناگزير بود آخرين مدل‌هاي پوشش وآرايش را سفارش دهد ودر ايام فراغت ، خودش را با جشن‌ها وقصه‌ها‌ي زنانه‌اي سرگرم سازد كه او را به ابزاري براي كامروايي مردان در مي‌آورد. شاه در مصاحبه‌اي كه با خبرنگار معروف ايتاليايي - «خانم اوريا نافالاچي »داشت ، زن را موجودي فريبا تلقي كرده‌بود. فريبا بودن يك زن -كه حاكي از تمايل جنسي وكوشش براي خودنمايي است - او را از اين‌كه عنصري انساني و تأثير‌گذار بر روند پيشرفت وتعالي جامعه‌ي خويش باشد، باز مي دارد. چنان كه قضاي خانواده‌ها دردهه‌ي پنجاه نشان مي‌داد كمتر زني مي‌توانست همسر ومادر شايسته وفداكاري باشد. امام خميني، از آن روزگارچنين ياد مي كند: «زن در دو...[برهه]مظلوم بود. يكي در جاهليت عصربعثت پيامبر اسلام وديگر در جاهليت دورهِ شاه سابق ...به اسم اين‌كه زن . ظلم ها كردند به زن . زن را از آن مقام شرافت وعزت كه داشت پايين كشيدند...شاه مي‌گفت : زن بايد فريبا باشد . البته با آن نظر حيواني كه او داشت؛ با آن نظر جسماني ... زن رانظر مي‌كرد...از مقام انسانيت ، زن را فرو كشيد به مرتبهِ يك حيوان.»(13)
زن شرقي ، نه در خانه و نه در جامعه ، از تربيت وفرهنگ ودانش وبينش كارآمد،بهره ي چنداني نداشت وتمايل به تقليد وازخودبيگانگي اورابه سمت الگوهاي بازاري سوق مي داد.كشف حجاب در دوران پهلوي -كه هرگونه كتاب ورسانه ي خبري واطلاع رسانيِ آزاد وپرورش دهنده ي انديشه ها وانگيزه ‌ها‌ي علمي و معنوي از دسترس مردان وبه ويژه زنان دوربود -يك‌ فاجعه‌ي بزرگ اجتماعي به دنبال داشت .
نزديك به نيم قرن ، زنان ايراني از بستر رشد عقلاني واجتماعي ، وپيشرفت در عرصه‌هاي علم و فناوري محروم شدند و مصرف كننده‌ي بازار لوازم آرايشيِ سرمايه داري غرب وامريكا بودند. هنر و ادبيات داستانيِ روزگار پهلوي‌ها، آينه‌اي شفاف از بهره‌گيري انحطاطي زنان از آزاديِ پوشش و روابط ناسالم جنسي به دست مي دهد. نسل‌ها ي ايراني - كه از كانون ها‌ي خانوادگي بيرون مي‌آمدند- عناصر خلاق و خدمت‌گزار به مردم و وطن نبودند ، مگر كساني كه از تربيت سالم برخوردار بودندم از اين رو بود كه رهبر فقيد انقلاب در تحليل موقعيت زنان در رژيم پهلوي چنين اظهار مي دارد: «[شاه] زن را مثل يك عروسك درست كرد. درصورتي كه زن يك انسان است وآن هم يك انسان بزرگ . زن مربي جامعه است . از دامن زن انسان ها پيدا مي شوند ... اين پدر وپسر [پهلوي اول ودوم ]، و خصوصاً اين پسر آن قدر جنايت كه به زن كردند، به مردان نكردند .» (14)

*زن و انتخابات
از منظر سياسي - دينيِ رهبر فقيد انقلاب ، برابري زن ومرد، راي دادن وانتخاب شدن ودست‌يابي به موقعيت‌هاي اجتماعي وسياسي ، مغايرتي با شريعت ندارد.آن‌چه از آن نهي شده ، همانا فساد و انحطاط در گفتار و كردار زنان است كه اختصاص به آنان ندارد و مردان نيز مي بايد پيراسته از حضور فسادانگيز باشند . «اسلام نظرخاص برشما بانوان دارد... اسلام ...[زنان] را سربلند وسرافراز كرد. اسلام آن‌ها را با مردان مساوي كرد . عنايتي كه اسلام به بانوان دارد بيشتر از عنايتي است كه برمردان دارد... ما ميي‌واهيم زن به مقام والاي انسانيت خودش باشد نه ملعبه [بازيچه ... ] در دست مردها باشد.»( 15) «زن بايد در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد. زن‌ها در جمهوري اسلامي را‡ي بايد بدهند ، همان طوري كه مردان حق را‡ي دارند زن‌ها حق را‡ي دارند.»(16)

*تحول روحي ملت
در جاي جاي وطن ، نشانه‌هايي چشم‌گير و غرورآفرين از تحول روحي و اخلاقي ملت مشاهده مي‌شد كه پيش از آن به يك آرزوي دست نيا فتني شباهت داشت . نظر به اين دگرگون‌سازيِ منش‌ها و كوشش، زمينهِ پيروزي انقلاب و تأسيس نظام جمهوري اسلامي را پديدار ساخت ، تحول نظام هم پايهِ تحول روحي ملت نمي‌باشد . بي‌گمان تداوم چنين تحولي مي‌تواند ، مشروعيت و تأثير‌گذاري نظام بر كشور را به دنبال داشته باشد . «اين تحولي كه در انسان‌ها پيدا شد، از تحولي كه در اين رژيم پيدا شد بالاتر است . يك روز بود كه اگر يك پاسبان مي‌آمد در بازار تهران ... ومي گفت كه چهار آبان است وبايد بازارها تعطيل بشوند يا بيرق بزنند ، احدي به خودش اجازه نمي‌داد كه مخالفت كند. در ذهنش وارد نمي‌شد كه با پاسبان مگر مي‌شود مخالفت كرد ... به هر جاي اين مملكت وقتي كه مي‌رفتي مردم مقابل قوا‌ي انتظامي كه مأمور بودند بكُشند مردم را و دور كنند مردم را ، ابداً اعتنا نمي‌كردند ... اين تحول روحي اعجاب آور است.(17)
در نگاه امام خميني(ره)، تغيير شگرفِ شخصيتي ملت ايران را نمي‌توان به عوامل اجتماعي و فرهنگي نسبت داد، و خودآگاهي انقلابي را به مقولات ودست‌اندركاران تبيين آن همه سبب هم‌صدايي و خيزش فراگير دانست . ايشان با به ياد آوردنِ روحيهِ مسلمانان صدر اسلا‌م، تحول روحي ملت ايران را يك پديدهِ غيبي تلقي مي‌كند كه يك بار ديگر به وقوع پيوست. امام خميني(ره)، با ولي نعمت خواندنِ مردم، در حقيقت مي‌خواست كه هيچ مصلحتي را بر مصالح ملت ترجيح نداده و همواره رضايت وحمايت آنان را به عنوان يك ذخيرهِ الهي به همراه داشته باشيم. بدين سان است كه تحول روحي ملت استمرار مي يابد و انسجام و هم‌گرايي و مشاركت در تعيين سرنوشت، جايگرين سستي و پراكندگي و سرخوردگي از نظام و انقلاب خواهد شد.
«روحيهِ فداكاري، يعني همان روحيه‌اي كه در زمان رسول ا...(ص) براي مردم پيدا شده بود ودر ظرف نيم قرن مسلمين را تقريباً بر دنياي آن روز غلبه داد، اين روحيه در ملت ما پيدا شده بود كه خودشان را با شوق و اشتياق مي خواستند فدا كنند. آن‌چه ما را غلبه داد اين روحيه بود؛ فلسفه نبود، جهان‌بيني نبود، اسلام‌شناسي نبود، هيچ اين حرف‌ها نبود. اين روحيه كه در ملت پيدا شد و اين تحركي كه پيدا شد يك مطلب غيبي بود. ... اگر خداي ناخواسته اين روحيه را از دست بدهيم ... ديگر رو به سستي مي‌رويم .»(18) پديدار شدنِ روح تعاون در ايام تظاهرات انقلابي مردم، از جمله آثار تحول روح بزرگ آنان است كه امام خميني(ره) از آن ياد كرده است. در حقيقت، همين همدلي‌ها و همراهي‌هاي ملت بود كه سرنوشت ديگري را براي آنان رقم زد. «اين يك تحول الهي بود... يك تحول ديگري هم كه پيدا شد، اين انسانيت [و جلوه هاي آن] بود... حس معاونت در مردم پيدا شد ... [تظاهركننده ها] از هر جا كه عبور مي‌كردند، مردم ... آب مي دادند، ساندويچ مي‌دادند... يكي از دوستان من گفت كه من در تهران ديدم ، در اين تظاهرات [كه] يك پيرزني يك كاسه اي [پول] دستش گرفته ... با او صحبت كردم ، [پيرزن] گفت كه امروز روزي است كه تعطيل است ... ممكن است كه [مردم] بخواهند تلفن كنند، پول خرد نداشته باشند.» (19)

*وحدت
هم‌گرايي ملت ايران - چه در ايام مبارزه با استبداد، وچه در دوران تثبيت نظام جمهوري اسلامي - يك ضرورت انكار ناپذير بوده ونبايد با سخت‌گيري‌ها و تنگ‌نظري‌ها، آن را كم رنگ يا محو كرد . شكي نيست كه حفظ تمامي دستاوردهاي انقلاب، مشروط به تداوم وحدت اقشار جامعه مي‌باشد. امام خميني(ره) از دستاورد وحدت، به «بهترين ثمرات نهضت» تعبيرنموده است و همه ، به ويژه اهل فكر و قلم را دعوت مي‌كند كه در راه آزادي ملت و استمرار وحدت كوشش كنند. مسؤوليت نويسندگان كه متمايز از تكليف ديگر كسان است ، در واقع به اين دليل مي‌باشد كه اختلاف‌هاي جامعه از مقاله‌ها آغاز مي‌شود و از آن پس ذهن‌ها را درمي‌نوردد و صف‌هاي پيوسته و هم صدا را مي‌پراكند .
«ما در اين نهضت اخير، آن‌چه را كه مي‌توانيم بگوييم بهترين ثمرات اين نهضت است، اين وحدتي [است] كه حاصل شد بين قشرهاي مختلف ... در سرتاسر ايران تمام طبقات با هم همفكر وهم عقيده و يك صدا، جمهوري اسلامي را مي‌خواهند ... رمز موفقيت همين وحدت اقشار و وحدت كلمه بود... شما نويسندگان الان تكليف بسيار بزرگي بر عهده‌تان هست. پيش‌تر قلم شما را شكستند... لكن استفاده از قلم در راه آزادي ملت، در راه تعاليم اسلامي بكنيد.»(20)
تشنج آفريني و چماق‌داري و حمله بردن به دانشگاه و نيزكانون هاي عمومي و خصوصي ديگر - كه به دليل ناهمخواني با فكر و عقيده و مرام و مصلحتِ تشنج‌آفرينان صورت مي‌پذيرد - سبب تضعيف ِوحدت ، نظام وانقلاب خواهد گشت . امام خميني(ره)، اين گونه حركت‌هاي ناشايست و خودسرانه را موجب « آلودگي نهضت » مي‌شمارد و طرفداران مسلك‌هاي گوناگونِ فكري و اجتماعي را به مدارا و تحمل براي وحدت فرا مي‌خوانند. فرجام ناهمگرايي وتكفير يكديگر و حمله به اجتماعاتِ قانوني و فرهنگي ، و بازداشتنِ كسان از اظهار عقيده، فرجامي به جز نابودي همه نيست. امام بر تأكيد بر مجتمع شدنِ نيروهاي وفادار به انقلاب و مردم، در اين باره هشدار مي‌دهد.
«در دانشگاه گاهي الان ديده مي‌شود كه يك تشنجاتي واقع مي‌شود ... امروز روزي نيست كه ما با تشنجات اين[پيروزي] را به هم بزنيم . امروز روزي نيست كه ما با حمله به مراكز عمومي يا به مراكز خصوصي، اين نهضت را آلوده كنيم . امروز روز وحدت كلمه است. همهِ ما، هر كدام در هر راهي كه هستيم، درهر راهي[و هر] مسلكي كه داريم، همه الان بايد مجتمع بشويم تحت يك لوا = [پرچم .] اگر مجتمع نشويم تحت يك لوا، همهِ ما را از بين خواهند برد.»(21)

*اتحاد مسلمانان
پيوند ديني ملت ايران با مسلمانان، بستر ساز اتحاد و همدلي گشته وآنان رابه تقوا وتعاون در عرصه‌هاي فرهنگي ، اقتصادي، سياسي و بين المللي بر مي‌انگيزد. از اين‌رو همواره استعمارگران سعي در خاموش‌سازي نداي اتحادطلبانه مصلحان مسلمان، مانند سيد جمال‌ا‌لدّين اسدآبادي داشته‌اند. انقلاب اسلامي ايران، افزون بر تغيير و تحول درون مرزي خويش، سبب وحدت برون مرزي مسلمانان شد وبه آنان انگيزه پايداري در جهت عزت و عمران سرزمين‌هايشان بخشيد رهبر فقيد انقلاب - چه در ايام حج ابراهيمي، و چه در اعياد بزرگ اسلامي و ديدار با مسلمانان جهان - نداي اتحاد ساكنان اقاليم قبله را سر مي‌داد و آنان را از طرح مسايل تفرقه‌انگيز بر حذر مي‌داشت. هر چند دولت‌ها، گاه طرف خطاب امام قرار مي‌گرفتند، اما مخاطبانِ اصلي پيام اتحادِ بنيان‌گذار جمهوري اسلامي، مسلمانان بودند. بي‌گمان از رهگذر همين دعوت‌گري‌هاي برون‌مرزي بود كه انقلاب اسلامي از انزوا درآمده و حمايت امت بزرگ اسلام را جذب كرده، و در دل مستكبران هراس مي‌افكنده است. عنايت رهبري انقلاب به مسألهِ فلسطين و لبنان، و مبارزهِ خستگي‌ناپذير با صهيونيسم، و تشويق مسلمانان به همراهي با مظلومان جهان اسلام، پرتوي ماندگار از نهضتِ اتحاد طلبانهِ امام خميني به‌شمار ميآيد.
«چه شده است كه ايران، اين‌قدر مورد تهاجم تبليغي واقع شده است و[نيز] تهاجم‌هاي ديگر؟... آن ها ديدند كه با اين وحدتي كه در ايران پيدا شده است، اين انسجامي كه در ايران پيدا شده است و پرتوش دارد در ساير بلاد مسلمين هم مي‌رود . اين [اتحاد] خطر بزرگي است كه تمام منافع ابرقدرت‌ها را منهدم مي‌كند و از بين مي‌برد ... آيا اخوت بين مسلمين است كه خداي تبارك و تعالي به آن سفارش فرموده است يا تفرقه بين مسلمين است؟ ما، ملت ايران، دولت ايران، همه ايراني‌ها دستشان را پيش همه مسلمين دراز مي‌كنند و از آن‌ها مي‌خواهند كه به اين ملت بپيوندند و برادري را مستحكم كنند.»(22)

*بسيج ملت براي آبادانيِ كشور
روستاها و كشاورزي ايران، بخصوص پس از اصلاحاتِ ارضي شاه، با دشواري‌هاي گوناگون روبه‌رو شد. مهاجرت روستاييان، به‌ويژه نسل جوان و جوياي كار، از طرفي بر فقروخرابي روستاها مي‌افزود و كشور را به وابستگيِ فزون‌تر در موادغذايي، بخصوص گندم مي‌كشانيد و از طرفي ديگر، فرهنگ شهر و زندگي ماشيني و جلوه‌هاي كاذب شهر‌نشيني، جوانان روستايي را از خود بيگانه مي‌ساخت. امام خميني، آن‌گاه كه آيندهِ روشن و سرشار از عزت و عمران كشور را ترسيم مي‌كرد، ضمن ضرور نماياندنِ كار و تكاپوي شهروندان در تمامي عرصه‌هاي توليد و خودكفايي، استعمارزدايي از اين مرز و بوم را يادآوري مي‌كرد. به سخني ديگر، هماهنگ با رشد وگسترش كشاورزي و تلاش به‌منظور فراهم‌آوردن محصولات غذايي كشور، بايد حوزه صنعت را نيز از سلطهِ استكباري رها و مستقل ساخت؛ چرا كه نفوذ و سيطره‌ي بيگانه در هر عرصه‌اي، سبب خودباختگي و رويكرد تبهكارانه در ميان نسل نو خواهد شد و جاي جاي ميهن را به‌صورت بازاري براي كا لاهاي مصرفي استعمارگران درخواهد آورد.

«برنامهِ ما اين است كه كشاورزي كشور، با تأمين شرايط زندگي دهقانان، هم‌سطح ساير مردم كشور، به حدي برسد كه كليهِ نيازهاي داخلي را برآورده سازد، و صنايع مونتاژ استعماري را كه نتيجهِ آن حداقل سطح زندگي كارگر و افزايش درآمدهاي افسانه‌اي افرادي معدود شد، به صنايع مستقل و مطابق نيازهاي جامعه تبديل نمايد، و در زمينهِ صنايع زيرزميني مطابق مصالح و نيازهاي داخلي، با رعايت مصالح بشري در سطح جهاني از آن‌ها استفاده شود.»(23)
رهبر فقيد انقلاب در تحليل خود، شعار فريب‌كارانهِ حاكمان وقت را يادآور مي‌شود كه به بهانه صنعتي‌شدنِ ايران، كشاورزي را از بين بردند. اين همه براي اين بود كه توانمندي ملت را از خط توليد وخودكفايي دور سازند و ازآنان عناصري خودبا خته و مصرف‌كننده به‌وجود آورند. محصول اين سياست و سلطه، تضعيف اقتصاد كشور، و تقويت اقتصاد استعمارگران بود كه روندي شتابان گرفته بود. «اقتصاد ايران به ...[كشاورزي] بستگي داشت، كه ... [بر اثر سياست اصلاح‌طلبانهِ شاه] از بين رفت. كشاورزي را به ... [بهانهِ] اين‌كه ما مي‌خواهيم ... [آن را]صنعتي كنيم ... از بين بردند... [ازآن پس] ما شديم ... بازاري براي خريد كالاهاي امريكا. يعني گندم و ساير حبوباتي كه آن‌ها زيادي داشتند و بايد بريزند به دريا، يا بسوزانند، به ما به قيمت اعلا مي‌فروختند و پول ما را مي‌گرفتند.»(24)
در اين‌جا مي‌توان از دشواري‌هاي كاشت و برداشتِ محصول، و نيز ذخيره‌سازي و انتقال آن به بازار فروش ياد كرد. بسا كه براثر كمبود يا فقدانِ وسايل ضروري يا خرابي جاده‌ها و مسيرهاي مال‌رو و صعب‌العبور، محصولات به فروش نرفته و تباه شده است. جهاد سازندگي - كه به همين منظور براساس فرمان امام خميني شكل گرفت - از نهادها و حركت‌هايي بود كه با بهره‌وري از حمايت دولت‌هاي خدمت‌گزار و مردمي و به‌ويژه از رهگذر بسيج داوطلبانهِ مردم در جهت ياري كشاورزان، مددكارآنان گشت. «امروز، بحمدا... با همت جوان‌ها [ي جهادگر]، وضع روستاها روبه بهبود است. ايران، كشوري است كه بايد كشاورزي‌اش، اساس همه كارها باشد... ان شاء‌ا... جهاد سازندگي بتواند محروميت‌هايي را كه روستاييان دارند، به‌تدريج رفع نمايد.»(25)
امام خميني در بيان دستاورد انقلاب در عرصهِ جهاد سازندگي، از جوانان ايرانيِ مقيم اروپا ياد و تجليل مي‌كندكه با آهنگ خدمات به روستاييان ستم‌ديدهِ وطن كوشيده‌اند. «جوان‌هايي كه سابق در مسايل ديگر فكر مي‌كردند ... از اروپا مي‌آيند، از خارج مي‌آيند، زن و مردشان مي‌آيند براي اين‌كه در روستاها بروند كمك كنند به روستايي‌ها ... اين حس تعا ون ... يك تحولي است كه اعجازآميز است و آن‌چه كه هست خداوند تبارك و تعالي انجام داده است.»(26)

*خودباوري جوانان
پيشتازانِ انقلاب ايران، كساني به‌جز نوجوانان و جوانانِ دانشجو، و نيز ديگر جوانان ايراني نبودند. آنان كه هنوز به انحراف‌ها نگراييده و پليدي بر جان و روان‌شان يورش نبرده بود، دعوت امام را صميمانه لبيك گفتند. رهبر فقيد انقلاب ضمن ستايش غرور‌انگيز از استقامت جوانان در رويارويي با استبداد و استعمار، آرزومند پديدآمدن نسلي خدمت‌گزار از آنان است. تأكيد امام بر ظهور خودباوري در نسل جوان ايراني؛ در جريان انقلاب اسلامي، نمودار دستاورد شكوهمند ديگري از آن است.
«شما جوانان عزيز اثبات كرديد كه مي‌توانيد در مقابل قدرت‌ها ايستادگي كنيد و مي‌توانيد كشور خودتان را حفظ كنيد ... و فرزندان شما ... ايران و اسلام را بيمه كنند براي هميشه. شما ثابت كرديد كه هرچه را بخواهيد مي‌توانيد ايجاد كنيد. شما يك معجزه‌اي در دنيا به ظهور رسانديد كه آن معجزهِ قدرت الهي بشر بود. شما در مقابل تمام قدرت‌هايي كه مي‌خواستند ايران را و ايراني را ببلعند ... ايستاديد.»(27)
رهبر فقيد انقلاب، به روايت تاريج نهضت الهي خويش، به نيروي زوال‌ناپذير جوانان ايراني و نقش اعجازآميز آنان در روند احياي انديشهِ ناب ديني و بازگشت عزت اسلام و آزادي مسلمانان نظر داشته است. نگاهي به كارنامهِ انقلاب، نشان مي‌دهد كه امام خميني، در مقاطع گوناگون و دشوارخيز، چنان‌كه درخور اسلام و نيازهاي متنوع حركت انقلابي ملت فداكار ايران مي‌باشد، از حضور نسل جوان سود جسته است. درهفته‌هاي نخستين پيروزي انقلاب بود كه امام خميني، جوانان برومند ايراني را مخاطب خويش ساخت و صميمانه آنان را با نفس قدسي‌اش نواخت. «من به همه شما [جوانان برومند] ارادت دارم، شما از خود من هستيد و من هم ازخود شما ... جديت كنيد در تحصيل، جديت كنيد در ياد گرفتن معارف الهيّه، جديت كنيد در اين‌كه خودتان را خوب بار بياوريد.»(28)

پي نوشت ها

1. صحيفه امام24/7
2. همان،217
3. همان173/6
4.همان، 229/6همان،217
5. همان 433/6
6. همان
7. همان 435
8. همان
9. همان ، 220
10. همان ،231/7
11 . همان
12. همان 132-/7
13. همان، 238
14. همان ، 339
15 . همان، 299-300/6
16. همان
17. همان ، 229
18. صحيفه نور، 242-493
19. همان، 265/7
20. همان، 188/6
21. همان، 188-9
22. همان، 472 -473/15
23. همان، 4/335
24. همان، 10/3
25. همان، 18/258
26. همان، 9/197
27 . همان، 16/76
28. همان، 6/386/6

* منبع : مجله حضور ، ش 47

پنج شنبه 14 خرداد(جوزا) 1388
رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران - کابل 

ابوالفضل هدايتي
منبع : خبرگزاري صداي افغان(آوا) كابل
https://avapress.com/vdcgqu9q.ak9nw4prra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما