شاید حدود ۶ ماه از آمدن گلبدین حکمتیار؛ رهبر حزب اسلامی به کابل نگذشته است؛ اما ایشان در همین مدت زمان نه چندان بلند، چندین خطابه آتشین و موضع گیری های خطرناک و تشنج زایی را از خود به نمایش گذاشته اند؛ طوری که پس از هر بار ایراد سخن و اعلام موضع از طرف این رهبر پیرِ دوران مبارزه و مقاومت، افکار بسیاری از مردم افغانستان مغشوش شده و نگرانی های جدیدی را در میان آگاهان و نخبگان کشور موجب گردیده است.
امیر حزب اسلامی در تازه ترین سخن و موضع گیری اش با تاسف مسائلی را مطرح کرده و به شایعاتی دامن زده است که تا کنون کسی به اظهار و ایراد آنها جرئت و جسارت نورزیده است؛ چرا که بنا بر دیدگاه بسیاری از آگاهان و کارشناسان مسائل امنیتی کشور، آرا و نظریات مطرح شده از سوی گلبدین حکمتیار، آنهم در این برهه از وضعیت حساس و شکننده افغانستان، حکمِ انداختن شعله های بی رحم آتش در خرمن هیزم خشک را دارد و می تواند اوضاع کشور را به مراتب بد تر و وخیم تر از اینی که است بسازد.
گلبدین حکمتیار به تازگی در حضور دهها تن از هوادارانش که از ولایت بدخشان آمده بودند، با ناکام خواندن شورای ائتلاف نجات افغانستان، گفت که رهبران این ائتلاف اعتبار خود را در نزد مردم از دست داده و تنها پول اندوخته و قصرهای مجلل ساختهاند.
او همچنین احمدشاه مسعود را بهوابسته بودن به "آیاسآی" پاکستان متهم کرد و گفت که آمر مسعود خود در میدان شهر به استقبال طالبان رفته و کابل را تسلیم آنان کرد.
رهبر حزب اسلامی در گوشهای از سخنان خود بسمالله محمدی وزیر دفاع پیشین را نیز متهم بهفساد در قسمت پیشنهاد رتبه جنرالی کرده و افزوده که وزیر دفاع پیشین حتی کلینرها را جنرال ساخته و امروز تنها در "ولسوالی" پنجشير ۶۰۰ جنرال وجود دارد؛ در حالی که كُل اروپا ۶۰۰ جنرال ندارد."
حال، این سخنان و موضع گیری های امیر حزب اسلامی در اوضاع و شرایط فوق العاده حساس و خطرناک کشور و آن هم چهره دیروز این رهبر پیر که به دلیل دور افتادن از چرخه قدرت و ریاست، شهر کابل و ساکنان آن را به جهنمی از خون و دود و آتش تبدیل کرده بود و اینک پس از عمری دربدری و لنگر انداختن در سایه ذلت بار کشورهای همسایه و رقیب، آمده است تا بار دیگر سایه های شوم و سیاه تفرقه و نفاق میان اقوام باهم برادر افغانستان را در زمین و آسمان این کشور بلادیده فرش و پهن کند.
بسیاری از آگاهان را نظر به این است که حضور گنگ و موهوم زعیم حزب اسلامی و آنهم خارج از چهارچوب تلاشهای شورای عالی صلح کشور و پس از حضور، سخنان و موضع گیری های تشنج زا و نفاق افکنانه وی می تواند پروژه ای باشد در جهت و مسیر تازه ساختن شعله های زیر خاکستر جنگهای حزبی و تنظیمی در افغانستان؛ تا اوضاع کشور از اینی هم که است بد تر و مهار ناپذیرتر شود؛ تا در سایه آن یک تعداد از قدرتهای استعمارگر منطقه ای و غربی به اهداف از پیش تعیین شده شان در افغانستان دست یابند.
آگاهان سیاسی ادامه می دهند که اظهارات امیر حزب اسلامی به سود کشور نبوده و جنگ داخلی را میان شهروندان شعلهور میسازد. اظهارات تنشزا و غیرمسوولانه رهبر حزب اسلامی، کشور را بهسوی جنگهای خونبارتری نسبت بهگذشته خواهد بود.
آنان از سران حکومت می خواهند که در این مورد توجه جدی بهخرج دهند و نگذارند کشور بار دیگر به سوی نابودی و جنگهای داخلی پیش برود؛ چرا که اظهارات غیرمسوولانه رهبر اسلامی وضعیت را شکننده تر ساخته و میان شهروندان کشور فاصله ایجاد میکند.
از دید این دسته قبل از آمدن آقای حکمتیار، امیدواریها برای پایدار شدن صلح و ثبات افزایش یافتهبود؛ اما با آمدن رهبر حزب اسلامی، این امیدواریها از میان رفتهاست؛ چرا که حکمتیار بعد از ورود بهکابل، بارها بهتخریب افکار عمومی پرداخته و نهتنها بهتعهدات خود مطابق توافقنامه صلح متعهد نبوده؛ بلکه در جهت ناامن سازیهای بیشتر نیز گام برداشته است و افراد این حزب عملا در عقب جبهات جنگی طالبان قرار دارند و از آنان حمایت میکنند.
بنابر دیدگاه این دسته از کارشناسان نیز احتمالا آقای حکمتیار پروژه "نفاقافگنی" را دنبال میکند که هر از گاهی طرفهای مقابل خود را میشوراند. احتمال این میرود که حکمتیار پروژهای نفاق افگنی را دنبال میکند، شاید این پروژه از سوی بیرونیها برای آقای حکمتیار دیکته شده باشد.
جدا از اجرای این پروژه، آقای حکمتیار در تلاش است تا هر از گاهی در معرض دید رسانهها و افکار عمومی قرار بگیرد.
کاربرد ادبیات کنایه آمیز از سوی حکمتیار علیه رقبای سیاسی وی، جنگ داخلی را در کشور دامن میزند و بهتر است که آقای حکمتیار بهجای کنایه زدن به رقبای خود، در جهت بدست آوردن حمایت شان گام بردارد."
و سرانجام، آگاهان نتیجه می گیرند که برخی از دولتها از جمله پاکستان و ایالات متحده امریکا اهداف شان را در ناامنی ها و وجود بحرانهای دامنه دار و غیر قابل مهار در افغانستان و منطقه جست و جو می کنند و این بحرانها هر مقدار شکل و شمایل جدیدتری به خود بگیرند، بیشتر منافع استعمارگران را تامین و تضمین می کند؛ لذا رهبر حزب اسلامی که آگاهانه یا ناآگاهانه همواره خود و حزب خویش را در خدمت رسانی به منافع بیگاناگان قرار داده است، این بار نیز نسبت به این مهم کوتاهی نکرده و با اظهارات غیر مسئولانه و بر خلاف منافع ملی افغانستان و مردم آن، به رویکردی مشغول شده که نتیجه آن فقط و فقط به سود قدرتهای استعماری پاکستانی و غربی رقم می خورد.