تاریخ انتشار :دوشنبه ۲۶ دلو ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۳۴
کد مطلب : 122734
تروریسم، ازتعریف سیاسی تا واقعیت
در پانزده سال گذشته نقدها و گاه شکایت هایی از حضور نیروهای در افغانستان صورت گرفته است. هر یک از منتقدان از نگاه و نگره خاصی به نقد پرداخته اند. در مجموع نقد ها را می توان به دو بخش صورت بندی کرد.
 یکی نقدهای سیاسی و دیگری نقدهای فرهنگی.

پاره ای از منتقدان،با نگاه ونگره سیاسی به حضور نیروهای نظامی کشورهای غربی نگریسته اند،گاهی نقد سیاسی معطوف به عملکرد نیروهای بین المللی بوده و شیوه عمل آنها را مورد پرسش و نقادی قرار داده و اشتباهاتی را که مرتکب شده اند زیر تیغ نقد برده است. گاهی هم نا هماهنگی هایی که میان آن نیروها با نیروهای داخلی صورت گرفته مورد نقد و توجه صورت گرفته است.
در مجموع این گونه نقدها ناظر به عملکرد نیروهای بین المللی در افغانستان بوده است .
گفتنی است که،اشتباهات نیروهای بین المللی در هر دو سطح ،یکی دوتا نیست و در مدت چهارده سال گذشته انواع و اقسام اشتباهات را مرتکب شده اند. نقدها نیز در یک سطح و سویه نبوده و گاهی نقدها خرد پسند و موجه بوده و گاهی کم مایه و همراه با هیجان و احساسات صورت گرفته است.
گاهی برای اصلاحات و کم کردن بار خطا صورت گرفته و گاهی هم برای استفاده سیاسی و کسب وجهه و کمایی کردن شان و منزلت سیاسی بوده است.

اما نقد دوم که نقد فرهنگی است ، منتقدان از نگاه فرهنگی به حضور نیروهای بین المللی در افغانستان نگریسته اند که در دو سطح و سویه قابل طرح است، یکی از نگاه های استواری که در این مورد وجود داشته و هنوز به قوت خود باقی است این که: عملیات نظامی باید مناسب با کار فرهنگی صورت گیرد، مواضع و مکان هایی که از شر تروریست ها پاکسازی می شود، نباید و نشاید که به حال خود رها شود، تبلیغات روشنگرانه صورت گیرد، مبانی و مواضع خشونت ورزان و تروریستان به مردم بیان شود، خطراتی که ظواهر فریبنده طالبان بر دین اسلام وارد می آورد بازگو شود.

اما یکی از مهم ترین نقد فرهنگی بهنگاه غربی درتعریف پدیده ای به نام تروریسم است.

سیاست مداران غربی ابتدا تعریفی از تروریسم ارایه کرده اند، ازان بر اساس تعریف خود عمل نمودند.

چون تعریف غربی ها از تروریسم با یک نگاه و نگره سیاسی و منفعت محور صورت بندی می شود، عمل هم در همان جهت صورت می گیرد. درحالی که تروریسم ابعاد پیچیده ای دارد و باید توسط کانون ها و مجامع فرهنگی تعریف شود و عملکرد سیاست مداران را آن تعریف جهت بدهد.

یعنی سران حکومت های غربی هم به تعریف تروریسم می پردازند و هم بر اساس تعریف خود عمل می کنند. در حالی که بسیاری از آموزه های دینی و فرهنگی به ما یاد می دهد که فهم و تعریف بهتر مفاهیم را باید از فرد یا گروه و جمعی پرسید که از آزادی حداقلی برخوردار باشد.
کسانی ذهن و ضمیر خود را با منفعت آلوده اند و یا منفعت عینکی ویژه به چشم آنها زده و دنیا را از پشت عینک منفعت می نگرند، چگونه می توان به تعریف دقیق و منطبق به واقع بپردازند؟
لذا تعریف یک آدم غیر آزاد همراه با اغراض و اهوا خواهد بود. از این جهت زیاد نمی توان برآ ن تکیه کرد و آن را راهنمای عمل قرار داد.
آنچه در جهان اتفاق افتاده است و می افتد،همین نگاه منفعت گرایانه و خودخواهانه به مفهوم تروریسم است.
با آن که بیش از یک دهه از بوجود آمدن تروریسم در جهان می گذرد،و شرق و غرب جهان تحت تاثیر عملکرد گروه های گوناگون تروریستی قرار گرفته است. اما تعریف روشن و قابل اعتنایی هنوز وجود ندارد. علت و یا دلیل اساسی و بنیادی هم آنست که سیاست مداران و منفعت گرایان به تعریفی تروریسم پرداخته اند تا از این نمد کلاهی برای خود بسازند و یا گاهی پرده ای برروی منافع خود بکشند.

در نگاه بسیاری از سران کشورهای غربی، مبارزان فلسطینی تروریست هستند،حزب الله لبنان که برای آزادی سرزمین خودمی جنگد تروریست هستند، اما اسرائیلی که از زمین و هوا مردم بی دفاع فلسطین را مورد حمله قرار می دهد هیچگاه در لیست تروریستان قرار نمی گیرد.
در سوریه کنونی گروه هایی که به خشونت متوسل شده، جنایت های بی شماری را انجام می دهند، زمین وخانه های مردم را به آتش خشونت می سوزانند و خمپاره پرتاب می کنند ، به تخریب و ویرانی اماکن عمومی میپردازند تروریست نیستند، چون وابسته به کشور های غربی هستند یا غربی ها چشم امیدی به آنها دوخته تا حداقل منافع آنها را در آینده تامین کند.
. آنچه رئیس جمهور سابق امریکا گفته بود که:"هرکه با ما نیست علیه ما است". این نگاه شسته رُفته و برهنه یک سیاست مدار منفت گرای غربی به جهان است.
اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان،در نشست مونیخ از عوامل چند نامبرده است که باعث بقای تروریسم در منطقه و افغانستان شده است.او به این نکته اشاره کرده که برخلاف تصور غالب،در افغانستان جنگ داخلی نیست. آقای غنی،به نقطه حساسی دست گذاشته است. جنگ داخلی اصطلاح امریکایی ها برای تعریف طالبان است . باید اشرف غنی این نکته را یاد آوری می کرد که تروریسم با نگاه سیاسی و  با منافع کشورهای غربی گره خورده است و تعریف آمیخته با منافع تعریف سقیمی است، که نه تنها به محو تروریسم کمک نکرده که تروریست ها را درحاشیه امنی قرار داده است.
غربی ها در مجموع،و امریکایی به ویژه ، نگاه منفعت طلبانه خود را بر تعریف تروریسم تحمیل کرده اندکه در نتیجه باعث دوام عمر تروریسم در جهان و از جمله در افغانستان شده است.
تعبیر دیگری که ازسخنان رئیس جمهور کشور می توان کرد،آنست که نگاه سود جویانه به تروریسم است که باعث بقای گروه گوناگون تروریستی درجهان و افغانستان شده است.
وقتی به صورت مشخص به پدیده به نام "طالبان" نگریسته می شود. طالبان گروه تروریستی است که بر اساس منفعت کشورهای منطقه و غرب تعریف شده ، حضور پررنگ این گروه ناشی از تعریفی منفت محوری است که غربی ها ارایه داده اند و می دهند.
رئیس جمهور افغانستان گرچه به صورت تلویحی به نقد تعریف غربی ها از تروریسم پرداخته، اما درنگ مناسب صورت نگرفته تا مقام های غربی را در نشست مونیخ به این نکته متوجه سازد که حضور پر رنگ تروریسم در جهان و افغانستان،نتیجه تعریف سیاسی و عمل بر آن مبنا است.
اشرف غنی گفته است: "که کشورهای جهان هنوز نتوانسته‌ اند درتعریف،شناخت و ایجاد یک برنامه عمل برای برخورد با تروریزم به توافق برسند"
دقیقا چنین است تا وقتی یک پدیده ای بسیار پیچیده تعریف دقیق و بی طرفانه پیدا نکند، عملکرد مناسب نیز در قبال آن بوجود نخوهد آمد.
لذا شایسته بود که رئیس جمهور افغانستان با صراحت اعلام می کرد که  موش و گربه بازی، سیاست مداران غربی است که متاسفانه جهان را در آشوب بیشتر فرو می برد و تروریست ها را در حاشیه امن قرار می دهد.
مولف : سید مظفر دره صوفی
https://avapress.com/vdcgwx9qtak9xu4.rpra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما