تاریخ انتشار :دوشنبه ۴ اسد ۱۳۹۵ ساعت ۱۷:۰۰
کد مطلب : 128929
دوم اسد و مسؤولیت اخلاقی رسانه ها

افغانستان دارای صدها رسانه دیداری و شنیداری است؛ رسانه هایی که در هر رویداد ملی، انتظار می رود به عنوان عاملی مؤثر در سودهی به حرکت های ملی، نقش آفرینی کنند؛ اما در رویداد دوم اسد، رسانه های اصلی، غایب بزرگ این عرصه بودند.
پیش از برگزاری تظاهرات، انتظار می رفت که رسانه های دیداری و شنیداری با پوشش گسترده این اقدام، کژي ها و ناراستی ها و ابهام ها را توضیح و تبیین می کردند و با راه اندازی میز گردها، گفتگوهای مستقیم، تهیه گزارش، نظرخواهی از مردم، سنجش افکار عمومی، به چالش کشیدن رهبران و سازمان دهندگان اصلی تظاهرات دوم اسد، واکاوی علت ها و انگیزه های جدایی رهبران قومی از این حرکت و در نتیجه، بیان زوایای مبهم و تاریک و مورد تردید این حرکت، نقش و مسؤولیت خود در قبال مردم و تاریخ افغانستان ادا می کردند.
سکوت رسانه ای که در روزهای پیش از تظاهرات و حتی تا قبل از وقوع انفجار بر فضای رسانه ای کشور حاکم بود، هرگز توجیه پذیر نیست و نمی تواند رسانه ها را از مسؤولیت خطیر و سنگین اخلاقی که بر دوش دارند، برحذر دارد.
رسانه ها در نظام های مردم سالار، رکن چهارم دموکراسی محسوب می شوند؛ بنابراین، وقتی آنها سکوت می کنند، معنای آن این است که یکی از ارکان اصلی مردم سالاری، متزلزل شده است.
رهبران و سازمان دهندگان جنبش روشنایی، درست یا نادرست، رسانه هایی که تا پیش از وقوع انفجار، ساکت بودند را متهم می کنند که تسلیم یا مرعوب بایکوت رسانه ای تظاهرات از سوی حکومت شده و در این زمینه، مسؤولیت ملی و اخلاقی خود را زیر پا گذاشته اند.
ممکن است این ایراد به صورت دقیق و مستند بر بسیاری از رسانه های آزاد، وارد نباشد؛ اما این لزوما بدان معنا نیست که رسانه های مورد بحث، به درستی به مسؤولیت خود عمل کردند و هیچ پرسشی در خصوص سکوت و تماشای آنها، قابل طرح نیست.
واقعیت این است که از رسانه های همگانی در چنین مقاطعی انتظار می رود که اگر بنا به هر دلیلی، مخالف راه اندازی تظاهرات اند، می بایست انگیزه ها و دلایل این مخالفت را در قالب میز گرد، تحلیل، گزارش، گفتگو و مخابره خبرهای راست و بدون دستبرد و سانسور از مردم و افکار عمومی، تبیین و توضیح دهند و به مردم بازگو کنند.
اگر رسانه ها به این مسؤولیت تاریخی و سنگین خود به درستی عمل می کردند، چه بسا بسیاری از مردم از شرکت در تظاهرات دوم اسد، منصرف می شدند و در نتیجه آن، شمار کمتری به شهادت می رسیدند و ابعاد فاجعه محدودتر از آنچه هست می شد.
اگر رسانه ها به درستی در این زمینه اطلاع رسانی می کردند و خطرات ناشی از این راه پیمایی را پیشاپیش، به خوبی گوشزد می کردند، حتی اگر این امر، مانع از حضور مردم در راه پیمایی نمی شد، دست کم، رسانه ها به این ترتیب، به مسؤولیت اخلاقی خود عمل کرده بودند و دیگر مورد نقد و اعتراض و محکومیت افکار عمومی قرار نمی گرفتند.
پس از انفجار نیز که رسانه ها، سکوت خود را شکستند و برای انعکاس و بازتاب همه جانبه فاجعه، دست به کار شدند، بار دیگر اصول مسؤولیت اخلاقی خود را بارها و به صورت آشکار، نقض کردند.
موارد و نمونه های فراوانی در این زمینه وجود دارد که می توان به آنها اشاره کرد.
یکی از نمونه ها، عدم رعایت کرامت انسانی اجساد و ابدان پاره پاره شهدا و انعکاس بی رویه و مستقیم آنها در رسانه های عمومی بود. این برخلاف اصول مسلم اخلاق ژورنالیستی، اهانت به کرامت انسانی، نادیده گرفتن احساسات و عواطف انسانی مخاطبان و بهره برداری بی رحمانه در جهت جلب بییندگان و مخاطبان بیشتر است. در بسیاری از کشورها نمایش بی پرده تکه های بدن انسان و اجساد کشتگان، پیگرد قضایی دارد و ممنوع است.
در افغانستان، به یمن آزادی بیان لجام گسیخته و بدون مرزی که به آن افتخار می کنیم، اگر قانون مشخصی در این زمینه وجود ندارد، رسانه ها خود باید برای خود اصول و مرزهای اخلاقی تعریف کنند و به آن متعهد بمانند.
یکی دیگر از موارد نقض تعهد اخلاقی رسانه ها در قبال شهدا و خانواده های سوگمند آنها، عدم رعایت «ماتم ملی» بود. پخش وقاحت بار رقص و ساز و آواز از تلویزیون ها، اهانتی آشکار و نابخشودنی به خانواده های قربانیان و ملت افغانستان بود.
دعوت از عناصر فاشیست و تفرقه افکن در برنامه ها و میز گردهای سیاسی و به این ترتیب دامن زدن به شکاف های قومی و نفرت های نژادی آنهم در شرایطی که ملت افغانستان بیش از هر زمان دیگری نیاز به همبستگی و وحدت و در کنار هم بودن دارد، دیگر نمونه نقض صریح تعهد اخلاقی رسانه ها بود که همچنان جریان دارد.

https://avapress.com/vdcirvaz3t1ar32.cbct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما