تاریخ انتشار :دوشنبه ۷ ثور ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۴۰
کد مطلب : 110702
هشدارها را جدی بگیریم تا حذف نشویم!
شکی نیست که دو عامل در ناامن شدن صفحات شمال کشور نقش تام و تمامی داشته که یکی خروج نیروهای خارجی از کشور و دومی به درازا کشیده شدن تشکیل کابینه و خالی بودن بسیاری از پستهای کلیدی و حساس کشور از متصدیان آنها می باشد.
پس از آنکه نیروهای امنیتی داخلی، مسئولیت حفاظت و برقراری امنیت در سراسر کشور را از نیروهای خارجی تحویل گرفته و خود عهده دار آن شدند، حامیان خارجی شورشیان نیز دست بکار شدند و با استفاده از فرصت بدست آمده، بیشتر از پیش به تجهیز و تحریک عوامل طالب خویش در افغانستان همت گماردند.
طولانی شدن انتخابات و به خصوص نزاع سران حکومت وحدت ملی بر سر تقسیم قدرت که هنوز هم ادامه دارد، بیش از هر زمان دیگر، مخالفان مسلح و حامیان خارجی آنها را ذوق زده کرد و زمینه و بستر بسیار مناسب و طلایی را برای آنها فراهم کرد تا با استفاده از جنگ قدرت در میان ارکان نظام از هم گسیخته دولت وحدت ملی، به فعالیتهای خویش وسعت بدهند و با گشودن جبهه ای جدیدی در صفحات شمالی کشور و به اصطلاح انتقال بی ثباتی و ناامنی از جنوب به شمال، اوضاع خطرناک و قابل پیش بینی ای را برای دولت و ملت افغانستان، رقم بزنند.
تلاشهای وسیع و شدیدی وجود دارد که ناامنی های دوامدار و غیر قابل مهار، به ساحات شمالی کشور منتقل شود و تا حدودی در این تلاشها موفق نیز بوده اند و اگر تاریخ این ملت و کشور تکرار شود و سران و رهبران حکومت وحدت ملی از گذشته نه چندان دور این آب و خاک عبرت نگیرند و بیاد نیاورند جنگهای ویرانگر تنظیمی و داخلی را که چگونه دولت مجاهدین را ساقط کرد و رژیم طالبانی را در کشور حاکم؛ مطمئن باشند که تاریخ یک بار دیگر نیز تکرار خواهد شد و این درگیری های کودکانه و غیر مسئولانه سران حکومت وحدت ملی بر سر تقسیم قدرت و وزارت و ریاست، به طالبان و حامیان در کمین نشسته آنها فرصت و جرئت خواهد داد تا در آینده نه چندان دور، طومار این حکومت را نیز چون پرونده حکومت مجاهدین در هم پیچیده و خود بار دیگر بر افغانستان و مردم آن و البته این بار برای مدت نامعلوم و شاید هم همیشگی حکومت کنند.
آن زمان دیگر نه قدرت و حکومتی برای سران حکومت وحدت ملی باقی خواهد ماند و نه هیچ وزارت و ریاست و نهاد کلیدی و غیر کلیدی دیگر که بهانه ای برای نزاع و کشمکش های کودکانه و غیرمسئولانه باشد.
اگر چه حکومتگران ما فعلاً در خواب عمیق خرگوشی فرو رفته اند و یا خود را بخواب زده اند و هر هشدار و اخطاری که از سوی دلسوزان به این ملت و کشور داده می شود را به بی اهمیتی و بزرگنمایی قدرت دشمن متهم می کنند؛اما اگر اوضاع به همین منوال ادامه یابد و سران حکومتی همچنان سرگرم بازی های کودکانه و غیر مسئولانه تقسیم پستهای کلیدی باشند، مطمئناً دیری نخواهد پائید که این حکومت نیز به سرنوشت دولت مجاهدین در ۱۹ سالِ پیش گرفتار خواهد شد که در آن صورت، اگر بخت یار شان باشد که خواهند توانست به این و آن کشور گریخته و جانهای خویش را نجات بدهند و اگر که نه، با تیغ بی رحم طالبان و حامیان آنان رو برو می شوند.
به نظر می رسد سران حکومت وحدت ملی باید کمی به خویش بیایند و اگر نه برای سعادت و خوشبختی کشور و مردم خویش، لااقل برای بقا و رفاه خود و خانوادهای نازپرورده شان هم که شده، هشدارهای دلسوزانه را جدی بگیرند و یک مقدار از نردبان قدرت پرستی و خودمحوری پایین تر بیایند و با توافق بر سر پستهای باقی مانده، کشور و مردم را از خطر عظیمی که در انتظار آنان است، رهایی ببخشند.
چنانچه آگاهان می گویند و قرائنی نیز گواهی می دهد اوضاع در منطقه به شدت به سمت بی ثباتی و بحران های مهار نشدنی در حرکت است و در این بحران آفرینی و خلق ناامنی ها، بیشترین سهم را قدرتهای استعماری خارجی و دولتهای خائن منطقه ای دارند.
بنابر یک دیدگاه، تعویض جبهه جنگ از جنوب به شمال، طرح و نقشه امریکا و شرکای اروپایی و منطقه ای آنان نظیر دولت پاکستان است. در این طرح طالبان و جنگجویان خارجی نظیر چچنی ها، ازبیک ها، ناراضیان چینی و ...، از عناصر و عوامل وابسته به استخبارات جهانی و منطقه ای، دست بدست هم می دهند و با مرکز قرار دادن صفحات شمال افغانستان، در آسیای میانه نفوذ می کنند و پس از آن از طریق مرزهای کشورهایی که با روسیه و چین و ایران مرز مشترک دارند، به گسترش ناامنی و بحران در آن کشورها اقدام می کنند.
تمام این تحرکات و تلاشها برای آنست که امریکا و شرکای غربی و منطقه ای آنان بتوانند بر کشورهایی که مخالف تک قطبی شدن جهان هستند، نظارت و کنترول داشته و سرانجام با دخالت تبلیغاتی و در صورت لزوم نظامی، نظامهای موجود در آن کشورها را به نفع خویش تغییر بدهند.
می دانیم که برای امریکا و شرکای غربی ومنطقه ای آنها ابداً تفاوتی ندارد که چگونه دولت و نظامی و در هر یک از کشورها وجود داشته باشد و افغانستان نیز از این قاعده مستثنا نیست. مهم آن است که امریکا از کانال این دولتها به مقاصد استعماری خویش برسد؛ حالا در کشوری مانند افغانستان رژیم طالبانی روی کار باشد و یا حکومت وحدت ملی؛ ابداً تفاوتی برای سران کاخ سفید و طرفداران تک قطبی شدن جهان ندارد.
به نظر می رسد واقعیت اخیر، تا حدود زیادی کار را بر سران حکومت وحدت ملی مشکل کند؛ چرا که برای بقای خویش در قدرت و حکومت، به مراتب بیشتر از چیزی که هستند باید از خود شایستگی، قوت و تدبیر نشان بدهند تا بتوانند در گردونه سیاستهای پیچیده و خطرناک باقی بمانند و حذف نشوند.
https://avapress.com/vdciuuazrt1azy2.cbct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

مطالب مرتبط