تاریخ انتشار :شنبه ۴ عقرب ۱۳۸۷ ساعت ۱۱:۳۹
کد مطلب : 2169
نگاه غرب و دین به زن
امروزه در غرب، زن ابزاری بیش نیست؛ حیثیّت انسانی زن به طور کامل از بین رفته است. اینقدر شخصیت زن لگد مال شده که در حقیقت زن به عنوان" گوهر" جهان هستی، "مادر" جامعه ی انسانی، "دُردانه" ی وجود گیتی و سرآمد مخلوقات هستی و منبع عشق، لطافت و زیبایی خالق جهان، در غربستان غروب کرده و حقوق انسانی و انسانیت او، مطرح نیست؛ زن وسیله ای شده: از دوران بردگی و کنیزی صد مراتب پایین تر و حقیرتر، توسری خورتر ؛ پوشش و روسری را از او گرفته اند و بد بخت تر از زن شرقی شده است، توسری خور و لت و کوب شدن وجودی نه جسمانی. 

اگر در بعضی مناطق شرقستان، زن را با مشت و لگد مورد ضرب و شتم قرار می دهند، در آنجا او رااز همه چیز ساقط کرده اند و اگر بخواهیم محترمانه بگوییم از او وسیله ای همچون تشناب و مستراح ساخته اند که از دهان او شروع می شود تا همه وجود زنانگی اش. اگر نگاهی به کانال ها ی تلویزیونی غرب انداخته باشید، باور تان می شود چه می گویم. 

بدبختی این است که این غربی های غرق در لجن شهوت پرستی می خواهند حقوق زن را به ما بیاموزند!! آنها زن را از زنیّت انداخته ، مادری را ازاو گرفته و وسیله لذت جویی قرار داده اند و باعریان و لخت کردن در جلو دوربین های فیلم برداری از او حیوان و جانداری برای بهره بری جنسی ساخته اند.
 
در واقع مقام زن را از مقام انسانی به پست تر از حیوانات و چهار پایان تنزل داده اند.
 شما در کجا حیوانات را به این زشتی در مسایل جنسی دیده اید که غربی ها از زن امروز ایجاد کرده اند. 

آیا اینطور که غربی ها از زن ساخته اند هیچ دین، آیین و مکتبی می پذیرد که انسان تا این درجه به پستی برسد که هم نوع خود را تا این حد به رذلی و فرومایگی بکشاند و نام آن راپیشرفت و ترقی بگذارد؟ 

اگر شما به فیلم هایی که بیش از نیم قرن پیش در غرب ساخته شده و بهتر بگویم به دوران فیلم های صامت ( بی صدا) بر می گردد، بنگرید، زن عریان امروز غربی دیده نمی شود فقط سر او باز و بی روپوش ولی تنش پوشیده است .
 امروز چی؟ لخت و عور، از حیوانات وحشی و اهلی نیز بدتر، اگر حیوانات دارای دم هستند و تن ، پوشش طبیعی دارند، زن غربی و دست پروده تمدن غرب چی؟
غیر از وسیله لذت برای مرد غربی، از زن به عنوان ابزار دیگری نیز بهره می گیرند که چیزی کمتر از نوع اول نیست: هر کجا بخواهند از یک آگهی تجارتی و بازرگانی دم بزنند، زنی برهنه و نیمه برهنه را در کنار کالای عرضه شده می آورند تا بتوانند کالای خود را بفروشند؛ حیثیت زن را عرضه می کنند تا فرآورده ها و محصولات خود را به بازار بنمایانند.
 
زن می شود وسیله: وسیله لذت جنسی و وسیله لذت مادی از سود فروش کالا ؛ درست همان نامی که از وٌمن
( woman ) گرفته اند: (wo) : وسیله ، ابزار. (man) هم که همان مرد فارسی است فقط "د" آن به" ن" برگشته؛ یعنی: زن وسیله ای برای مرد. از خود هیچ عزت و استقلالی ندار د فقط وسیله است . درست آنچه در مقابل زن عزت مند اسلام قراردارد. 

فطرت و سرشت انسان هم، پذیرای چنین چهره ای از زن نیست، سرشت زن نیز این نیست که ابزاری باشد برای لذت بخشی به افراد مختلف. 

امیال مختلفی در انسان وجود دارد که هر یک برای کامل کردن ساختمان وجودی اوست و همه ی این امیال اندازه دارند: از میل و کِشِش به خوردن و نوشیدن گرفته تا غضب و خشم و شهوت های مختلف.
 
هیچ زن و مردی بر اساس سرشت بشری خود برایش خوشایند نیست که هر لحظه با چند نفر باشد به ویژه روحیه زن طوری است که می خواهد قلب یک مرد را تصاحب کند و چون این روحیه را دارد، نمی خواهد شوهرش غیر از اودر اختیار زن دیگری هم باشد یا به عبارت دیگر شوهرش زن دیگری را برگزیند ولی غرب امروز، نظام خانواده را
با این برهنگی و استفاده ابزاری از زن، به هم ریخته و در واقع بنیان جامعه را به هرزگی کشانده است به این جهت غرب در این زمینه لیاقت ندارد که الگو برای زنان شرقی باشد. از این طرف زن شرقی باید در تلاش و کوشش باشد الگوی خود را بر اساس سرشت خویش که همان دین اوست، برگزیند. البته آنچه دین می گویدنه آنچه آداب و رسوم محلی، بومی یا قومی می گوید. 

در هیچ یک از ادیان و فرهنگ های سالم بومیِ جامعه ها، آنچه امروزه در غرب جریان دارد، وجود ندارد یعنی عرضه ی لخت و عور زن و در آن واحد وسیله ی جنسی چندنفر پست تر از حیوانِ مردنما در کدام آیین وجود دارد؟ 

به نظر می رسد: زنان غربستان به زودی از این نوع فرهنگ برهنگی فاصله خواهند گرفت که حداقل شاید دو سه نسل به طول انجامد تا کم کم به آنچه فطرت انسان می خواهد برسند. 

شما به آیین زرتشت، یهود و مسیحیت نیز که بنگرید یا حد اقل از تصاویر به جا مانده از گذشته یا تصاویری که از زنان مبلّغ مسیحی در عصر حاضر بنگرید همه حجابشان همان است که اسلام به ما ارایه می کند. 

در تمام آثار نوشتاری و نگارگری باز مانده از پیشینیان در جهان، گویای این است که زنان و دختران، عفت و پاکی و پوشش خاص خود را داشته اند حتی اشراف و سردمداران جامعه زنانشان از حیا و پوشش ولی با زیور آلات که گویای اشراف زادگی آنهاست، بر خور دار بوده اند.
 
شاهان ایران کهن قبل از اسلام که حوزه حکومت شان از خاور تا "سین کیانگ" امروزی چین و از باختر تا" باغِ دادِ" انوشیروان ( تیسفون قدیم) و "بغداد" امروزی بوده، زنانشان با پوشش چادر سرتاسری با روبنده بوده و در جامعه به ندرت دیده می شدند .حجابی شبیه به پوشش زنان ایران کنونی. 

حال به نکاتی از ادیان در باره ی زنان می پردازیم:
ادیان و پوشش زن
وقتی به دین عرضه شده در زمان حضرت موسی در همین تورات موجود می نگریم از مجموع 10 فرمان وحی شده به آن حضرت : دو فرمان مربوط به حیا و پاکدامنی و ارتباط با زن است:
- زنا مکن
- بر زن همسایه ات طمع نورز (عهد عتیق – تورات سفر خروج 20/14/17)
برای اینکه جامعه در سلامت روحی و روانی قرار داشته باشد و از زشتی و پلیدی خلاف فطرت بشری دور باشد در "امثال" سلیمان نبی آورده است:
زن [پاک و ] صالحه را کیست که پیدا تواند کرد قیمت او از لعل گران تر است دل شوهر به او اعتماد دارد... برایش تمامی روزهای عمر خود خوبی خواهد کرد نه بدی. تو ( ای زن صالحه) بر جمیع ایشان برتری داری جمال فریبنده و زیبایی (عرضه شونده) باطل است اما زنی که از خداوند می ترسد ممدوح خواهد شد 

(عهد عتیق امثال سلیمان 31 /13 – 10 و 30 29) 

یا در جریان ازدواج اسحاق نبی فرزند ابراهیم خلیل الله آمده است:
رفقه، اسحاق را که دید. از غلام پرسید: این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می آید؟ خادم گفت آقای من است. رفقه برقع (روبند) را برچهره خود افکند 

( تورات سفر پیدایش با 24/65- 64) 

شما را زینت ظاهری نباشد[زینت خود را آشکارنکنید] ، از بافتن مو و آراستن خود به زیور آلات و لباس های زینتی در انظار مردم بپرهیزید...
( عهد جدید رساله بطرس رسول 3/6- 2) 

زن عیاش (هرزه) در حال حیات مرده است ... پس رأی من این است که زنان جوان ازدواج کنند و فرزند آورند و کد بانو شوند؛ دشمن را مجال بدگویی ندهند زیرا بعضی دنبال شیطان رفته اند.
( عهد جدید رساله اول پوس به تیمو تائوس 5/16- 15و6) 

قاموس در کتاب مقدس در باره «روبند» آورده است پوششی است که زنان مصری آن را برای حفظ صورت خود استعمال می نمودند.
(قاموس کتاب مقدس ترجمه و تألیف مسترهاکس ص 423) 

یا در همین کتاب می گوید: زنا گناهی ممنوع است که در حکم هفتم از احکام عشره (10فرمان) وارد گشته است . قصاص آن قتل است. 
اگر کسی با زنی که نامزد دیگری است، همبستر می شد و دختر با فریاد خود مخالفت نمی کرد هردو سنگسار می شدند...
(همان ص. 45)
زن زانیه در شریعت نجس است (همان) 

بنا بر این : "رعایت عفت و حجاب توسط
زنان انبیا و بزرگان بنی اسرائیل در تورات کنونی و تلمود به طور کامل مشهود است و عدم رعایت عفت را یکی از علل نزول عذاب الهی بر بنی اسرائیل دانسته اند. 

رواج حجاب در میان بانوان یهودی در طول تاریخ مورد تأیید همه مورخان می باشد طبق قوانین یهود عدم رعایت عفت عمومی دارای مجازات بوده و حجاب از ضروریات زندگی زنان، به ویژه متأهل است. 

پس از رنسانس با تحولات اجتماعی اروپا و ایجاد فضای دین گریزی در غرب، شعائر دینی از جمله سنت رعایت پوشش عفیفانه ، رو به ضعف نهاد و بعضی از زنان یهودی تحت تأثیر فضای اجتماعی دوران تجدد، بعضی حجاب خود را کنار گذاشته و یا مانند فرقه حسیدیم از کلاه گیس به عنوان شکلی از پوشش سر استفاده کردند". 
( با بهره گیری از کتاب : عفاف و حجاب در ادیان الهی ص5 مؤلف زهره سادات موسوی) 

اما از مردِ یکّه و تنهای عصر غربتِ دین خدا، حضرت مسیح بشنوید تا بیشتر به تفاوت آن حضرت و مسیحیت امروز با این همه زشتی های غرب پی ببریم . 

حضرتش می فرماید: شنیده اید که به اولین ( ادیان گذشته)، گفته شده است زنا مکن، لیکن من به شما می گویم هر کس به زنی نظر شهوت اندازد همان دم در دل خود، با او زنا کرده است. 

(عهد جدید- انجیل متا، باب 5 / 31 -27) 

آیا مسیحیت امروز همان است که آن روح خدا آورد؟ این دین تحریف شده در مرکز کاتولیک امروز ، ده ها کانال تلویزیونِ زشت کردار، برنامه پخش می کنند و این مبلغان مسیحی که در مرکز خود مرده اند و نتوانسته جلو انحراف ها را بگیرند دنبال اینند در کشور های شرقی نیز مسیحیّت خود را به ما یاد دهند؟! تا شاید آن چه را آن جا از رذالت و پستی دارند برای ما به ارمغان آورند!! زهی خیال باطل. 

پس: "در مسیحیّت نیز همانند همه ادیان الهی حجاب امری معمول و مورد تأیید است.
مسیحیت نه تنها احکام شریعت یهود در مورد حجاب را تغییر نداد بلکه از آن قدم فراتر نهاد زیرا در شریعت یهود تشکیل خانواده و ازدواج امری مقدس محسوب می شد امّا در مسیحیّت، ( بر اثر انحراف از اصل دین ،) تجرد، مقدس شمرده شد و لذا برای از بین بردن زمینه تحریک و تهییج جنسی، زنان به رعایت عفت کامل و دوری از هر گونه آرایش به صورت شدیدتری فرا خوانده شده اند که این شدّت و حدّت باعث دین گریزی نیز گردید. 

البته تعالیم مسیحیت تأکید بیشتر بر ترک عموم لذات دنیوی و از بین بردن شهوت است
لذا رهبانیت در قرن 4 و 5 در این آیین بوجود آمد و زنان راهبه مسیحی با رعایت عفت کامل و حجاب مشغول خدمت به مردم شدند پس از رنسانس، با تضعیف پایبندی به دین، تعظیم همه ی شعائر دینی و نیز رعایت حجاب به افول نهاد و انقلاب صنعتی به آن شدت بخشید و در قرن اخیر در اثر توسعه سکولاریزم، پای بندی به عفت و حجاب در میان مسیحیان از هر زمان دیگر بیشتر رو به ضعف نهاده است." 

( با بهره گیری ازکتاب : عفاف و حجاب در ادیان الهی ص15مؤلف زهره سادات موسوی)
البته آن سختگیری های آنچنانیِ مسیحیتِ سیاسی قبل از رنسانس، عامل مهمی در به حاشیه راندن دین مسیحیت گردید. کلیسای امروز از درِ مهربانی در آمده و از گذشته ی زورمدارانه، جلادگونه و" میرغضب" بودن خود، سخت پشیمان است. 

امروزه مسیونر ها یا مبلغان مسیحی از آموزه های اسلامی در این باره استفاده کرده و با طرح موضوع های اسلامی به اسم مسیحیت و بهره بری از نعمت های دنیایی در حال تبلیغ مسیحیت اسلامی! هستند. 

از دین زرتشت که خاستگاهش بلخ خودمان است و بر سه اصل اساسی، یعنی: پندار نیک، گفتارنیک، و کردارنیک بنیان گذاشته، به جمله ای بسنده می کنیم : " در اندرز آذرباد مهر سپند موبد موبدان آمده است: مرد بد چشم را به معاونت[همکاری] خود قبول مکن. 

در کیش آریایی، زنان محجوب و محترم بوده اند. زنان برای حفظ حیثیت ممتاز و ایجاد حدودی که آنان را از زنان عادی و طبقه ی چهارم امتیاز دهد، صورت خود را می پوشاندند و گیسوان خود را پنهان می داشتند لذا محجوب بودن( پوشش صورت) به زنان برتر جامعه اختصاص داشته است. 
آیین زرتشت که تاریخ آن را بین 1300 تا 2300 سال قبل از اسلام گفته اند، آیین پندار نیک، گفتارنیک و کردارنیک است برای همین انسان ها را به پاکی و پاکدامنی فرامی خواند. 

در نقاشی ها و کنده کاری های باستانی ایران بسیار
کم از زن تصویری به چشم می خورد اگر چه زنان کد بانوی خانه و مدیر و مدبر امور خانواده بوده اند ولی حفظ حرمت ایشان با پوشیده داشتن ایشان رعایت می شد تا پاکدامنی آنها حفظ شده از هر آسیبی در امان باشند". ( با بهره گیری ازکتاب : عفاف و حجاب در ادیان الهی ص4و 39مؤلف زهره سادات موسوی) 

دین آخرین و نهایی خالق جهان برای بشریت که به رموز سرشت انسان آگاه است با لطافت و مهربانی تمام به پیامبرِ مهر و محبت، مردی که چهل سال به پاکی و امانت داری شناخته شده بود در چند یادآوری، می فرماید:
- ای پیامبر به همسران و دختران و بانوان مؤمن بگو: روپوش های خود را برسر افکنند تا( با آن پوشش از دیگران ) شناخته شده و مورد آزارو تعرض هوسرانان قرار نگیرند و خداوند، آمرزنده و مهربان است.(قرآن کریم- سوره احزاب/ آیه 59)
- به مؤمنان بگو : چشم ها و فرجهای خود را( از حرام) نگهدارند که این برای آنان پاک تر است... و به زنان مؤمن نیز بگو چشمها و فرجهای خود را نگهدارند و زینت های خود را آشکار نکنید مگر آنچه ظاهر است و مقنعه خود را تا رو ی سینه ی شان بیندازند؛ زینت های خود را آشکار ننمایند مگر بر همسران و پدران و... و پا های خود را آنچنان بر زمین نزنند که (که دیگران) متوجه زینت های پنهان شان شوند و همگی بسوی خداوند باز گردید. (قرآن کریم- سوره احزاب/ آیه 59)
آنچه تا ا ینجامشاهده شد و نگاه دین را به ز ن بررسی کردیم، متوجه شدیم: ارزشی که دین برای زن قایل شده ، ارزشی کرامت آفرین ، حفظ حرمت و قداستی برتر از اهمیت همه مخلوقات است که این گونه می خواهد این گوهر هستی در اوج قله عزت قرار داشته باشد.
 
به طور دقیق برعکس آنچه غرب، زنده زنده، شخصیت و کرامت زن را در گور بی عفتی و تجاوز آشکار، بی کفن دفن می کند تا آن جایی که بدتر زنده به گور کردن دختران در دوران جاهلیت قبل از اسلام است.
به اضافه نکته ی دیگری که به آن می رسیم: همه ی پیامبران برای زن به ویژه پوشش او ، یک نظر را مطرح کرده اند تا گوهروجودی او از گزند آسیب های شیطانی مصون و محفوظ بماند. 

اما اگر نگاهی به اهداف دشمنان بشریت و صهیونیسم در گفتارشان اندازیم در می یابیم : آنچه در غرب، برای زن جریان دارد، چیزی نیست جز آنچه آنان خواسته اند و اینک گفته یکی از سران آنها بخوانید:
"بیکر تو "ماسون بزرگ صهیونیستی" در سخنرانی که در سال 1921 ایراد کرده راه حل تسلط بر جوامع را اینگونه بیان می کند . 

« برای اینکه بتوانیم تشکیلات خانواده را بر هم زنیم ، لازم است به اصول اخلاقی لگد زده و یک نسل کاملاً بی دین ، بی ناموس و بی اخلاق تربیت کنیم و البته این کار در نظر اول مشکل به نظر می رسد ولی چون میل به شهوات و لاابالیگری فطری و طبیعی بشر است از این جهت شاید چندان هم مشکل نباشد ... طبیعت انسان ، میل زیادی به محرمات و شهوت رانی دارد ، این وظیفه ماست که درجه حرارت را بالا ببریم تا یک مرتبه آتش گرفته و به تمام مقدسات کافر گردد. » 

نیات پلید صهیونیسم جهانی را به خوبی می توان در بیان سردمداران آن دید . آنان برای نیل به اهداف استکباری – استعماری خود و تسلط بر ملتها راه بس پیچیده ای را در پیش گرفته اند . تهی کردن بشریت از ایمان و اعتقادات و سوق دادن آنها به سوی شهوات و لاابالیگری و استفاده ابزاری از زن در این راستا ، برنامه ای از پیش تعیین شده است و نباید به سادگی از کنار آن گذشت. در واقع این روش بخشی از نمودار ناتوی فرهنگی است که زن و جنسیت او نقش بسیار مهمی را بازی می کند . 

اصرار غربیها بر آزادی زن البته بمعنای عریان کردن و بی مقدار کردن او برای این بوده که قشر عظیم زنان و بواسطه آنها مردان را نیز از معنویت به سوی رذیلت سوق دهند." (سایت معروف یاران 22/7/1387)

***
در پایان این نوشتار برای این که نفرت و انزجار انسان با انصاف و دورنگر جامعه ی غربی را از وضعیت زن در غرب امروز متوجه شویم، نامه ی چارلی چاپلین را به دخترش می آوریم و قضاوت را به شما خواننده محترم واگذار می کنیم : 

"چارلی چاپلین
یکی از نوابغ مسلم سینماست . او در زمانی که در اوج موفقیت بود با" اونااونیل" ازدواج کرد و از او صاحب 7 یا 8 بچه شد ولی فقط یکی از این بچه ها که جرالدین نام دارد استعدادبازیگری را از پدرش به ارث برده و چند سالی است که در دنیای سینما مشغول فعالیت است و اتفاقا او هم مثل پدرش به شهرت و افتخار زیادی رسیده و در محافل هنری روی او حساب می کنند .
چند سال پیش وقتی جرالدین تازه می خواست وارد عالم هنر شود ، چارلی برای او نامه ای نوشت که در شمار زیبا ترین و شور انگیزترین نامه های دنیا قرار دارد و بدون شک هر خواننده یا شنونده ای را به تفکر وادار می کند. 

جرالدين دخترم:
اينجا شب است٬ يک شب نوئل. در قلعه کوچک من همه سپاهيان بی سلاح خفته اند.
نه برادر و نه خواهر تو و حتی مادرت ، بزحمت توانستم بی اينکه اين پرندگان خفته را بيدار کنم ، خودم را به اين اتاق کوچک نيمه روشن٬ به اين اتاق انتظار پيش از مرگ برسانم . من از تودورم، خيلی دور.
اما چشمانم کور باد، اگر يک لحظه تصوير تو را از چشمان من دور کنند.
تصوير تو آنجا روی ميز هست . تصوير تو اينجا روی قلب من نيز هست. اما تو کجايی؟ آنجا در پاريس افسونگر بر روی آن صحنه پر شکوه "شانزليزه" ميرقصی . اين را ميدانم و چنانست که گويی در اين سکوت شبانگاهی ٬ آهنگ قدمهايت را می شنوم و در اين ظلمات زمستانی٬ برق ستارگان چشمانت را می بينم. 

شنيده ام نقش تو در نمايش پر نور و پر شکوه نقش آن شاهدخت ايرانی است که اسير خان تاتار شده است. شاهزاده خانم باش و برقص. ستاره باش و بدرخش .اما اگر قهقهه تحسين آميز تماشاگران و عطر مستی گلهايی که برايت فرستاده اند تو را فرصت هشياری داد٬ در گوشه ای بنشين ٬ نامه ام را بخوان و به صدای پدرت گوش فرا دار . من پدر تو هستم٬ جرالدين من چارلی چاپلين هستم .
 
وقتی بچه بودی٬ شبهای دراز به بالينت نشستم و برايت قصه ها گفتم . قصه زيبای خفته در جنگل ٬قصه اژدهای بيدار در صحرا٬ خواب که به چشمان پيرم می آمد٬ طعنه اش می زدم و می گفتمش برو .
من در رويای دختر خفته ام . رويا می ديدم جرالدين٬ رويا.......
رويای فردای تو ، رويای امروز تو، دختری می ديدم به روی صحنه٬ فرشته ای می ديدم به روی آسمان٬ که می رقصيد و می شنيدم تماشاگران را که می گفتند: " دختره را می بينی؟ اين دختر همان دلقک پيره .
اسمش يادته؟ چارلی " . آره من چارلی هستم . من دلقک پيری بيش نيستم. امروز نوبت تو است. برقص من با آن شلوار گشاد پاره پاره رقصیدم ٬ و تو در جامه حریر شاهزادگان می رقصی . این رقص ها ٬ و بیشتر از آن ٬ صدای کف زدنهای تماشاگران ٬ گاه تو را به آسمان ها خواهد برد. برو . آنجا برو اما گاهی نیز بروی زمین بیا ٬ و زندگی مردمان را تماشا کن. 

زندگی آن رقاصه گان دوره گرد کوچه های تاریک را ٬ که با شکم گرسنه می رقصند و با پاهایی که از بینوایی می لرزد . من یکی ازاینان بودم جرالدین ٬ و در آن شبها ٬ در آن شبهای افسانه ای کودکی های تو ، که تو با لالایی قصه های من ٬ به خواب میرفتی٬ و من باز بیدار می ماندم در چهره تو می نگریستم، ضربان قلبت را می شمردم، و از خود می پرسیدم: چارلی آیا این بچه گربه، هرگز تو را خواهد شناخت؟ 

تو مرا نمی شناسی جرالدين . در آن شبهای دور٬ بس
قصه ها با تو گفتم ٬ اما قصه خود را هرگز نگفتم . اين داستانی
شنيدنی است‌:
داستان آن دلقک گرسنه ای که در پست ترين محلات لندن آواز می خواند و می رقصيد و صدقه جمع می کرد. اين داستان من است . من طعم گرسنگی را چشيده ام . من درد بی خانمانی را چشيده ام . و از اينها بيشتر ٬ من رنج آن دلقک دوره گرد را که اقيانوسی از غرور در دلش موج می زند ٬ اما سکه صدقه رهگذر خودخواهی آن را می خشکاند ٬ احساس کرده ام.
با اينهمه من زنده ام و از زندگان پيش از آنکه بميرند نبايد حرفی زد . داستان من به کار تو نمی آيد ٬ از تو حرف بزنيم . به دنبال تو نام من است:چاپلين . با همين نام چهل سال بيشتر مردم روی زمين را خنداندم و بيشتر از آنچه آنان خنديدند ٬ خود گريستم .
جرالدين در دنيايی که تو زندگی می کنی ٬ تنها رقص
و موسيقی نيست .
نيمه شب هنگامی که از سالن پر شکوه تأتر بيرون می آيی ٬ آن تحسين کنندگان ثروتمند را يکسره فراموش کن ٬ اما حال آن راننده تاکسی را که ترا به منزل می رساند٬ بپرس ٬ حال زنش را هم بپرس.... و اگر آبستن بود و پولی برای خريدن لباس بچه اش نداشت ٬ چک بکش و پنهانی توی جيب شوهرش بگذار. به نماينده خودم در بانک پاريس دستور داده ام ٬ فقط اين نوع خرجهای تو را٬ بی چون و چرا قبول کند . اما برای خرج های ديگرت بايد صورتحساب بفرستی .
گاه به گاه ٬ با اتوبوس ٬ با مترو شهر را بگرد . مردم را نگاه کن٬ و دست کم روزی يکبار با خود بگو :" من هم یکی از آنان هستم ." تو یکی از آنها هستی - دخترم ، نه بیشتر ، هنر پیش از آنکه دو بال دور پرواز به آدم بدهد ، اغلب دو پای او را نیز می شکند .
و وقتی به آنجا رسیدی که یک لحظه ، خود را بر تر از تماشاگران رقص خویش بدانی ، همان لحظه صحنه را ترک کن ، و با اولین تاکسی خود را به حومه پاریس برسان . من آنجا را خوب می شناسم ، از قرن ها پیش آنجا ، گهواره بهاری کولیان بوده است. در آنجا ، رقاصه هایی مثل خودت را خواهی دید . زیبا تر از تو ، چالاک تر از تو و مغرور تر از تو . آنجا از نور کور کننده ی نورافکن های تآتر " شانزلیزه " خبری نیست .
نور افکن رقاصه گان کولی ، تنها نور ماه است نگاه کن ، خوب نگاه کن . آیا بهتر از تو نمی رقصند؟
اعتراف کن دخترم . همیشه کسی هست که بهتر از تو می رقصد .
همیشه کسی هست که بهتر از تو می زند .و این را بدان که درخانواده چارلی ، هرگز کسی آنقدر گستاخ نبوده است که به یک کالسکه ران یا یک گدای کنار رود سن ، ناسزایی بدهد .
من خواهم مرد و تو خواهی زیست . امید من آن است که هرگز در فقر زندگی نکنی ، همراه این نامه یک چک سفید برایت می فرستم .هر مبلغی که می خواهی بنویس و بگیر . اما همیشه وقتی دو فرانک خرج می کنی ، با خود بگو : " دومین سکه مال من نیست . این مال یک فرد گمنام باشد که امشب یک فرانک نیاز دارد ."
جستجويی لازم نيست . اين نيازمندان گمنام را ٬ اگر بخواهی ٬ همه جا خواهی يافت .
اگر از پول و سکه با تو حرف می زنم ٬ برای آن است که ازنیروی فریب و افسون این بچه های شیطان خوب آگاهم٬ من زمانی دراز در سیرک زیسته ام٬ و همیشه و هر لحظه٬ بخاطر بند بازانی که از روی ریسمانی بس نازک راه می روند٬ نگران بوده ام٬ اما این حقیقت را با تو می گویم دخترم : مردمان بر روی زمین استوار٬ بیشتر از بند بازان بر روی ریسمان نا استوار ٬ سقوط می کنند . شاید که شبی درخشش گرانبهاترین الماس این جهان تو را فریب دهد . 

آن شب٬ این الماس ٬ ریسمان نا استوار تو خواهد بود ٬ و سقوط تو حتمی است .
شاید روزی ٬ چهره زیبای شاهزاده ای تو را گول زند٬ آن روز تو بند بازی ناشی خواهی بود و بند بازان ناشی ٬ همیشه سقوط می کنند .
دل به زر و زیور نبند٬ زیرا بزرگترین الماس این جهان آفتاب است و خوشبختانه ٬ این الماس بر گردن همه می درخشد
اما اگر روزی دل به آفتاب چهره مردی بستی ، با او یکدل باش ، به مادرت گفته ام در این باره برایت نامه ای بنویسد . او عشق را بهتر از من می شناسد. و او برای تعریف یکدلی ، شایسته تر از من است . کار تو بس دشوار است ، این را می دانم .

به روی صحنه ، جز تکه ای حریر نازک ، چیزی بدن ترا نمی پوشاند . به خاطر هنر می توان لخت و عریان به روی صحنه رفت و پوشیده تر و باکره تر بازگشت . اما هیچ چیز و هیچکس دیگر در این جهان نیست که شایسته آن باشد که دختری ناخن پایش را به خاطر او عریان کند .
برهنگی ، بیماری عصر ماست ، و من پیرمَردم و شاید که حرفهای خنده دار می زنم .
اما به گمان من ، تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست می داری .
بد نیست اگر اندیشه تو در این باره مال ده سال پیش باشد . مال دوران پوشیدگی . نترس ، این ده سال ترا پیر تر نخواهد کرد. 

                                                       نويسنده:نصرت الله جمالی

(سایت کتابخانه 24/7/ 1387 )
منبع : خبرگزاري صداي افغان(آوا) مشهد مقدس
https://avapress.com/vdcj.me8fuqevhsfzu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

لابد اين نحوه برخوردي كه در شرق به خصوص در افغانستان با زنان ميشود نشانه گرامي داشتن حقوق زنان است و لابد به همين خاطر است كه به اين تعداد زياد ما شاهد خودسوزي زنان در خاورميانه هستيم يا لابد ختنه زنان نگهداشتن زنان در خانه‌ها آوردن هوو بر سر آنان نشان از ارج گزاردن حقوق زنان در خاورميانه و وجود مساوات بين زن و مرد است بهتر است اول يك سوزن به خودمان بزنيم بعد يك جوال‌دوز به ديگران