تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲ دلو ۱۳۸۷ ساعت ۱۷:۱۵
کد مطلب : 4716
سید محمد رضا موسوی
سید محمد رضا موسوی
چیزی در حدود یک دهه است که بحران بزرگی در جامعه ی اسرائیل آغاز شده است. بحرانی که ابعاد آن در سال 2000 میلادی عملا خود را نشان داد و به خروج نیروهای ارتش اسرائیل از جنوب لبنان منجر شد. در آن زمان اسرائیلی ها تصور می کردند که با خروج آن ها از لبنان عملا فلسفه ی وجودی جریاناتی مانند حزب الله لبنان از بین خواهد رفت و بدین ترتیب دیگر با این چنین معضلی مواجه نخواهند بود و خیال آن ها حداقل از جانب لبنان راحت خواهد بود.
 
این تصور چندان دور از واقعیت و بی پایه نبود اما اشتباه اسرائیلی ها در عدم خروج کامل از نواحی جنوب لبنان بازهم حضور حزب الله و موفقیت آمیز بودن شیوه های مقاومت را در صحنه ی سیاسی و نظامی لبنان تقویت کرد.
 
چند سال بعد اختلافات در درون جامعه ی اسرائیل به اوج خود رسید و منجر به انشعاب آریل شارون از حزب افراطی لیکود و تاسیس حزب کادیما در صحنه ی سیاسی اسرائیل شد و در سال 2005 شارون رسما اعلام کرد که اسرائیل تا چند مدت دیگر از نوار غزه عقب نشینی خواهد کرد و همین گونه هم شد.
 
کنار رفتن نا بهنگام شارون از صحنه ی سیاسی اسرائیل و روی کار آمدن اولمرت به عنوان سیاستمدار شماره یک تل آویو، تهاجم ارتش اسرائیل را به لبنان در سال 2006 رقم زد که سی و سه روز به طول انجامید. جنگی که بسیاری از تحولات منطقه را تحت الشعاع خود قرار داد و اسرائیل بدون هیچ گونه نتیجه و دستاوردی با متحمل شدن تلفات فراوان مجددا به مواضع قبلی خود بازگشت و آتش بس را امضاء کرد. بعد از جنگ سی و سه روزه، اسرائیل بزرگترین و شدیدترین بحران های داخلی خود را در تاریخ شصت ساله اش تجربه کرد. بسیاری از سیاستمداران اسرائیلی بعد از جنگ سی و سه روزه سقوط کردند و اولمرت اعلام کرد که اسرائیل باید از آرزوی خود مبنی بر تشکیل اسرائیل بزرگ (از نیل تا فرات) چشم بپوشد. 

هدف از آن چه که تا کنون گفته شد این بود که بسیاری از تحلیل گران بر این باورند که مهترین هدف اسرائیل از آغاز بحران غزه، عبور از بحرانی بود که از ده سال قبل بر فضای سیاسی اسرائیل سایه ی خود را افکنده بود، بنا براین تنها چیزی که می توانست این بحران را به نحوی پایان دهد، نابودی بزرگترین سازمان ضد اسرائیلی در مناطق فلسطینی بود که مهم ترین مقر آن نوار غزه به شمار می رفت و آن چیزی نبود جز حرکت مقاومت اسلامی فلسطین (حماس). 

در واقع سیاستمداران اسرائیلی براین باور بودند که با در هم شکستن بزرگترین جریان مقاومت در نوار غزه به نحوی می توانند فضای سیاسی حاکم بر اسرائیل را تغییر اساسی دهند و از این رکود ده ساله خارج شوند. اما در عمل چنین نشد و بازهم آن چه که اسرائیل مد نظر داشت تحقق نیافت. 

22 روز بحران در نوار غزه که برخی آن را جنگ هفتم اعراب واسرائیل نامیده بودند درحالی به پایان رسید که اسرائیل بدون هیچ گونه دستاورد و نتیجه مثبتی به شکل یک جانبه و ناگهانی تن به آتش بس داد. هر چند اولمرت در هنگام اعلام آتش بس عنوان کرد که اسرائیل به تمام اهداف خود در نوار غزه رسیده است ولی باید اذعان داشت این نتیجه چیزی نبود که سربازان اسرائیلی به خاطر آن 22 روز در نوار غزه جنگیدند. اسرائیل تنها در یک صورت می توانست پیروز میدان باشد و آن هم با نابودی سازمان سیاسی و نظامی حماس درغزه تحقق می یافت و هرنتیجه ای جز این، شکست برای اسرائیل تلقی می شد. چرا که توانمندی های دو طرف اصلا در حد و اندازه ای نبودند که بتوان آن ها را باهم مقایسه کرد. 

اعلام آتش بس یک جانبه از سوی اسرائیل در شامگاه روز بیست و دوم بحران، هر چند برای بسیاری از حامیان رژیم صهیونیستی غیر قابل باور بود، ولی واقعیت این بود که اولمرت و کابینه اش راه بهتری جز اتخاذ این تصمیم نداشتند. 

تمامی راهکارهای نظامی اسرائیل در 22 روز نبرد بی امان به بن بست رسیده بود و عملا ارتش اسرائیل بدون یک استراتژی نوین وبکر وقت خود را در جبهات جنگی تلف می کرد. چیزی در حدود یک هزار راکت به شهرهای اسرائیل فرود آمدند و جنگ روزانه یکصد و سی میلیون شِکِل ( واحد پول اسرائیل ) برای اسرائیل هزینه در بر داشت. افکار عمومی جهانی کاملا رنگ و بوی ضد صهیونیستی به خود گرفته و وجهه ی اسرائیل در سراسر جهان بیش از پیش مخدوش شده بود. کشورهای اسلامی و عربی هم کم کم به واکنش آمده بودند و تداوم جنگ ممکن بود در آینده به نقطه ای برسد که بیش از پیش به ضرر اسرائیل تمام شود. 

به هرحال سربازان اسرائیلی هم اکنون در حال خروج تدریجی از سرزمین های حومه ی نوار غزه می باشند و در شرایط فعلی وضعیت قرمز بحران به وضعیت سفید تبدیل شده است. اما آن چه که این روزها به عنوان یک سوال اساسی در اذهان تحلیل گران مطرح می باشد این است که اوضاع و معادلات منطقه ای بعد از این جنگ نابرابر 22 روزه چگونه خواهد بود؟ پروسه ی صلح خاورمیانه چه سرانجامی خواهد یافت؟ استراتژی حماس بعد از این چه خواهد بود؟ 
سیاستمداران اسرائیلی چگونه این جنگ را برای جامعه ی اسرائیل توجیه می کنند؟ و سؤال های دیگری از این دست که هم اکنون به سوژه های مهمی برای رسانه های خبری و محافل سیاسی منطقه و دیگر نقاط جهان تبدیل شده است. 

از دید نگارنده ی این سطور ناکامی اسرائیل در مهار حماس و دیگر گروه های مقاومت در نوار غزه بعد از 22 روز تهاجم پیامدهای فراوانی را در پی خواهد داشت ولی بروز دو پیامد، قطعی خواهد بود که در آینده ی نزدیک به خوبی می توان نمود های عینی آن ها را مشاهده کرد. این دو پیامد عبارت انداز: 

1- افزایش نقش و تاثیرگذاری برخی کشورهای طرفدار مقاومت مانند جمهوری اسلامی ایران، سوریه و ... در معادلات منطقه ای.
2- رشد وافزایش بیش ازپیش مشروعیت گروه های مقاومت و مخصوصا جنبش حماس در معادلات فلسطین و متعاقبا کاهش مشروعیت جریان های طرفدار سازش مانند فتح و شخص محمود عباس. 

این دو پیامد در واقع بحران چندین ساله ی موجود در جامعه ی اسرائیل را به نحوی وارد فازهای جدید تری خواهند کرد و ازاین پس شاهد بروز تنش های بیشتری در درون جامعه ی سیاسی اسرائیل خواهیم بود. برخی تحلیل گران احتمال آغاز کمیته ی وینوگراد دوم را نیز بعید نمی دانند. 

اما گذشته از همه ی این مسائل و پیامدهای این حوادث، تجربه ی 22 روز بحران در نوار غزه بیش از هر چیز بار دیگر بر این نظریه مهر تایید گذاشت که حل معضلات خاورمیانه با راهکارهای نظامی گرایانه و میلیتاریستی مقدور نخواهد بود و اسرائیل راهی جز پذیرش واقعیتی به نام مقاومت و کشوری مستقل به نام فلسطین را نخواهد داشت. 

                                               نویسنده: سیدمحمد رضا موسوی

منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)کابل
https://avapress.com/vdcj.vexfuqeamsfzu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما