تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۵ سرطان ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۳۵
کد مطلب : 114051
بازتاب فاجعه خونین جلریز در شبکه های اجتماعی/حکومت و رهبران آماج تیرهای زهردار انتقاد
به دنبال حملات خونین نیروهای وابسته به طالبان به چند پاسگاه پولیس محلی در ولسوالی جلریز ولایت میدان وردک در روزهای پنجشنبه و جمعه، دست کم ۲۲ سرباز پولیس کشته و شماری نیز اسیر یا ناپدید شدند.
بر اساس گزارش ها از منابع محلی و به گفته شماری از رهبران قومی هزاره، در این رویداد، دولت مرکزی با وجود دریافت درخواست های مکرر کمک از نیروهای امنیتی تحت محاصره طالبان، هیچ نوع کمکی نکردند و در نتیجه، طالبان با فراغ بال توانستند نیروهای امنیتی تحت محاصره را به شکل فجیعی به خاک و خون بکشند و چندین پاسگاه پولیس و ارتش را نیز تصرف کنند.
این رویداد خشم شدید مردم را برانگیخت و کاربران شبکه های اجتماعی در این خصوص به گونه های مختلف واکنش نشان دادند.
پست هایی که از سوی کاربران شبکه اجتماعی فیسبوک منتشر شده، افزون بر ابراز همدردی عمیق با جوانان پرپر شده هزاره و شیعه و خانواده های داغدار آنان، حاوی انتقادهای تند و گزنده از سران حکومت وحدت ملی، نهادهای امنیتی و رهبران قومی هزاره است.
بیشترین واکنش ها به بیانیه های سرور دانش؛ معاون دوم اشرف غنی و همچنین سخنان محمد محقق و کریم خلیلی در مراسم تشییع پیکرهای شهدا مربوط می شود.
ضیا رضوی بهشتی؛ یکی از کاربران فیسبوک در این باره نوشت:«چيزى كه در هر دو بيانيه برجسته است اين است كه هم دانش و هم محقق هنوز باور نكرده اند كه آنها عضو حكومت هستند؛ طورى از حكومت انتقاد مى كنند و حرف مى زنند كه گويا نه دانش نفر سوم حكومت است و نه محقق به تعبيرى نفر سوم و به تعبيرى نفر ششم حكومت؛ اما چون عملا آدم هاى بى اتوريته و بى باور و ناتوان به مقام خود هستند، وقتى حرف مى زنند به خوبى مشخص است كه جز سمبولى بيش نيستند.»
در میانه این موضع گیری های خشم آلود، ادعاهای ضد و نقیض و بعضا تکان دهنده زیادی نیز مطرح شد.
به عنوان نمونه در یک مورد، فردی به نام مهدی کریمی؛ کاربر فیسبوک با اشاره به واکنش رهبران هزاره نوشته:«ﺩﻳﺮﻭﺯ اﻳﻦ ﻧﺎﻣﺮﺩاﻥ ﺩﺭ ﺩاخل ﺷﻔﺎﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮﺩاﺭ ﻣﺤﻤﺪﺩاﻭﺩ ﺧﺎﻥ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮفتند ﻛﻪ ﺷﻬﺪا ﺭا ﭘﺮاﻛﻨﺪﻩ ﺩﻓﻦ کنند ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ اﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻲ ﺷﺪﻩ علیه ﺩﻭﻟﺖ و ﺧﻮﺩ اﻳﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎن ها ﻧﺮﻳﺰند. اﻳﻦ ﻣﻜﺎﺭاﻥ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺻﻔﺘﺎﻥ ﺣﺘﻲ ﺻﺒﺮ ﻧﻜﺮﺩند ﻛﻪ ﺷﻬﺪا ﺩﺭﺳﺖ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﺷﻮند. ﺑﻌﻀﻲ اﺯ ﺷﻬﺪا ﺳﺮ ﺷﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩﻩ. ﺟﻨﺎﺯﻩ ﻫﺎﻱ ﺑﺪﻭﻥ ﺳﺮ ﺭا ﺑﺮاﻱ ﻳﻛﺎﻭلنگی های ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﺭﻭاﻥ ﻛﺮﺩند. ﺣﺘﻲ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻫﺎی ﺷﻬﺪا ﺷﻬﻴﺪ ﺧﻮﺩ ﺭا ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻪ اند.»
تایید صحت این ادعاها به صورت مستقل مقدور نیست؛ اما شماری از رسانه ها به نقل از سربازانی که از معرکه جان سالم بدر برده اند گزارش داده اند که تروریست ها برخی اجساد را مثله کرده و حتی آتش زده اند.
با این حال، به نظر می رسد بیشترین واکنش ها به سخنان و بیانیه های سرور دانش مربوط می شود.
کاربری به نام احمد بهادری در بخشی از متن بلند خود در این خصوص نوشته است:«سرور دانش در بيانيه اش نوشته است:"ما به سهم خود لحظه به لحظه حوادث را هم از طريق تماس هاى مردمى و اداره محلى و هم از طريق مقامات امنيتى و مسؤولين ارشد وزارت هاى دفاع و داخله پيگيرى كرديم؛ اما اين تلاش ها مؤثر واقع نشد. چون نوعى بى مسؤوليتى، كم كارى، تأخير و ناهماهنگى را عملا شاهد بوديم و هستيم. سرانجام آنچه نبايد اتفاق مى افتاد رخ داد."
سرور دانش وقتى مى گويد لحظه به لحظه حوادث را دنبال مى كرده است، لابد در جريان دقيق اين تحولات بوده است:
یک. سه روز پيش اشرف غنى تهديد كرد، اسارت هفت كوچى متجاوز را تحمل نمى كند.
دو. يك روز پيش از حادثه، مدافعين مردم خبر دادند كه طالبان آماده حمله هستند.
سه. حمله طالبان آغاز شد.
چهار. سى ساعت جنگ دوام كرد.
پنج. ۱۰ پوسته امنيتى در منطقه بوده؛ ولى حمله طالبان فقط روى ٧ پوسته كه هزاره ها بوده اند متمركز شد و دو سه پوسته ديگر از صحنه كنار رفتند.
شش. سى ساعت جنگ دوام كرد؛ اما نه از كابل كمكى فرستاده شد و نه از لواى نظم عامه كه در چند كيلومترى درگيرى قرار داشت.
هفت. قوماندان مامد سياه از ساعت ١١ شب به بعد به هر طرف زنگ زد كه مهمات ما كم مانده است.
ساعت ٢ شب گفت كه ٤ پوسته سقوط كرده است و دو پوسته اش در محاصره است؛ اما هنوز كمكى نرسيده است؛ اما تا آخرين مرمى مى جنگيم و نمى مانيم نام هزاره به زمين بخورد.
هشت. مهمات تمام شد، همه پوسته هاى هزاره ها سقوط كردند. شهدا همه هزاره هستند.
نه. مدافعينى كه پس از سى ساعت جنگ و تحمل گرسنگى خود را به مركز لواى نظم عامه رسانده اند، خلع سلاح شدند، تحقير و توهين شدند.
ده. جنگ تمام شد، همه منطقه غرق سرور و شادمانى شد و گرگ و ميش يكجا رقصيدند.
سرور دانش كه بيشتر شب را بيدار بود و لحظه به لحظه حوادث را دنبال مى كرد خسته شد و كمى خوابيد و عصر روز بعد بيانيه ای صادر كرد و با انتقاد از حكومت، هزاره ها را به وحدت و همدلى ملى تشويق كرد.»
او در ادامه می نویسد:«از اشرف غنى و دار و دسته فاشيست ارگ اش شايد خيلى از هزاره ها انتظار كمك نداشته باشند. وقتى كه پس اسارت هفت كوچى متجاوز، اشرف غنى رسما تهديد كرد كه اين گروگانگيرى را تحمل نمى كند.»
میثم منتطری صحرا؛ یکی دیگر از کاربران فیسبوک نوشته است:«سرور دانش، کسی که سال ها هزاره ها را از ترس "اتهام هزاره گرایی" از خویش براند و حتی از حق مسلم "محرومان" چشم پوشید و اما امروز خویشتن را به تدریج نماینده هزاره ها در حکومت جای زده و پیروان مزاری بزرگ او را نماینده شان می شناسد.
دانش در تاریخ مقاومت، روسیاه است و بی خاصیت، روسیاهی اش را می توان از عصیان او دریافت.
افزون بر این به این روزگار دقیق شوید، واقعه جلریز را کوچک می انگارد و بدانیم که مایه شرم و ننگ نسل انقلابی ماست اگر او خویش را رهبر ما بخواند.
"مثل الذین حملو التوراه ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا......" جمعه آیه/۵.»
او در پست دیگری نوشته:«زنگ زدم تلفنم را برنداشت!
در فضای این سخن "حکایت شکست" پیچیده، ناامیدی موج می زند، حرفی است صادقانه. تاریخ باید این حرف را ثبت کند، عمق "بیکارکی" را ببینید و داستان غربت یک ملت قهرمان را در آن بخوانید.
نمایان است که چوکی پوشالی قیمت مردمی است که محقق بر آن تکیه زده و از هراس از دست دادنش باید هرچه ذلت باشد در شرایط ممکن آن را به جان بخرد تا نانی شود و نامی!
این یعنی، ما بسان زنان شوهرمرده هرچه ریسیدیم را باز کردیم، مقامت مان نابود شد، انقلاب مان به شکست مواجه شد، برگشتیم به روزگار عبدالرحمن، باید سال ها را از نو طی کرد و هزاران هزار ظلم را باید چشید.
و ادامه راه نیز به آسانی امکان پذیر نیست، دیگر خالقی نیست و بلخی ها توسط خودی ها به دخمه مرگ فرومی شود و مزاری ها خانه نشین می گردد.
بد رقم از راه پرت شده ایم و بازگشتن در شرایط امکانی قابل تصور است.»
علی سینا موسوی هم نوشته:«چهره های کثیف و متعصب و طفیلی که در رأس امور سیاسی و اداری دولت قرار دارند تف و صد نفرین بر شما!
از زمانی که حادثه جلریز و جلریزگونه ها را شنیدم دلم از افغان بودن و انسان بودن سرد شده که چطور یک خیانت آشکار در حق سربازان و مدافعین تمامیت ارضی و نوامیس مردم افغانستان از سوی دولتمردان صورت گرفته و خواهد گرفت.»
عظیم بشرمل نوشته:«حادثه جلریز تکان دهنده بود. شدیدا مردم ما را در سوگ و ماتم نشاند؛ اما سرور دانش در سخنرانی‌ امروزش گفته یک «حادثه کوچک» در جلریز اتفاق افتاده‌است. آقای دانش آیا واقعا در جلریز یک حادثه کوچک اتفاق افتاده است؟ والی شدن زهیر برای دانش و خلیلی یک مساله بزرگ بود و چند ماه به‌خاطرش دویدند؛ اما نابودی در حدود چهل نفر برای دانش یک حادثه کوچک است! خدا بزند خلیلی را که از دانش ابزاری برای حفظ شهرک اش ساخت و الا دانش کی در معاونت ریاست جمهوری جای مصرف دارد؟»
شاعران هم به سهم خود و به زبان خویش در برابر این فاجعه واکنش نشان دادند.
سمیع حامد در شعری با عنوان «تیر آخر» سروده است:
فیر کن تیر آخر خود را! زود شو، انتظار بیهوده ست
کمک از هیچ سو نمی آید انتظار «قطار» بیهوده ست
زخم هایت اگر شکوفه کنند میوه هایش به رهبران برسد
حاصل تو به دیگران برسد بگذر از این بهار، بیهوده ست
تا که پامال زورمندان است- آه! - این سرزمین نمی روید
گندم از این زمین نمی روید، کار در شوره‌زار بیهوده ست
پیش رو دشمن است و نامردان از عقب زخم می‌زنند ترا
قاتل تو شده قُمندانت اینچنین کارزار بیهوده ست
مرده ها وضع بهتری دارند زندگی نیست زندگی اینجا
یار از یار در فرار شده تا که دانسته یار بیهوده ست
فیر کن تیر آخر خود را! شاید آواز آن به ما برسد
شاید از جای خود بلند شویم، گندم ما به آسیا برسد

«تیغ‌های زنگ‌زده» نیز عنوان شعری از بشیر رحیمی در این باره است:
جز ننگِ نام مرد، نِی‌اند این سه تن دگر
آن بِه که جای این سه کند بسته زن، کمر
غیرت نمانده در رگ این نیمه‌مردها
باید برای‌شان بخری یک دو مَن، جگر
یک‌زخم هم دهان نگشایند تا مباد
گردد زبان‌شان در اجاق دهن شرر
چون تیغ‌های زنگ‌زده در غلاف مرگ
یک‌شعله‌وار، سر نکنند از یخن به‌در
سر برده‌اند در گره انفعال خویش
هرگز نمی‌زنند گل از واشدن به سر
جلریز درگرفت و درختان سربلند
کردند جای خم شدن از خویشتن گذر
بارید اگرچه مرگ شب و روز از آسمان
کردند در محافظت خاک، تن سپر
جلریز درگرفت ولی این سه باغبان
خفتند گرم تا به سحر، چند زن به‌بر
اشعار عامیانه تری برای بیان درد و ابراز خشم نسبت به حاکمان هم در فیسبوک بازتاب داشته است. مانند این شعر از فردی به نام «ن. سنگر»:
اسیرِ دامِ شیــطان است جلریز
یتیــمِ روی میـــدان است جلریز
ز نامــردی"عین" و "غین" خائن
غریــقِ خونِ مردان است جلریز
قســــاوت سر زد از تیــغِ قبیلـــه
به زیــرِ پـــای نـادان است جلریز
جنــونِ کهنـــه تــازی پـرستان
دوامِ خشـــمِ دزدان است جلریز
ز امریکا و انگلیس و "مــوساد"
پیامی بهـرِ گــــردان است جلریز
خراسان اشکباران است ز اندوه
بزنــگاه جـــلادان است جلریز
بخــوان ای مدعی این نکته از بر
به ما درسِ غـداران است جلریز
مکن باور که تو"سنگر" شکستی
زمیــنِ "سر بداران" است جلریز



https://avapress.com/vdcjixevvuqevyz.fsfu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما