تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۱ اسد ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۵۳
کد مطلب : 115014
کشوری که قوی نباشد، بازیچه همگان است
لازمه ضعف دولت و کشورهای موجود در سطح جهان، وابستگی آنها به دولت و قدرتهای قوی در منطقه و جهان است. هر مقدار که قوت و قدرت و نفوذ دولت و کشوری بیشتر باشد، به همان اندازه میزان وابستگی آن به کشورهای دیگر کمتر خواهد بود.
نکته ای را که باید به آن توجه داشت و آن را جدی گرفت، آن است که دولتها و قدرتهای برتر منطقه ای و جهانی، همواره از یک شگرد استعماری در برابر کشورهای ضعیف بهره می برند و آن اینکه سعی می کنند از هر راه و شیوه ممکن، ضعف و فقر و مسکنت را همچنان بر این کشورها تحمیل کنند و آنان را در همان اوضاع و شرایط وخیم و بحرانی، نگهدارند و حفظ کنند تا بتوانند وابستگی آنها را به خویش برای سالهای متوالی و یا همیشه، تثبیت و ماندگار کنند.
قدرتهای استعماری با این ترفند و شگرد، توانسته اند کشورها و دولت های بسیاری در سطح منطقه و جهان را به خویش وابسته و پیوسته نگهدارند و به این طریق، آنها را جزو مستعمرات آشکار و پنهانی خویش به حساب آورند.
با تاسف باید گفت که کشور ما افغانستان، بر رغم غنی بودن از منظر امکانات خدا دادی؛ مانند معادن سرشار و بکر طبیعی و نیز آب و هوای مناسب و خاکی به مراتب حاصل خیز، از بدو تشکیل آن و جدا شدنش از پیکره خراسان بزرگ، همواره و همیشه، مستعمره و وابسته به این و آن قدرت و کشور بوده است.
افغانستان، زمانی وابسته به بریتانیای کبیر و روزگاری مستعمره پنهانی اتحاد جماهیر شوروی سابق، چند صباحی تحت قیادت سران اسلام آباد و در شرایط جاری کنونی نیز، وابسته به بلوک غرب به سر کردگی ایالات متحده امریکا می باشد.
در همه ی این سالهای بردگی و وابستگی، با تاسف، سران و دولتمردانی از میان این ملت سر بلند نکردند که درد و دغدغه خدمت به این خاک و این مردم را در سر داشته باشند و خواسته باشند تا با قطع هر گونه وابستگی و بردگی از قدرتهای برتر منطقه ای و جهانی، و با اتکال به پروردگار و اعتماد و اتکاء به مردم خویش، بنای یک کشور آزاد و آباد را پی ریزی کنند.
هر چه رهبر و حاکم و دولتمرد در عرض و طول این چندین دهه در افغانستان، ظهور و افول کرده اند، همگی به نوعی وابسته به این قدرت و آن دولت بوده اند و با تاسف نه توانسته اند و نه هم خواسته اند تا با بریدن از بیگانگان، به مردم خویش بر گردند و با خدمت صادقانه و مخلصانه به میهن و ملت، از مردم برای خود شان پشتوانه های استوار و نفوذ ناپذیری بسازند.
دقیقاً شبیه بسیاری از ملتها و کشورها که اگر چه زمانهای طولانی ای را در زیر چکمه های سربازان دولتهای استعماری، به سختی نفس کشیدند؛ اما با بروز و ظهور رهبران بلند نظر و دلسوزی از میان ملتهای شان، و نیز با حمایت و پشتیبانی همه جانبه ملتهای شان از آنان، توانستند قدرتهای استعماری را به پذیرش خواسته های برحق و مسلم خویش و ملتهای شان، مجبور سازند.
اما در افغانستان، مردم از این موهبت نیز محروم ماندند که صد البته بخشی از تقصیر به خود مردم بر می گردد و بخشی نیز به قدرتهای استعماری که با برقراری نظام استبدادی و ایجاد خفقان و اختناق به وسیله دست نشانده های شان، جرئت هر نوع واکنش را از مردم سلب کردند و بذر خیانت و نفاق را در میان آنان پخش کردند.
مصلحانی چون سید جمال و علامه سید اسماعیل بلخی، کوشش های زیادی کردند تا چتر استعمار و بردگی را از آسمان افغانستان برچینند و آزادی و آبادانی را برای این مردم به ارمغان بیاورند؛ اما باز هم به همان دو دلیلی که یادآوری شد؛ یکی وجود زمینه خیانت در میان افغانها و دیگری دخالت پیدا و پنهان قدرتهای استعماری، تلاشهای آن دو مصلح بزرگ را نقش بر آب کرد و موجب شد تا این کشور برای سالهای نامعلوم، همچنان وابسته و ضعیف و زبون باقی بماند.
وابستگی و بردگی این کشور و ملت همچنان ادامه دارد و این پدیده نامبارک در سالها و ماههای اخیر و در این شب و روزها به اوج ممکن خویش رسیده است. افغانستان و مردم و دولت آن، به بازیچه ای تبدیل شده اند در دستان سران استعمار منطقه و جهان و آنان با این بازیچه، هر گونه که دل شان بخواهد و منافع نامشروع استعماری آنان ایجاب کند، بازی می کنند.
دریغا که در این وانفسا و آشفته بازار، نه صدای رسای سید جمال است که در کوه و کمر و شهر و روستای این کشور طنین انداز شود و نه حنجره حماسی و مردمی سید اسماعیل بلخی که بتواند در گوشهای سنگی این ملت بخواب برده شده، اثر کند تا بتواند این مردم را فنر وار از جا بلند و آنان را بر آن دارد تا فکری و کاری برای اصلاح سرنوشت افتضاح خویش بکنند.
این روزها افغانستان به "گیم نت" پاکستان و کشورهای امریکایی و اروپایی تبدیل شده و آنان هر لحظه و آنی، به بازی ویرانگر و خطرناکی برای افغانستان و منطقه روی میاورند و بدون هیچ توجهی به منافع دولت، ملت و کشور ما، همچنان به پیاده کردن طرحها و نقشه های استعماری و توسعه طلبانه شان برای کل منطقه، مصروف و مشغولند.
به نظر می رسد حتی نقشه ای مذاکره و صلحی را که اخیرا در افغانستان راه انداخته اند، یک روند کاملاً استعماری باشد که بیشتر از آنکه به منافع افغانستان و دولت و مردم آن توجه داشته باشد، منافع و مصالح نامشروع و استعماری قدرتهای درگیر در موضوع افغانستان را تثیبت و برآورده خواهد کرد.
نتیجه و پایان سخن اینکه تا ضعیف باشیم و برای قوی شدن خویش گامی بر نداریم، افغانستان همین است که می بینیم و چشم انداز بهتری از آینده آن هم نمی توانیم ترسیم کنیم.
https://avapress.com/vdcjvievxuqevyz.fsfu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما