تاریخ انتشار :دوشنبه ۲۸ ثور ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۲۱
کد مطلب : 111676
افغانستان؛ ستیزگاه گرگ ها!
برخی گزارش ها حاکی از آنست که گروه های شورشی در شرق کشور به جان هم افتاده و در یک ستیزه گری خونین ده ها نفراز هر دو طرف به کام مرگ رفته اند. گزارش می افزاید که ستیز میان پیروان دو خلافت به وقوع پیوسته است، طرفداران خلافت ابوبکربغدادی که اکنون ردای خلافت را در بغداد به تن کرده! با پیروان امیر مومنان محمدعمرکه در ظلمت گمنامی در پاکستان به سر می برد.
این گونه جنگ ها بی تردید ، برای تمامیت خواهی بیشتر و گسترش ساحه نفوذ هردو گروه صورت می گیرد. گروه تازه نفس می خواهد جایگاهی برای خود پیدا کند؛ اما با مخالفت گروه سابق مواجه می شود و حضور گروه جدید را بر نمی تابد. جنگ و ستیزه جویی این هردو گروه نماد و نمونه جنگ گرگ ها در قلمروی به نام افغانستان است. دو گرگی که از مدت ها بدین سوی،به جان امت پیامبر افتاده اند.،می درند، می جوند ومی خورند. اما آنچه برای مردم افغانستان مهم دانسته می شود آنست که پی آمد این ستیزه گری های خونین چه خواهد بود؟
 
برخی گمان دارند که هنوز داعش و یا پیروان ابوبکربغدادی از چنان قدرتی برخوردار نیستند که بتواند بر طالبان چیرگی پیدا کند و رقیب خود را از عرصه جنگ ها کنار بگذارد و جای طالبان را در افغانستان اشغال کند. گمان می رود که اگر تحولات مثبت یا منفی برای گروه ابوبکربغدادی(داعش) رخ دهد به جنگ میان دو گروه طالبان و داعش تاثیر خواهد گذاشت.
 
نخست؛ اگر چنانچه فشارها بر داعش افزایش پیدا کند و راه نفس کشیدن این گروه در سوریه و عراق مسدود شود، محتمل است که پیروان بغدادی به سوی افغانستان خواهند آمد و جنگ میان دو گروه مدعی خلافت تشدید خواهد شود. احتمال دیگر آنست که اختلاف ها میان روسیه و دنیای غرب هم چنان تشدید یابد که امکان راه حل سیاسی میان این قدرت ها به وجود نیاید در این صورت نیز احتمال سرازیر شدن(سرازیر کردن) گروه داعش در افغانستان بیشتر خواهد شد. این که از افغانستان به سوی آسیای میانه نفوذ کنند و بخواهند قدرت روسیه را در جمهوری های سابق شوروی دچار چالش سازند. حضور گروه داعش در افغانستان گر چه محتمل است، اما برخی آگاهان و کارشناسان بر این نظر اند که گروه داعش در افغانستان از نفوذ و جایگاه برخوردار نیستند و نخواهند شد. کسانی هم که به نام داعش می جنگند بیشتر افراد سرخورده و بریده از طالبان هستند که یا به دنبال به دست آوردن شهرت اند و یا برای بدست آوردن امکانات افزون تر تلاش می کنند.
 
این افراد ممکن است اختلاف هایی با طالبان داشته باشند که امکان راه حل و پیوستن دوباره به طالبان وجود نداشته از این جهت به داعش پیوسته اند تا بتوانند خود را حفظ کنند. اما هر گروهی که در کشوری حضور پیدا می کند،بدون پایگاه اجتماعی نمی تواند دوام آورد و ساحه نفوذ خود را گسترش دهد. وقتی فرماندهان ارتش عراق از حضور داعش در عراق سخن می گویند، نخستین نکته ای که برآن اشاره می کنند همکاری عشایر و قبایل عراقی در ایجاد بستر و زمینه برای گروه داعش است.
عشایر عراقی که از حکومت مرکزی دل خوش نداشتند تصور می بردند که با میدان دادن به گروه داعش می توانند فشار لازم را بر حکومت عراق وارد آورده و در نیتجه امتیازهای سیاسی بیشتری به دست آورند .
در افغانستان هم اگر گروه طالبان توانستند ،در این مدت داوم آورند، یکی از علت ها آن بوده که از نظر قومی و مذهبی با قبایل و ایل های قوم پشتون افغانستان سنخیت فرهنگی داشتند.. این دو سنخیت باعث شده است که مردم قبایل سخن طالبان را بفهمند و طالبان نیز سخنان مردم را درک کنند و این که گفته می شود که طالبان با زور و اکراه بر مردم حکومت می کند سخنان چندان دقیقی نیست . در هیچ جای دنیا نمی توان موردی را یافت که یک گروه شورشی مدت ها بدون رضایت و بدون داد وستد فرهنگی - زبانی بتواند بر مردم حکومت کند. اما این زمینه برای گروه داعش میسر نیست. داعش نه از نگاه مذهبی با مردم افغانستان سنخیت دارد و نه هم از نظر قومی می تواند برای مردم افغانستان قابل قبول باشد. طالبان و داعش گرچه هردو سخن از خلافت اسلامی به میان می آوردند. اما آن چنان که دیده می شود که طالبان به تدریج اهداف آیدیولوژیک خود را رها کرده و صرف به عنوان عامل حکومت پاکستان در آمده اند. حرکت های تروریستی ای که انجام می گیرد،به هیچ عنوان نمایانگر یک حرکت خود جوش و هدفمند نیست. در حالی که داعش خود را نماینده یک طرز دید و نگرش می خوانند و باورمند به ایجاد خلاف اسلامی در جهان و در منطقه است. به گفته بسیاری از کارشناسان، داعش، ریشه در طرز دید و تلقی افراطی برخی رهبران بزرگ اخوان مسلمین از اسلام دارد . برخی ها طرز دید و تلقی اسلام داعش را ناشی از طرز دید سید قطب مصری می دانند که توسط جمال عبدالناصر اعدام شد . در میان طالبان تصور نمی رود که این گروه فرصتی به دست آورده باشد که سر گذشت نهضت های اسلامی در جهان عرب را مطالعه کرده از میان گزینه های گوناگون، خود به این دریافت دست یافته باشند که گزیده ترین حکومت، خلافت اسلامی است. بنابراین تشکیلات این گروه در بدو امر یک تشکیلات فرمایشی از سوی خارجی ها بوده حالا هم آن تشکیلات فاقد فرهنگی و مذهبی است.
بنابراین گمان برآنست که در صورت حضور داعش در افغانستان گرچه ممکن است مدتی جنگ ها افزایش پیدا کند و خشونت های بیشتری در کشور صورت گیرد. 

اما اگر داعش بر طالبان پیروز شود ، در نهایت داعش در افغانستان جایی برای خود احراز نخواهد کرد و افغانستان گورستان داعش خواهد شد. آنچه که در افغانستان باعث دوام طالبان در کشور شده است، از یک سوی کمک های هنگفت سازمان استخبارات پاکستان بوده است که در همسایگی افغانستان قرار دارد.         
همسایگی یکی از فاکتورهای مهم زنده ماندن گروه طالبان در افغانستان است.از سوی دیگر نیم نگاه همدلانه از سوی حکومت گذشته و حال افغانستان متوجه طالبان بوده است. حکومت افغانستان آن گروه را به عنوان یک گروه خودی می دانسته و حد اکثر تلاش کرده است که آسیب های کمتری به آن گروه وارد آورد. در روزهای گذشته که شدت عمل علیه طالبان در برخی ولایت های شمال بالا گرفته است . برخی شخصیت های هم تبار با طالبان سخت اظهار نگرانی کرده و به حکومت هشدار داده اند که در شمال افغانستان پشتون کشی رواج یافته که باید جلو آن گرفته شود!.
 
این گفته ها،هم ذات پنداری هایی را نشان می دهد که در میان حکومتی ها و غیر حکومتی ها وجود دارد.اگر حکومت کرزی از یک طرف با قدرت نظامی با این گروه مواجه می شد، از جانب دیگر با حرکت فعال فرهنگی می کوشید از باز تولید این گروه در داخل قبایل افغانستان جلوگیری کند،بی گمان طالبان امروز به شدت تضعیف شده بود.
بنابراین آنچه که خشونت طالبان را تداوم بخشیده است. از یک طرف فرهنگ خشونت پروری و باز تولید طالبان در میان مردم افغانستان بوده ازسوی دیگر سیاست مماشات از سوی حکومت افغانستان است. به هرحال حضور گروه داعش گرچه هراس آور دهنده است امابا توجه به هویت فرهنگی -مذهبی آن گروه نمی تواند در میان مردم افغانستان جایی برای خود باز کند و در نتیجه شکست داعش در افغانستان حتمی خواهدبود.

https://avapress.com/vdcjavevmuqevmz.fsfu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما