تاریخ انتشار :چهارشنبه ۱۹ حوت ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۰۳
کد مطلب : 123593
۸ مارچ و ناتوانی ذاتی آن در الگو آفرینی!
پیش از آنکه بخواهیم هر گونه قضاوتی نسبت به ۸ مارچ یا همان روز جهانی زن داشته باشیم، لازم است تا به تاریخچه و در واقع همان شان نزول این پدیده انسانی توجه داده شود. در باره فلسفه وجودی و پیدایش این روز در برخی از منابع تاریخی چنین آمده است:
"روز جهانی زنان که در گذشته روز جهانی زنان کارگر نامیده می‌شد بزرگداشتی است که هر ساله در روز ۸ مارچ برگزار می‌شود. این روز، روز بزرگِ برپایی جشن‌هایی برای زنان در کل جهان است. بسته به مناطق مختلف، تمرکز جشن روی بزرگداشت، قدردانی، ارائهٔ عشق به زن و برگزاری جشنی برای دستاوردهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی زنان است.
این روز در ابتدا به عنوان یک رویداد سیاسی سوسیالیستی در بین احزاب سوسیال آمریکا، آلمان و اروپای شرقی آغاز شد، اما بعدها در فرهنگ بسیاری از کشورها آمیخته شد. روز جهانی زنان در برخی از مناطق رنگ و بوی سیاسی خود را از دست داده و تبدیل به مناسبتی برای مردان شده تا عشق خود را به زنان بیان کنند و آمیزه‌ای از روز مادر و روز ولنتاین شده است.
با این حال در مناطقی دیگر، اصل سیاسی و زمینه حقوق بشری که توسط سازمان ملل متحد تعیین شده، با قدرت اجرا می‌شود و آگاهی سیاسی و اجتماعیِ امیدوار کننده‌ای از مبارزات زنان در سراسر جهان به ارمغان می‌آورد. سازمان ملل هم از سال ۱۹۷۷ این روز را به عنوان "روز حقوق زنان و صلح بین‌المللی" به رسمیت می‌شناسد."
و در برخی دیگر از منابع و با تطویل بیشتر چنین می خوانیم:" در يک چنين روزی يعنی روز ۸ مارچ ۱۸۷۵ زنان كارگر كارخانجات نساجی در شهر نیویارك برای بهبود شرایط كاری شان و در اعتراض به پایین بودن سطح دستمزد شان، دست به تظاهرات زدند. این حركت به درگیری قهر آمیز با پولیس امريکا انجامید و پولیس بطور وحشیانه به تطاهرات حمله کرد و آنرا سركوب نمود.
عده ای از زنان تظاهر كننده زخمی و دستگیر شدند. اين مسئله باعث شد که زنان کارگر ديگر هم کم کم به حقوق انسانی خود آگاهی پيدا کنند و سعی کنند که راه آنها را ادامه بدهند. حركت اعتراضی هر سال به حالت آشكار و یا مخفی در کارخانه های مختلف ادامه پیدا کرد. روز ۸ مارچ ۱۹۰۷ مجددا زنان نساج آمریكا با خواست ۱۰ ساعت كار روزانه دست به تظاهرات می زنند كه این بار هم تظاهرات آنها با سركوب پولیس روبرو می گردد و به دستگیری بسیاری از زنان منجر می شود.
در این تظاهرات عده ای زیادی از مردان كارگر و زنان طبقات دیگر جامعه نیز شركت می كنند. در سال ۱۹۰۸ حزب سوسیالیست آمریكا به تشكیل كمیته ملی زنان برای كمپین حق رأی زنان در انتخابات اقدام می كند و در مارچ همان سال كارگران زن بافنده سوزنی با خواست ممنوع كردن كار برای كودكان و كسب حق رأی زنان درنیویارك تظاهرات می كنند. رویدادهای ۸ مارچ همان سال سبب گردید كه در سال بعد یعنی سال ۱۹۰۹ این روز بعنوان نخستین روز ملی زنان در آمریكا تثبیت شود.
این روز كم كم به روز مخالفت زنان كارگر با دولت و كارفرمایان سرمایه دار، برای بهبود شرایط كار و کسب حقوق اجتماعی برای كل زنان در سراسر دنیای صنعتی، تبدیل می گردد."
چنانچه تاریخچه این روز نشان می دهد، اصل و اساس این پدیده را یک موضوع اقتصادی تشکیل می دهد که مربوط به زنان گارگری است که در جامعه سرمایه داری مانند امریکا، برای امرار معاش و گذراندن امور زندگی، ناچار به کار کردن در اجتماع اند. چیزی که در همین اساس با فرهنگ و دستورهای اقتصادی و معیشتی در اسلام و آموزه های آن، تفاوت بنیادین دارد.
در اسلام زن از جایگاه والا و رفیع و در عین زمان بی مانندی نسبت به سایر ادیان و بینشهای انسانی برخوردار است.
زن تا زمانی که ازدواج نکرده، همه مخارج زندگی او به دوش پدر یا ولی اوست و پس از ازدواج نیز نفقه او را باید شوهرش بدهد و شوهر ابداً حق ندارد از اعطای حق همسر خویش سر باز زند و یا او را وادار به کار کردن برای حتی مخارج خودش کند. اینکه در برخی از جوامع دینی حق زن را به او نمی دهند و یا نسبت به او خشونت و ستم روا داشته می شود، این موضوع دیگری است که در اساس ربطی به آموزه های اسلامی ندارد؛ چنانکه در بسیاری از این جوامع به مردها نیز ستم و اجحاف روا داشته می شود.
اما آنچه به دین و آموزه های پویا و انسانی آن بر می گردد، دین و به خصوص آئین زندگی ساز اسلام نسبت به مرد و زن از لحاظ حقوق انسانی، نه تنها نگاه یکسان و مساوی دارد که در بسیاری از موارد، حقوق زنان را بر مردان مقدم می دارد و حتی مردها را تا درجه خدمتگذار بی چون و چرا برای زنان و فرزندان شان تنزیل داده که البته این مورد پذیرش مردها در جوامع اسلامی نیز است.

بنائا با آنکه حرکت بانوان کارگر در غرب با هدف گرفتن حق خود شان، یک حرکت درست وانسانی است؛ اما از آنجا که مبنای این حرکت زنان غربی با مبنای زندگی زنان در جوامع اسلامی، تفاوت بنیادین و اساسی دارد؛ - چرا که در جامعه دینی تا زن مجبور نشود و مضطر نباشد، لازم نیست تا برای پیدا کردن لقمه نانی و سایر مخارج زندگی، وارد اجتماع کار و تلاش شود؛ حالانکه در جوامع غیر دینی و اومانیستی به دلیل عدم وجود موازین دینی، زنان چار یا ناچار باید کار کنند و مخارج زندگی خویش را تامین کنند؛- هشت مارچ و یا نمادها و پدیده هایی از این دست قابل تمسک و اعتنا نباید قرار بگیرند و با این حساب، توانایی الگو آفرینی برای زنان در جوامع اسلامی را نیز ندارند.
مولف : سیدفاضل محجوب
https://avapress.com/vdcaoen6e49num1.k5k4.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما