انسان تا زمانی که موانع حرکت به سوی تکامل را نشناسد، و در راه دفع آن کوشش نکند، قطعا نمیتواند به کمال واقعی و حقیقی برسد. خداوند تبارک و تعالی راه رسیدن به ایمان را کفر به طاغوت میداند: "وَ مَن یَّکفُر با الطاغوت و یومن بالله".
لا اله الا الله تا زمانی که الههای غیرواقعی نفی نشده باشد، انسان به خدای واقعی و حقیقی نخواهد رسید. این الههای غیر واقعی یک وقت در درون انسان است، به نام هوای نفس: "ارَایتَ مَنِّ تَخَذَ الهه هواه" و یکوقت در بیرون است که هر کدام به نوبه خود خطرناکتر از دیگری است.
امروز اگر ما وضعیت جهانی را مطالعه کنیم، خواهیم دید که پیروی از هوای نفس، انسانها را تا کجا آباد حرکت میدهد! البته این موضوع منحصر به زمان خاص نشده و نمیشود، بلکه از زمانی که انسان پا به عرصه حیات گذاشته تا به امروز، متأسفانه خودبزرگبینی و تمرد در قاموس زندگی انسان جا داشته و دارد که اسم دیگر این مطلب را میشود استکبار گذاشت؛ یعنی بزرگمنشی و اظهار بزرگی نمودن و دیگران را کوچک دیدن که این کار از تمرد شیطان نسبت به فرمان خداوند آغاز شده و به واسطه پیروان و فرزنداناش تا به امروز ادامه دارد
عوامل شکلگیری این خاصیت عبارت است از:
1ـ اعتقاد به برتری نژادی و ذاتی:
"نحنُ ابناءُ لله و احباه"؛ یهودیان میگویند ما فرزندان خدا و دوستان خدا هستیم و معتقدند که خداوند آنها را موجوداتی ویژه آفریده است، در حالی که دیگران در مقایسه به آنان کمیها و کاستیهایی دارند. عامل اصلی نژادپرستی همین حالت برتربینی یک نژاد بر نژادهای دیگر است که متأسفانه آثار سوء آن در ملل اسلامی هم دیده میشود؛ با توجه به اینکه اولین منادی این مطلب شیطان و یهود بوده و است؛ "و قالَ فرعونُ یاالایتهااملاءُ ما علمت لکم من اله غیری": ای بزرگان قوم من جز خودم معبودی برای شما نمیشناسم.
2ـ انکار واقعیتها:
خداوند میفرماید کسی را که عزیز سازد، کیست که او را ذلیل، و کسی را که خداوند ذلیل کرد، کیست که او را عزیز سازد؟! ما معتقدیم که پیروزی از آن حق است، هیچگونه تردید نیز در آن نداریم و قلدران زمان هم اگر تاریخ نیاکانشان را مطالعه کنند، درک خواهند کرد که سرنوشتشان مانند سرنوشت آنها خواهد شد؛ چون وعده خدا حق است؛ نمرود، فرعون، صدام، قذافی، حسنی مبارک، داکتر نجیب، گورباچف و... ولی با اینهم اینها چشم بصیرت نداشته و ندارند و در مسیر انحرافی و سقوط در حال حرکت هستند، به طوری که از آنچه در اطرافشان در جهان میگذرد، غافل اند و به آنچه در عالم واقعیت وجود دارد، توجهی ندارند، بلکه منافع مادی را میبینند: "لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لایسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم غافلون": عقل دارند، ولی تفکر و تحلیل ندارند، ارزیابی ندارند که معادلات منطقهای کاملا در مسیر نابودی اینها در حرکت است. چشم دارند و میبینند که در برابر کوچکترین گروهها در عراق، سوریه، یمن و افغانستان شکست میخورند، اما چشم بصیرت ندارند. گوش دارند، میشنوند که دنیا علیه آنها است، کسی اما در هیچ گوشه دنیا کسی آنها را نمیخواهد، ولی این گوشها صدای نفرت و انزجار مردم را در سطح دنیا نمیشنوند. خداوند بزرگ میفرماید: اینها مثل حیوان حتی بدتر و گمراهتر و اینها همان غافلان اند.
3ـ توجه به ابعاد مادی و دوری از معنویت:
فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ* و َقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ* فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِن فِئَةٍ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُنتَصِرِينَ*(سوره قصص ۷۹-۸۱)؛ روزی قارون با تمام تجمل خود در میان قوماش ظاهر شد. با دیدن این لحظه آنان که خواهان زندگانی دنیا بودند، (آهی)کشیدند و گفتند ای کاش مثل آنچه به قارون داده شده، برای ما نیز بود؛ براستی که او بهره بزرگی(از نعمتها) دارد، اما کسانی که علم و آگاهی واقعی به آنان داده شده بود، گفتند وای بر شما، پاداش الهی برای کسانی که ایمان آورند و کار شایسته انجام دهند، از این مال و ثروت بهتر است؛ البته جز صابران کسی دیگر این پاداش را دریافت نخواهد کرد. پس ما او و دارائیاش را به زمین فرو بردیم و هیچ گروهی نبود که او را در برابر قهر خداوند یاری کند و خودش نیز نمیتوانست از خویش دفاع نماید.
نویسنده: یارمحمد رحمتی
لا اله الا الله تا زمانی که الههای غیرواقعی نفی نشده باشد، انسان به خدای واقعی و حقیقی نخواهد رسید. این الههای غیر واقعی یک وقت در درون انسان است، به نام هوای نفس: "ارَایتَ مَنِّ تَخَذَ الهه هواه" و یکوقت در بیرون است که هر کدام به نوبه خود خطرناکتر از دیگری است.
امروز اگر ما وضعیت جهانی را مطالعه کنیم، خواهیم دید که پیروی از هوای نفس، انسانها را تا کجا آباد حرکت میدهد! البته این موضوع منحصر به زمان خاص نشده و نمیشود، بلکه از زمانی که انسان پا به عرصه حیات گذاشته تا به امروز، متأسفانه خودبزرگبینی و تمرد در قاموس زندگی انسان جا داشته و دارد که اسم دیگر این مطلب را میشود استکبار گذاشت؛ یعنی بزرگمنشی و اظهار بزرگی نمودن و دیگران را کوچک دیدن که این کار از تمرد شیطان نسبت به فرمان خداوند آغاز شده و به واسطه پیروان و فرزنداناش تا به امروز ادامه دارد
عوامل شکلگیری این خاصیت عبارت است از:
1ـ اعتقاد به برتری نژادی و ذاتی:
"نحنُ ابناءُ لله و احباه"؛ یهودیان میگویند ما فرزندان خدا و دوستان خدا هستیم و معتقدند که خداوند آنها را موجوداتی ویژه آفریده است، در حالی که دیگران در مقایسه به آنان کمیها و کاستیهایی دارند. عامل اصلی نژادپرستی همین حالت برتربینی یک نژاد بر نژادهای دیگر است که متأسفانه آثار سوء آن در ملل اسلامی هم دیده میشود؛ با توجه به اینکه اولین منادی این مطلب شیطان و یهود بوده و است؛ "و قالَ فرعونُ یاالایتهااملاءُ ما علمت لکم من اله غیری": ای بزرگان قوم من جز خودم معبودی برای شما نمیشناسم.
2ـ انکار واقعیتها:
خداوند میفرماید کسی را که عزیز سازد، کیست که او را ذلیل، و کسی را که خداوند ذلیل کرد، کیست که او را عزیز سازد؟! ما معتقدیم که پیروزی از آن حق است، هیچگونه تردید نیز در آن نداریم و قلدران زمان هم اگر تاریخ نیاکانشان را مطالعه کنند، درک خواهند کرد که سرنوشتشان مانند سرنوشت آنها خواهد شد؛ چون وعده خدا حق است؛ نمرود، فرعون، صدام، قذافی، حسنی مبارک، داکتر نجیب، گورباچف و... ولی با اینهم اینها چشم بصیرت نداشته و ندارند و در مسیر انحرافی و سقوط در حال حرکت هستند، به طوری که از آنچه در اطرافشان در جهان میگذرد، غافل اند و به آنچه در عالم واقعیت وجود دارد، توجهی ندارند، بلکه منافع مادی را میبینند: "لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لایسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم غافلون": عقل دارند، ولی تفکر و تحلیل ندارند، ارزیابی ندارند که معادلات منطقهای کاملا در مسیر نابودی اینها در حرکت است. چشم دارند و میبینند که در برابر کوچکترین گروهها در عراق، سوریه، یمن و افغانستان شکست میخورند، اما چشم بصیرت ندارند. گوش دارند، میشنوند که دنیا علیه آنها است، کسی اما در هیچ گوشه دنیا کسی آنها را نمیخواهد، ولی این گوشها صدای نفرت و انزجار مردم را در سطح دنیا نمیشنوند. خداوند بزرگ میفرماید: اینها مثل حیوان حتی بدتر و گمراهتر و اینها همان غافلان اند.
3ـ توجه به ابعاد مادی و دوری از معنویت:
فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ* و َقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ* فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِن فِئَةٍ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُنتَصِرِينَ*(سوره قصص ۷۹-۸۱)؛ روزی قارون با تمام تجمل خود در میان قوماش ظاهر شد. با دیدن این لحظه آنان که خواهان زندگانی دنیا بودند، (آهی)کشیدند و گفتند ای کاش مثل آنچه به قارون داده شده، برای ما نیز بود؛ براستی که او بهره بزرگی(از نعمتها) دارد، اما کسانی که علم و آگاهی واقعی به آنان داده شده بود، گفتند وای بر شما، پاداش الهی برای کسانی که ایمان آورند و کار شایسته انجام دهند، از این مال و ثروت بهتر است؛ البته جز صابران کسی دیگر این پاداش را دریافت نخواهد کرد. پس ما او و دارائیاش را به زمین فرو بردیم و هیچ گروهی نبود که او را در برابر قهر خداوند یاری کند و خودش نیز نمیتوانست از خویش دفاع نماید.
نویسنده: یارمحمد رحمتی