پس از حمله نظامی آمریکا به افغانستان و سقوط گروه طالبان، مردم جهان و کشورمان بر این باور شدند که افغانستان و شهروندان خسته از جنگ آن به سوی پیشرفت، ثبات و آرامش پیش خواهند رفت و کشور از باتلاق جنگ، خونریزی و ناامنی رهایی خواهد یافت.
سران جهادی و شخصیتهای سیاسی افغانستان با باوری سادهانگارانه و خوشبینانه، دست رفاقت و ارادت به سمت آمریکاییها دراز کردند؛ بیخبر از آنکه چه سناریویی قرار است برای سرنوشت یک ملت و حتی خود رهبران جهادی رقم بخورد.
قدرت، منابع درآمد و چوکیهای مدیریت بین همگان توزیع شد و همه شخصیتهای سیاسی و بخصوص سران مجاهدین به زراندوزی، زور چلانی و ستایش توأم با ارادت به محضر مقامات آمریکایی مشغول شدند.
دیری نپایید که واژگانی چون جنگسالار، تفنگسالار، جنایتکار جنگی و غیره وارد اصطلاحات سیاسی و خوراک رسانهای شد و آمریکاییها با بهرهگیری از این روش در راستای منافع عمومی خود رهبران جهادی را بدنام و سیهروز ساختند.
آمریکاییها به این مسئله نیز اکتفا نکردند، حذف رهبران از پست های کلیدی مدیریتی آغاز شد و کار بجایی رسید که در سالهای اخیر، شخصیتهای جهادی معدودی در پستهای مدیریتی حضور دارند.
اینجا بود که تازه رهبران محترم جهادی از خواب ناز اعتماد و تکیهگاه امن آمریکایی بیدار شدند و فهمیدند بلایی که آمریکا سر آنها آورده در عمرشان تجربه نکردهاند. در اولین حرکت اعتراضی برخی از مجاهدان مطرود و مردود از قدرت و ثروت، صدای اعتراض به حضور آمریکا در افغانستان بلند شد.
آمریکاییها که این سناریوی مخوف و مرموز را قبلا چیده بودند اولین نسخهاش را راهی بازار سیاست و امنیت کردند و آن همانا سر بر آوردن مجدد طالبان و ترورهای مخوف و زنجیرهای رهبران جهادی بود، آنان یکی پس از دیگری ترور میشدند. فرماندهان، شخصیتها، وکلا و وزرا آنقدر ترور شدند که اعتراضات مردمی شدید را بلند کرد.
مناطق مختلف یکی پس از دیگری به سرعت به دست طالبان سقوط میکند، مردم دچار رعب و وحشت شدهاند؛ دست رهبران جهادی از همه جا کوتاه است. نه پاسخی برای مردم دارند و نه به آمریکا میتوانند اعتراض کنند. شورای صلح تشکیل و جمعی را زیر این چتر جمع کردند، شورایی که اعضای آن تا دیروز جنگسالار خوانده میشدند اکنون و از سر ناچاری و ترس، فریاد صلح سر میدهند.!
در این شرایط اوضاع کمی آرامتر شد، باز هم حقوق دالری، موتر زرهی، عنوانهای تشریفاتی برای برخی از اشخاص در این شورا خوشآیند است. در عین اینکه واژگان جنگسالار و جنایتکار جنگی به تدریج فروکش کرده، قرار است این اشخاص برای مطالبه صلح به دوازههای کشورهای مختلف بروند.
از آنجا که این بخش از سناریو مبهم بود هیچ دری برای صلح گشوده نشد و قرار هم همین بوده که مجاهدین نتوانند صلح به ارمغان آورند. تازهترین اقدام مجاهدینی که از همه جا مانده و از هر دری رانده شدهاند کوبیدن مجدد درب پاکستان برای صلح است، پاکستانی که خود نماد جنگ و خشونت است، پاکستانی که وجودش و هستیاش برای جنگ است؛ جنگی که همچنان پاکستان از آن نفع میبرد!
مشخص نیست جلسه ای که اخیرا رهبران و سران غیرحکومتی افغانستان با پاکستان در پیش گرفتهاند کدام بخش از نقشه و داستان آمریکا برای افغانستان را به نمایش خواهد گذاشت؛ اما یک مسئله از آفتاب روشنتر است و آن اینکه سناریوی آمریکایی برای تخریب چهره مجاهدین هنوز تکمیل نشده است. در مسئلهی صلح نیز میدان بازی در هالهای از ابهام در دست آمریکا خواهد بود.
نویسنده: سیدعبدالله نایاب