فصل چهارم: حقیقت و ماهیت آدمی
در بخشهای قبلی توضیح داده شد که هر انسانی از دو جزء بدن ظاهری و نفس تشکیل شده است. باید دانست که حقیقتِ انسان و آنچه که به سبب آن بر سایر حیوانات برتری یافته است همان نفس است. نفس از جنس فرشتگان مقدس و بدن ظاهری، امانتی است که حکم مرَکبی را دارد که نفس آدمی بر آن سوار شده و از جایگاه حقیقیِ خود به این دنیای مادی آمده تا در اینجا خود را به انواع کمالات و اوصاف پاک و اخلاق پسندیده آراسته کند و مجددا به جایگاه و وطن حقیقی خود بازگردد.
انسان در این بدنِ ظاهری با سایر حیوانات شریک است؛ چرا که هر حیوانی دارای بدنی محسوس و قابل دیدن و ترکیبیافته از دست، پا، چشم، گوش و سایر اعضاست. لذا انسان از این ناحیه بر هیچ حیوانی برتری و فضیلتی ندارد. آنچه باعث برتری آدمی بر جمیع حیوانات میشود آن جزءِ دیگر وی یعنی "نفس ناطقه" است.
باید توجه داشت که بدن، امری فانی و چیزی از بینرفتنی بوده که بعد از مرگ از هم پاشیده میشود. اما نفس، امری باقی و جاویدان است که به هیچ عنوان برای آن فنا و از بینرفتنی نیست و نخواهد بود. از این جهت است که خداوند متعال در سورهی آل عمران آیهی 169 میفرماید: «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون...گمان نکنید که آن کسانی که در راه خدا کشته میشوند مرده هستند، بلکه ایشان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.»
همچنین به همین جهت است که پیامبر اسلام (ص) در روز بدر، به شهدای این نبرد میفرمود: "هل وجدتم ما وعد ربکم حقّا...یعنی ای کشتهشدگان راه خدا! آیا آنچه که پروردگارتان به شما وعده داده بود حق و راست یافتید؟" آنگاه بعضی اصحاب عرض کردند: یا رسولالله! ایشان مردهاند، چگونه آواز میدهی ایشان را؟ حضرت فرمود: "انهم اسمع منکم...یعنی ایشان از شما شنواتر و فهم و درکشان از شما بیشتر است."
بدیهی است که آنچه آن شهیدان در صحرای بدر میشنیدند توسط بدن افتاده در خاکشان نبود، بلکه از طریق نفس جاویدان خود، سخنان رسول خدا را میشنیدند.
فصل پنجم: سیر به عالم بالا با جنبهی روحانی
فهمیده شد که انسان دارای دو جنبه است؛ یکی جنبهی "روحانیت" که به سبب آن با ارواح پاک و فرشتگان الهی نسبت دارد و دیگری جنبهی "جسمانیت" که به سبب آن به حیوانات و چهارپایان شباهت دارد. انسان به سبب جزءِ جسمانی خود، ایامی چند در عالم هستی زندگی کرده و با کمک جزءِ روحانی خود به عالم بالا مسافرت میکند.
اگر انسان در طول مدت اقامت خود در این عالم، همیشه اشتیاق به عالم بالا داشته باشد و جزء روحانی وی بر جزءِ جسمانیاش غلبه کند و بتواند تاریکیهای عالم طبیعت را از خود دور نماید، بدون شک در عالم بالا همنشین اولیا و ارواح نورانی خواهد بود.
اگر آدمی به چنین حالتی برسد، با وجود اینکه در عالم طبیعت زندگی میکند، اما هر لحظه با سِیر به عالم بالا کسب فیض نموده و دلش به نور الهی روشن خواهد شد. بالطبع، هرچه علاقهی او از جسم و جسمانیت کمتر شود روشنایی دل و صفای خاطرش زیادتر میشود تا اینکه زمان ترک این دنیا فرا رسد و تمام پردههای تاریک طبیعت از مقابل دیدگانش برداشته شود و حجابهای جسمانی از چهرهاش به کناری رود.
در آن هنگام است که همهی دردها و اندوهها از دل او بیرون شده و به خوشحالی و سرور ابدی خواهد رسید.
ادامه دارد...