اگر قوّهی عاقله بر سایر قوای بدن غالب شود و همه را مطیعِ خود گرداند، افعالِ جمیع قوا به شکل صحیح انجام خواهد شد و امور مملکتِ نفس سامان یافته و هر یک از قوا به پاکیزگی خواهند رسید و برای هر کدام از آنها فضیلتی که مخصوص خودشان میباشد حاصل خواهد شد. بنابراین، نتیجهی تهذیب و پاکیزگی قوّهی عاقله، صفت "حکمت" است؛ از تهذیب قوّهی عامله، ملکهی "عدالت"؛ از تهذیب قوّهی غضبیه، صفت "شجاعت" و از تهذیب قوّهی شهویه، صفت "عفّت" حاصل میشود.
فصل چهارم از باب دوم: در بیان اینکه نیروی عقل، کلیات را و قوّهی وهم جزئیات را ادراک میکند
شأن قوّهی عقلیه و وهمیه ادراک امور است. اما اولی امور کلّی را و دوّمی امور جزئی را درک میکنند. از آنجا که هر کاری که بدن انسان انجام میدهد جزء افعال جزئیه هستند، مبدأ انجام آنها از بدن انسان قوّهی وهمیه است، از این جهت آن را "عقل عملی" یا "قوّهی عامله" و اوّلی را "عقل نظری" و "قوّهی عاقله" مینامند.
همچنین شأن قوّهی غضبیه و شهویه، تحریک بدن است. لذا این دو قوّه مبدأ تحریک هستند. قوّهی غضبیه مبدأ حرکت بدن به سوی دفع اموری است که در شأن بدن انسان نیستند. قوّهی شهویه نیز مبدأ حرکت به سوی به دست آوردن امور سازگار با بدن انسان میباشد.
اگر قوّهی عاقله بر سایر قوای بدن غالب شود و همه را مطیعِ خود گرداند، افعال جمیع قوا به شکل صحیح انجام خواهد شد و امور مملکتِ نفس سامان یافته و هر یک از قوا به پاکیزگی میرسند و برای هر کدام از آنها فضیلتی که مخصوص خودشان میباشد حاصل خواهد شد.
بنابراین، نتیجهی تهذیب و پاکیزگی قوّهی عاقله، صفت "حکمت" است؛ از تهذیب قوّهی عامله، ملکهی "عدالت"؛ از تهذیب قوّهی غضبیه، صفت "شجاعت" و از تهذیب قوّهی شهویه، صفت "عفّت" حاصل میشود.
چهار صفتِ "حکمت، عدالت، شجاعت و عفّت" اجناس اخلاق فاضله هستند و سایر صفاتِ حسنه، از این چهار صفت ناشی میشوند. این چهار صفت، مصدر هستند. همچنان که حکمت مصدرِ هوشیاری، حسن تدبیر و امثال آن؛ شجاعت مصدر صبر، همتِ والا، بردباری و امثال آن و عفّت سبب سخاوت، حیا، امانت، گشادهرویی و امثال آنها میباشد.
پس، منشاء همهی اخلاق حسنه و نیکو، این چهار فضیلت است:
1-حکمت: که عبارت است از شناختن حقایق موجودات به همان طریقی که هستند که به دو قسمِ "حکمت نظری" و "حکمت عملی" تقسیم میشود. حکمت نظری یعنی علم به حقایق موجوداتی که وجودِ آنها به قدرت و اختیار ما نیست. حکمت عملی یعنی علم به حقایق موجوداتی که وجود آنها به قدرت و اختیار ماست مانند افعالی که از ما صادر میشوند.
2-عفت: عبارت است از مطیع بودن قوّهی شهویه در برابر قوّهی عاقله و سرکشی و طغیان نکردن از امر و نهی عقل تا آنکه صاحب آن از جملهی آزادگان گردد و از اسارت هوا و هوسها خلاصی یابد.
3-شجاعت: عبارت است از فرمانبرداری قوّهی غضبیه از قوّهی عاقله، تا آنکه انسان خود را فرو نبرد در مهلکههایی که عقل به دوری نمودن از آنها حکم میکند.
4-عدالت: عبارت است از مطیع بودن قوّهی عامله در برابر قوّهی عاقله و پیروی از آن در همهی تصرفاتی که در امور بدن مینماید و نیز عبارت است از ممانعتِ غضب و شهوت توسط قوّهی عامله و آنها را تحت اقتدار و فرمان قوّهی عقل قرار دادن.
هر چند بعضی از علما، عدالت را به معنای همکاری جمیع قوا در امر فرمانبرداری از قوّهی عاقله به نحوی که هیچ مخالفتی از جانب آنان سر نزند تفسیر کردهاند؛ اما پدر بزرگوارِ ملااحمد نراقی، یعنی ملامهدی نراقی که مولف کتاب جامعالسعادات میباشد، معنای اول را صحیح دانسته و تصریح کرده است که معنای دوم و سایر تفاسیر دیگر که برخی از علما برای مفهوم عدالت بیان کردهاند، از لوازم عدالت است و نه خودِ عدالت.
ادامه دارد...