خانواده اولین، مهمترین و مقدسترین نهاد اجتماعی انسانهاست. بسیاری از هنجارها و ناهنجاریهای جامعه مربوط به همین نهاد مقدس و بنیادی است. هرچه محیط خانواده سالم و امنتر باشد به همان اندازه در روحیه افراد و اعضای آن تاثیر مثبت گذاشته و این تاثیرات مطلوب به جامعه منتقل میشود.
همچنین اگر محیط خانواده محیطی نامساعد و ناهنجار باشد به همان اندازه بر اخلاق اعضای خانواده نیز تاثیر سوء گذاشته و از این طریق جامعه را نیز متاثر میسازد که بیشترین تاثیرش نیز بر کودکان و نوجوانان است، زیرا شخصیت کودک و نوجوان متاثر از برخورد اعضای فامیل و اطرافیان نزدیک است که شخصیتاش با آنان رشد کرده و شکل میگیرد، تحقیقات ثابت ساخته که اخلاق، رفتارها و روحیات اعضای خانواده تاثیر مستقیمی بر روحیه و عملکرد اطفال و نوجوانان دارد.
بیشترین مشکلات و ناهنجاریهایی که ما امروز در جامعهمان با آنها دست و پنجه نرم میکنیم ریشه در خانواده دارند. آمارهای مربوط به مسایل و تخلفات اخلاقی نشان میدهد که اغلب افراد بدکار و بزهکار از نعمت خانوادهی سالم محروم بودند و همین ناهنجاریهای خانوادگی بوده که چنین بار آمدند. همچنین کسانی که در جامعه به موفقیتهایی رسیدهاند و در راه صراط المستقیم در حرکتند مدیون خانواده سالم، آگاه و خداجوی خویش هستند. اگر مثال بزنیم متوجه میشویم که انبیای الهی، ائمه معصومین و سایر شخصیتها و افراد مصلح در دامن خانواده سالم، خداجو و مومن پرورش یافته و موفقیتهای بیشماری را در عرصه زندگی آبرومندانه و افتخارآمیز کسب نمودهاند.
در جوامع غربی سالهاست که بصورت برنامهریزیشده فعالیتهایی در جهت تضعیف خانواده انجام میگیرد و جوانان به بیرون آمدن از قید و بندهای خانوادگی و طغیان علیه آن تشویق میشوند. روانشناسان غربی نیز با این استدلال که تنها راه بدست آوردن شخصیت سالم و مستقل کنار گذاشتن سنتهای کهن خانوادگیست، تمام سعی و تلاش خود را در زمینه کاهش وابستگیهای خانوادگی متمرکز کردهاند.
این تفکرات تنها به جامعه غرب محدود نمانده، بلکه جوامع شرقی و اسلامی را نیز تحت تاثیر قرار داده است و نتایج زیانبار آن در جامعه اسلامی کاملا به چشم می خورد؛ سردی روابط خانوادگی، افزایش آمار جرم و جنایت و سپردن سالمندان به مراکز خیریه و آسایشگاهها از نتایج این تفکرات بیمارگونه است که در اکثر کشورهای اسلامی در حال افزایش است.
امروزه جوامع غربی طعم تلخ همین اقداماتِ به ظاهر اصلاحطلبانه را میچشند و اندیشمندان غرب در صدد بازیابی و روابط سالم و صمیمی خانوادگی بر آمدهاند و حالا به این حقیقت پی بردهاند که نهاد خانواده نیرویی بازدارنده است و پایبندی به آن تاثیر زیادی در سالمسازی جامعه و افراد دارد.
دین اسلام، خانواده را نهادی مقدس میداند و اعضای این نهاد را به پاسداری از آن و رعایت حقوق یکدیگر تشویق میکند. بدون شک در سایه رعایت حقوق یکدیگر و انجام وظایف فردی است که محیط خانواده محیطی ایدهآل و بستری مناسب برای شکلگیری جامعهای سالم خواهد بود.
گرچه سوءتفاهمات و اختلافات درونی در کنار وسوسههای شیطانی و دخالت اطرافیان از عوامل مهم اختلافات خانوادگی بشمار میآیند اما امروزه زندگی ماشینی و رقابتهای مادی از سویی و هجوم فرهنگ غرب و خودمحوری و فراگیری آن از سویی دیگر بیش از پیش باعث بیگانگی شده و کانون خانواده را با خطرات جدی مواجه ساخته است.
جا دارد که با توجه به اهمیت موضوع، ضمن معرفی عوامل درونی و بیرونی اختلافات و مشکلات خانوادگی، به راههای پیشگیری و راهکارهای بیرونرفت از این معضل بزرگ اشاره کنیم:
1-ازدواج اجباری:
یکی از علل اختلافات خانوادگی و شاید از مهمترین آنها ازدواجهای اجباری مخصوصا بیتوجهی به رضایت دختر باشد. این امر در جوامع سنتی و عشیرهای بیش از دیگر جوامع مشهود است که نمونه کشور خودمان افغانستان که صدها و هزاران جوان قربانی خودخواهیها و سنتهای غلط جامعه میشوند. دختر و پسری که بدون رضایت و به زور به عقد یکدیگر در آمده باشند، ازدواجشان فرجام خوشی نخواهد داشت. زیرا عدم تفاهم از همان ابتدای ازدواج مانع خوشبختی شده و روز به روز نیز به شدت تنفر و انزجارشان نسبت به یکدیگر افزوده میشود که در نتیجه زمینه اختلافات را مهیا ساخته حتی آثار آن به جامعه سرایت میکند.
2-دخالت اطرافیان:
دخالتهای اطرافیان مخصوصا خانوادهها یکی از مشکلات زوجهای جوان در اوایل زندگی مشترک است. در جوامع سنتی این امر به یک معضل جدی برای خانوادهها تبدیل شده و همواره حوادث تلخی همچون خودکشی، قتل و طلاق را موجب میگردد. متاسفانه در این جوامع گاهی زوجهای جوان بدون کوچکترین اختلافی صرفا بخاطر جلب رضایت اطرافیان و بزرگان فامیل ناچارند از هم جدا شوند و در واقع زندگی آنها عرصه انتقامگیری و اشباع حس غرور بزرگترها میشود. در حالیکه این عمل نه تنها مشکلی را حل نمینماید بلکه مشکلات لاینحل دیگری نیز به آن اضافه میکند.
نوع دیگری از دخالت، دخالت انسانهای منحرفی است که برای رسیدن به مقاصد شوم و غیر اخلاقی خویش با ایجاد سوءظن و فتنهجویی موجب بدبینی زوجین از یکدیگر شده، موجبات جدایی آنها را فراهم میآورند. برای این کار حتی به اعمال زشت و پستی همچون جادو و غیره نیز متوصل میشوند. چنین افرادی طبق فرموده قرآن مجید هیچ بهرهای در آخرت ندارند و کاملا افتخار همکاری با شیطان را دارا میباشند.
4- عدم توجه به معنویات و دیانت:
یکی از عوامل تفرقه و درگیریهای خانوادگی، ضعف معنویت و دیانت است. این امر موجب خودخواهی، خودمحوری و بیتوجهی نسبت به وظایف زناشویی و حقوق دیگران میگردد. در این صورت فرد صرفا به منافع فردی خویش توجه داشته و نتایج و فواید اعمالش را در زندگی دنیوی خویش دنبال میکند و دلیلی نمیبیند که کاری را که ظاهرا نفعی ندارد صرفا در جهت خدمت به دیگران و نجات زندگی خانوادگی انجام دهد.
4- توقعات زیاد و ناسپاسی:
یکی از عواملی که باعث بروز اختلاف در خانواده میگردد، توقعاتی است که اعضای خانواده از یکدیگر دارند، در حالیکه بسیاری از این توقعات برآورده نمیشوند و مشکل عمده اینجاست که همه به توقعاتی که از دیگران دارند توجه میکنند نه به توقعات و انتظاراتی که دیگران از آنها دارند. این حقیقت را هم باید پذیرفت که فراموش کردن احسان دیگران و ناسپاسی برای بشر امری طبیعی است و همیشه انتظار سپاسگذاری از آن انتظار بیحاصل خواهد بود.
عدهای از والدین همواره از ناسپاسی فرزندانشان گلایه دارند، البته حق هم دارند، زیرا پدر و مادر نه تنها به عنوان سرپرست و بزرگ خانه بلکه بهعنوان کسانی که بزرگترین حق را بر انسان دارند شایسته تکریم و اطاعت هستند و اطاعت از آنها از عبادات مهم محسوب میگردد. قرآن مجید نیکی به والدین را پس از ایمان به خدا بزرگترین عمل صالح عنوان کرده است. انسانها جوانی و سعادتشان را مدیون والدین خویش هستند و والدین حق دارند در پاسخ این همه ایثار و احسان، انتظار سپاسگذاری و حقشناسی داشته باشند.
5- اختلاف سلیقه:
یکی از مواردی که زندگی مشترک را با مشکل مواجه میکند، اختلاف سلیقه است. وجود اختلاف سلیقه در میان دو فرد امری طبیعی و مسلم است، مخصوصا اگر دو فرد از نظر فرهنگی و مالی تفاوتهایی با هم داشته باشند. گاهی مسایلی مانند نسب، ثروت و سواد بهانههایی می شوند برای اثبات برتری و تحقیر یکدیگر؛ در دین اسلام برای جلوگیری از مشکلاتی که از این بابت ممکن است در راه زندگی مشترک قرار گیرد توصیه شده که زوجین از نظر فرهنگ، نسب و مخصوصا دیانت تناسب داشته باشند، اما با این حال در زندگی شهری امروز تفاوتهای نسبی، فرهنگی و مالی امری اجتنابناپذیر است. پس نباید این تفاوتها را بهانهای برای تلخ کردن زندگی مشترک قرار داد و باید پذیرفت که زن و مرد با تمام این تفاوتها و نابرابریها در حقیقت از یک سرچشمه و نژاد هستند.
6- اختلاف دیدگاه:
اختلاف سلیقه و دیدگاه گاهی سبب میشود که هریک از زوجین نقاط ضعفی را در دیگری مشاهده نماید و بسیاری از عادات و اعمال او را ناپسند و زشت بداند. توجه به این نکته ضروری است که هر آنچه در نگاه شخص زشت جلوه کند لازم نیست که در حقیقت هم زشت باشد و یا آنچه را که انسان زیبا میپندارد چه بسا که در واقع زیبا نباشد؛ بارها اتفاق میافتد که انسان ایدهآلهای گذشته خود را تغییر دهد و چه بسا آنچه را که امروز ایدهآل قرار داده روزی تغییر داده و اشتباه بداند.
قرآن مجید در این مورد تعبیر زیبایی دارد آنجا که میفرماید: «و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم...یعنی: چه بسا چیزی را دوست نمیدارید و آن چیز برای شما نیک باشد، و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید و آن چیز برای شما بد باشد.
7- دیدگاه مخصوص:
این طبیعی است که هرکس از دیدگاه مخصوص خودش به تجزیه و تحلیل مسایل میپردازد. یکی ممکن است چیزی را زیبا ببیند اما دیگری بعینه همان را زشت بداند، ممکن است شخصی که در مسجد نشسته خیابانی را که از بغل مسجد میگذرد قناس ببیند اما دیگری که در خیابان قرار دارد خیابان را مستقیم و دیوار مسجد را قناس بداند. از این رو به تفاوت نظر و دیدگاه نباید زیاد اهمیت داد.
8- شفاف نبودن مسایل مالی:
یکی از مسایل که میتواند زمینهساز بسیاری از اختلافات باشد شفاف نبودن مسایل مالی در خانواده است. در بسیاری از خانوادهها اموال و داراییهای اعضای خانواده مشترک و مشاع است و افراد بخاطر صمیمیت و یا رودربایستی از شفافکردن دخل و خرج خویش طفره میروند و حتی آن را عیب میدانند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این باره فرمودند: «تعاشروا کالاخوان تعاملوا کالاجانب...یعنی: با هم همچون برادران معاشرت و همزیستی داشته باشید ولی در معاملات و داد و ستد همچون بیگانگان برخورد کنید.
9- تقسیم نکردن ارث:
یکی از عوامل درگیریهای خانوادگی تقسیم نکردن ارث، مخصوصا محروم کردن زنان و دختران از آن است. این مسئله اغلب موجب کدورتهای عمیق شده و تا چند نسل ادامه پیدا میکند و در مواردی موجب قتل و خونریزی نیز میگردد.
در جوامع سنتی بدلیل حاکم بودن فرهنگ مردسالاری، محروم کردن زنان و دختران از ارث به فرهنگی رایج و عادی تبدیل شده و کمتر صدای اعتراض در مورد آن شنیده میشود، حتی خود دختران نیز تحت تاثیر این فرهنگ جرات مطالبه حقوق خویش را نداشته و به ناچار سکوت میکنند و بقیه ورثه که در اغلب موارد برادران و یا عموها هستند کل مال ترکه را تصاحب میکنند.
شاید زشتترین و زنندهترین صحنه این ظلمِ بزرگ زمانی است که اموال یتیمی توسط عموها و دیگر ورثه به تاراج رفته و جلوی چشمان اشکبارش حیف و میل میشود. این عمل به حدی زشت و شنیع است که هر وجدان بیداری را متالم ساخته و عرش الهی را نیز به لرزه درمیآورد.
راههای بیرونرفت:
مبارزه با هوای نفس، خودخواهی، غرور و خودپسندی، نه تنها جلو بروز اختلاف را میگیرد، بلکه میتواند اختلافات موجود را نیز به صلح و آشتی و تفاهم تبدیل نماید.
همچنان موارد دیگری را میتوان نام برد که در تحکیم نظام خانواده سازنده هستند، از جمله انتقادپذیر بودن، درک متقابل، محبت و مودت، اعتماد، صداقت، احترام همدیگر، دوری از بدیها و نزدیکشدن به معنویات، اطاعتپذیری(خانم) و دهها موارد دیگر که اگر درون یک خانواده رعایت شوند آن خانواده به یک نهاد سالمی تبدیل میشود که مملو از صمیمیت، خوشبختی و موفقیت خواهد بود.
نویسنده: عبدالغفور ناظرسیغانی
همچنین اگر محیط خانواده محیطی نامساعد و ناهنجار باشد به همان اندازه بر اخلاق اعضای خانواده نیز تاثیر سوء گذاشته و از این طریق جامعه را نیز متاثر میسازد که بیشترین تاثیرش نیز بر کودکان و نوجوانان است، زیرا شخصیت کودک و نوجوان متاثر از برخورد اعضای فامیل و اطرافیان نزدیک است که شخصیتاش با آنان رشد کرده و شکل میگیرد، تحقیقات ثابت ساخته که اخلاق، رفتارها و روحیات اعضای خانواده تاثیر مستقیمی بر روحیه و عملکرد اطفال و نوجوانان دارد.
بیشترین مشکلات و ناهنجاریهایی که ما امروز در جامعهمان با آنها دست و پنجه نرم میکنیم ریشه در خانواده دارند. آمارهای مربوط به مسایل و تخلفات اخلاقی نشان میدهد که اغلب افراد بدکار و بزهکار از نعمت خانوادهی سالم محروم بودند و همین ناهنجاریهای خانوادگی بوده که چنین بار آمدند. همچنین کسانی که در جامعه به موفقیتهایی رسیدهاند و در راه صراط المستقیم در حرکتند مدیون خانواده سالم، آگاه و خداجوی خویش هستند. اگر مثال بزنیم متوجه میشویم که انبیای الهی، ائمه معصومین و سایر شخصیتها و افراد مصلح در دامن خانواده سالم، خداجو و مومن پرورش یافته و موفقیتهای بیشماری را در عرصه زندگی آبرومندانه و افتخارآمیز کسب نمودهاند.
در جوامع غربی سالهاست که بصورت برنامهریزیشده فعالیتهایی در جهت تضعیف خانواده انجام میگیرد و جوانان به بیرون آمدن از قید و بندهای خانوادگی و طغیان علیه آن تشویق میشوند. روانشناسان غربی نیز با این استدلال که تنها راه بدست آوردن شخصیت سالم و مستقل کنار گذاشتن سنتهای کهن خانوادگیست، تمام سعی و تلاش خود را در زمینه کاهش وابستگیهای خانوادگی متمرکز کردهاند.
این تفکرات تنها به جامعه غرب محدود نمانده، بلکه جوامع شرقی و اسلامی را نیز تحت تاثیر قرار داده است و نتایج زیانبار آن در جامعه اسلامی کاملا به چشم می خورد؛ سردی روابط خانوادگی، افزایش آمار جرم و جنایت و سپردن سالمندان به مراکز خیریه و آسایشگاهها از نتایج این تفکرات بیمارگونه است که در اکثر کشورهای اسلامی در حال افزایش است.
امروزه جوامع غربی طعم تلخ همین اقداماتِ به ظاهر اصلاحطلبانه را میچشند و اندیشمندان غرب در صدد بازیابی و روابط سالم و صمیمی خانوادگی بر آمدهاند و حالا به این حقیقت پی بردهاند که نهاد خانواده نیرویی بازدارنده است و پایبندی به آن تاثیر زیادی در سالمسازی جامعه و افراد دارد.
دین اسلام، خانواده را نهادی مقدس میداند و اعضای این نهاد را به پاسداری از آن و رعایت حقوق یکدیگر تشویق میکند. بدون شک در سایه رعایت حقوق یکدیگر و انجام وظایف فردی است که محیط خانواده محیطی ایدهآل و بستری مناسب برای شکلگیری جامعهای سالم خواهد بود.
گرچه سوءتفاهمات و اختلافات درونی در کنار وسوسههای شیطانی و دخالت اطرافیان از عوامل مهم اختلافات خانوادگی بشمار میآیند اما امروزه زندگی ماشینی و رقابتهای مادی از سویی و هجوم فرهنگ غرب و خودمحوری و فراگیری آن از سویی دیگر بیش از پیش باعث بیگانگی شده و کانون خانواده را با خطرات جدی مواجه ساخته است.
جا دارد که با توجه به اهمیت موضوع، ضمن معرفی عوامل درونی و بیرونی اختلافات و مشکلات خانوادگی، به راههای پیشگیری و راهکارهای بیرونرفت از این معضل بزرگ اشاره کنیم:
1-ازدواج اجباری:
یکی از علل اختلافات خانوادگی و شاید از مهمترین آنها ازدواجهای اجباری مخصوصا بیتوجهی به رضایت دختر باشد. این امر در جوامع سنتی و عشیرهای بیش از دیگر جوامع مشهود است که نمونه کشور خودمان افغانستان که صدها و هزاران جوان قربانی خودخواهیها و سنتهای غلط جامعه میشوند. دختر و پسری که بدون رضایت و به زور به عقد یکدیگر در آمده باشند، ازدواجشان فرجام خوشی نخواهد داشت. زیرا عدم تفاهم از همان ابتدای ازدواج مانع خوشبختی شده و روز به روز نیز به شدت تنفر و انزجارشان نسبت به یکدیگر افزوده میشود که در نتیجه زمینه اختلافات را مهیا ساخته حتی آثار آن به جامعه سرایت میکند.
2-دخالت اطرافیان:
دخالتهای اطرافیان مخصوصا خانوادهها یکی از مشکلات زوجهای جوان در اوایل زندگی مشترک است. در جوامع سنتی این امر به یک معضل جدی برای خانوادهها تبدیل شده و همواره حوادث تلخی همچون خودکشی، قتل و طلاق را موجب میگردد. متاسفانه در این جوامع گاهی زوجهای جوان بدون کوچکترین اختلافی صرفا بخاطر جلب رضایت اطرافیان و بزرگان فامیل ناچارند از هم جدا شوند و در واقع زندگی آنها عرصه انتقامگیری و اشباع حس غرور بزرگترها میشود. در حالیکه این عمل نه تنها مشکلی را حل نمینماید بلکه مشکلات لاینحل دیگری نیز به آن اضافه میکند.
نوع دیگری از دخالت، دخالت انسانهای منحرفی است که برای رسیدن به مقاصد شوم و غیر اخلاقی خویش با ایجاد سوءظن و فتنهجویی موجب بدبینی زوجین از یکدیگر شده، موجبات جدایی آنها را فراهم میآورند. برای این کار حتی به اعمال زشت و پستی همچون جادو و غیره نیز متوصل میشوند. چنین افرادی طبق فرموده قرآن مجید هیچ بهرهای در آخرت ندارند و کاملا افتخار همکاری با شیطان را دارا میباشند.
4- عدم توجه به معنویات و دیانت:
یکی از عوامل تفرقه و درگیریهای خانوادگی، ضعف معنویت و دیانت است. این امر موجب خودخواهی، خودمحوری و بیتوجهی نسبت به وظایف زناشویی و حقوق دیگران میگردد. در این صورت فرد صرفا به منافع فردی خویش توجه داشته و نتایج و فواید اعمالش را در زندگی دنیوی خویش دنبال میکند و دلیلی نمیبیند که کاری را که ظاهرا نفعی ندارد صرفا در جهت خدمت به دیگران و نجات زندگی خانوادگی انجام دهد.
4- توقعات زیاد و ناسپاسی:
یکی از عواملی که باعث بروز اختلاف در خانواده میگردد، توقعاتی است که اعضای خانواده از یکدیگر دارند، در حالیکه بسیاری از این توقعات برآورده نمیشوند و مشکل عمده اینجاست که همه به توقعاتی که از دیگران دارند توجه میکنند نه به توقعات و انتظاراتی که دیگران از آنها دارند. این حقیقت را هم باید پذیرفت که فراموش کردن احسان دیگران و ناسپاسی برای بشر امری طبیعی است و همیشه انتظار سپاسگذاری از آن انتظار بیحاصل خواهد بود.
عدهای از والدین همواره از ناسپاسی فرزندانشان گلایه دارند، البته حق هم دارند، زیرا پدر و مادر نه تنها به عنوان سرپرست و بزرگ خانه بلکه بهعنوان کسانی که بزرگترین حق را بر انسان دارند شایسته تکریم و اطاعت هستند و اطاعت از آنها از عبادات مهم محسوب میگردد. قرآن مجید نیکی به والدین را پس از ایمان به خدا بزرگترین عمل صالح عنوان کرده است. انسانها جوانی و سعادتشان را مدیون والدین خویش هستند و والدین حق دارند در پاسخ این همه ایثار و احسان، انتظار سپاسگذاری و حقشناسی داشته باشند.
5- اختلاف سلیقه:
یکی از مواردی که زندگی مشترک را با مشکل مواجه میکند، اختلاف سلیقه است. وجود اختلاف سلیقه در میان دو فرد امری طبیعی و مسلم است، مخصوصا اگر دو فرد از نظر فرهنگی و مالی تفاوتهایی با هم داشته باشند. گاهی مسایلی مانند نسب، ثروت و سواد بهانههایی می شوند برای اثبات برتری و تحقیر یکدیگر؛ در دین اسلام برای جلوگیری از مشکلاتی که از این بابت ممکن است در راه زندگی مشترک قرار گیرد توصیه شده که زوجین از نظر فرهنگ، نسب و مخصوصا دیانت تناسب داشته باشند، اما با این حال در زندگی شهری امروز تفاوتهای نسبی، فرهنگی و مالی امری اجتنابناپذیر است. پس نباید این تفاوتها را بهانهای برای تلخ کردن زندگی مشترک قرار داد و باید پذیرفت که زن و مرد با تمام این تفاوتها و نابرابریها در حقیقت از یک سرچشمه و نژاد هستند.
6- اختلاف دیدگاه:
اختلاف سلیقه و دیدگاه گاهی سبب میشود که هریک از زوجین نقاط ضعفی را در دیگری مشاهده نماید و بسیاری از عادات و اعمال او را ناپسند و زشت بداند. توجه به این نکته ضروری است که هر آنچه در نگاه شخص زشت جلوه کند لازم نیست که در حقیقت هم زشت باشد و یا آنچه را که انسان زیبا میپندارد چه بسا که در واقع زیبا نباشد؛ بارها اتفاق میافتد که انسان ایدهآلهای گذشته خود را تغییر دهد و چه بسا آنچه را که امروز ایدهآل قرار داده روزی تغییر داده و اشتباه بداند.
قرآن مجید در این مورد تعبیر زیبایی دارد آنجا که میفرماید: «و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم...یعنی: چه بسا چیزی را دوست نمیدارید و آن چیز برای شما نیک باشد، و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید و آن چیز برای شما بد باشد.
7- دیدگاه مخصوص:
این طبیعی است که هرکس از دیدگاه مخصوص خودش به تجزیه و تحلیل مسایل میپردازد. یکی ممکن است چیزی را زیبا ببیند اما دیگری بعینه همان را زشت بداند، ممکن است شخصی که در مسجد نشسته خیابانی را که از بغل مسجد میگذرد قناس ببیند اما دیگری که در خیابان قرار دارد خیابان را مستقیم و دیوار مسجد را قناس بداند. از این رو به تفاوت نظر و دیدگاه نباید زیاد اهمیت داد.
8- شفاف نبودن مسایل مالی:
یکی از مسایل که میتواند زمینهساز بسیاری از اختلافات باشد شفاف نبودن مسایل مالی در خانواده است. در بسیاری از خانوادهها اموال و داراییهای اعضای خانواده مشترک و مشاع است و افراد بخاطر صمیمیت و یا رودربایستی از شفافکردن دخل و خرج خویش طفره میروند و حتی آن را عیب میدانند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این باره فرمودند: «تعاشروا کالاخوان تعاملوا کالاجانب...یعنی: با هم همچون برادران معاشرت و همزیستی داشته باشید ولی در معاملات و داد و ستد همچون بیگانگان برخورد کنید.
9- تقسیم نکردن ارث:
یکی از عوامل درگیریهای خانوادگی تقسیم نکردن ارث، مخصوصا محروم کردن زنان و دختران از آن است. این مسئله اغلب موجب کدورتهای عمیق شده و تا چند نسل ادامه پیدا میکند و در مواردی موجب قتل و خونریزی نیز میگردد.
در جوامع سنتی بدلیل حاکم بودن فرهنگ مردسالاری، محروم کردن زنان و دختران از ارث به فرهنگی رایج و عادی تبدیل شده و کمتر صدای اعتراض در مورد آن شنیده میشود، حتی خود دختران نیز تحت تاثیر این فرهنگ جرات مطالبه حقوق خویش را نداشته و به ناچار سکوت میکنند و بقیه ورثه که در اغلب موارد برادران و یا عموها هستند کل مال ترکه را تصاحب میکنند.
شاید زشتترین و زنندهترین صحنه این ظلمِ بزرگ زمانی است که اموال یتیمی توسط عموها و دیگر ورثه به تاراج رفته و جلوی چشمان اشکبارش حیف و میل میشود. این عمل به حدی زشت و شنیع است که هر وجدان بیداری را متالم ساخته و عرش الهی را نیز به لرزه درمیآورد.
راههای بیرونرفت:
مبارزه با هوای نفس، خودخواهی، غرور و خودپسندی، نه تنها جلو بروز اختلاف را میگیرد، بلکه میتواند اختلافات موجود را نیز به صلح و آشتی و تفاهم تبدیل نماید.
همچنان موارد دیگری را میتوان نام برد که در تحکیم نظام خانواده سازنده هستند، از جمله انتقادپذیر بودن، درک متقابل، محبت و مودت، اعتماد، صداقت، احترام همدیگر، دوری از بدیها و نزدیکشدن به معنویات، اطاعتپذیری(خانم) و دهها موارد دیگر که اگر درون یک خانواده رعایت شوند آن خانواده به یک نهاد سالمی تبدیل میشود که مملو از صمیمیت، خوشبختی و موفقیت خواهد بود.
نویسنده: عبدالغفور ناظرسیغانی