فصل هفتم از باب دوم: مشتبه شدن صفات رذیله به صفات حسنه
یکی از مسایلی که دانستن و درمان آن قبل از شروع تفصیلی علم اخلاق ضروری به نظر میرسد، این است که بدانیم ممکن است بسیار اتفاق بیفتد که از بعضی اشخاص، صفات و افعالی سر بزند که در ظاهر پسندیده بوده و صاحب آنها از بزرگان اخلاق تصور شود، در حالی که در حقیقت چنین نیست.
بنابراین باید تفاوت میان صفات فضیله و آنچه شبیه به آنهاست ولی حقیقتا از فضایل نیست، مشخص شود تا امر بر کسانی که غافلند مشتبه نشود و به گمراهی نیفتند و هر کسی عیبهای نفس خود را بشناسد تا از تحصیل مراتب بالای اخلاق بازنماند.
پیش از این گفته شد که "حکمت" عبارت است از آگاهی به حقایقِ موجودات به نحوی که هستند. لازمهی این امر، علمالیقین و اطمینان نفس و ثبات خاطر است. بنابراین محضِ فراگرفتن بعضی از مسایل به عنوان تقلید بدون اطمینان نفس، حکمت نیست و صاحب آن را هم حکیم نمینامند. چرا که حقیقتِ حکمت، از اعتقاد جازم و تصدیق قطعی منفک نمیشود. لذا یقین چنین شخصی که تقلید را با حکمت اشتباه گرفته است همچون کودکی است که خود را به بزرگسالان شبیه کند و سخنان آنان را بگوید، یا مثل حیوانی است که بعضی از کلمات و یا افعال انسانها را آموخته باشد و به جای آورد.
همچنین بیان شد که "عفت" عبارت است از اینکه قوّهی شهویه در فرمان و اطاعت عقل بوده و همهی امور آن موافق و مطابق با امر و نهیِ قوّهی عاقله باشد، آنچه متضمن مصلحت زندگی دنیوی و اخرویست بر انجام آن اقدام کند و هرآنچه موجب مفسده باشد از انجام آن اجتناب کند.
در این میان هستند بسیاری از اشخاص که به خاطرِ دنیا، ترکِ دنیا میکنند. به خاطر رسیدن به برخی لذتهای بالاتر، بعضی لذتهای دنیوی را رها میکنند. چنین افرادی در حقیقت صاحب فضیلتِ عفت نیستند. کسانی که به دلیل ناچاری، یا نداشتن قدرت یا از ترس ایجاد برخی بیماریها و یا از بیم اطلاع مردم و ترس ملامتِ آنها ترکِ لذت میکنند را نیز نمیتوان عفیف نامید.
همچنین برخی اشخاص هستند که اگر از برخی لذتها پیروی نمیکنند به دلیل آن است که هنوز آن لذتها را نفهمیده و نچشیدهاند، مانند برخی افرادی که بادیهنشین بوده و در کوهستانها زندگی میکنند؛ چنین اشخاصی را نیز نمیتوان دارای صفتِ عفت عنوان کرد.
بنابراین صاحب عفّت کسی است که با وجود سلامتی و قدرت انجام، دانستن کیفیت لذتها و مهیّا بودن اسباب و ابزار و عدم تشویش از بیماریها و امراض و بدون آنکه قدرتی خارج از ارادهی او مانع وی شود، در کامیابی لذتهای دنیوی، پای خود را از جادهی اطاعت شرع و عقل بیرون نگذارد. چنین شخصی عفیفِ حقیقی است.
در تعریف صفت "شجاعت" نیز بیان شد که شجاعت عبارت است از اینکه قوّهی غضبیه، مطیع و فرمانبردار قوّهی عقل بوده باشد، تا آنچه را که عقل به اقدام آن امر میکند انجام دهد و آنچه را عقل بر حذر میدارد انجام ندهد. در این بین نباید انگیزهای غیر از تحصیل کمال و سعادت وجود داشته باشد.
اما کسی که خود را در امور هولناک بیفکند و با هدف کسب جاه و مال، یا به شوق وصالِ معشوقهی صاحبجمال، یا از ترس امیر و سردار و پادشاهِ بااقتدار، یا به جهت فخرفروشی بر جمیع اشخاص و مشهور شدن میان مردمان، یکّه و تنها بر لشکر عظیمی بتازد؛ چنین اشخاصی را نمیتان شجاع نامید.
این اشخاص از ملکهی شجاعت نصیبی ندارند، چرا که منشأ صدور این امور از آنها یا شهوت است و یا ترس.
ادامه دارد...