شجاعان واقعی، ساغر بلا و مصیبت را بیمحابا سر میکشند ولی لباس بدنامی و بدسگالی را بر تن نمیکنند. نزد چنین اشخاصی، اوضاع نابسامانِ اهل و فامیل و مردمشان را دیدن و به جهتِ زندگی دوروزهی دنیا دَم نزدن، از مردانگی به دور است. شجاع واقعی میداند که به رسم مردانِ شیردل در راه دین در خونِ خود تپیدن و به سعادت ابدی رسیدن، ارزشش از دو روز زندگی ذلتبار دنیا هزاران هزار بار بالاتر است. شجاع حقیقی از مرگِ طبیعی گریزان و مشتاق شهادت است.
در بخش قبلی گفته شد که لازم است تا تفاوت میان صفات فضیله و آنچه شبیه به آنهاست ولی حقیقتا از فضایل نیست، مشخص شود تا امر بر کسانی که غافلند مشتبه نشود و به گمراهی نیفتند.
فضیلت حکمت و عفت و همچنین اموری که ممکن است با این دو فضیلت اشتباه گرفته شوند به طور کامل توضیح داده شد. فضیلت شجاعت نیز بیان گردید و برخی از اموری که با آن مشتبه میشوند عنوان شد و گفته شد که کسانی که با انگیزههای مختلفِ دنیوی، به تنهایی بر لشکری عظیم حمله میبرند شجاع واقعی نیستند، بلکه منشأ صدور این امور در آنها یا شهوت است و یا جبن و ترس.
بنابراین هر کس که اشتیاق بیشتری داشته باشد تا خود را به خاطر انگیزههای دنیوی در مهلکهها بیاندازد، چنین شخصی در حقیقت حریصتر و ترسوتر بوده و از فضیلتِ شجاعت نیز دورتر است.
همچنین کسانی که به کَرّات در مهلکهها داخل شده و بر آنها غلبه میکنند تا اینکه ترس و بیم آنها از بین میرود و به حکمِ عادت، همیشه خود را غالب میدانند؛ چنین اشخاصی نیز شجاع نیستند، بلکه طبیعت آنها به جهت عادتشان تنها غلبهشدن را تصور میکند. حملهی حیوانات درّنده به حیوانات دیگر و به انسانها بدون هیچ ترسی، بیانگر این نیست که فضیلتِ شجاعت در وجودشان است، خیر بلکه طبیعتشان اینچنین اقتضا میکند.
به صورت کلی، شجاعِ واقعی کسی است که افعال و کارهای او مطابق با عقل بوده و با اشارهی آن صادر شده باشد و انگیزههای دنیوی در آنها دخیل نباشد.
چه بسا مشاهده میشود که در بسیاری از موارد، عقلِ آدمی حکم بر دوریکردن از امری مینماید، پس فرار از آن امر، منافاتی با شجاعت ندارد. از همین جهت است که گفتهاند: نترسیدن از صاعقههای قوی و زلزلههای شدید، نشانهی جنون است و نه شجاعت. روی آوردن به حیوانات درّنده و موجوداتِ گزنده نیز از شجاعت نه، بلکه از حماقت انسان است.
باید توجه داشت که نزدِ شجاع واقعی، ارزشِ محافظت از ننگ و نام نیک، بالاتر از زندگیِ چند روزهی دنیاست. چنین کسی مرگ و هلاکت را بر خود میپسندد ولی رسوایی و عار را بر خویشتن روا نمیدارد.
شجاعان واقعی، ساغر بلا و مصیبت را بیمحابا سر میکشند ولی لباس بدنامی و بدسگالی را بر تن نمیکنند. نزد چنین اشخاصی، اوضاع نابسامانِ اهل و فامیل و مردمشان را دیدن و به جهتِ زندگی دوروزهی دنیا دَم نزدن، از مردانگی به دور است.
شجاعانِ نامدار، مرگ با نام نیک را مردانگی میدانند و حیات ابدی را در خط بطلان کشیدن بر حیات کوتاه دنیوی میبینند. از این جهت است که شیرمردانِ میدانِ دین و شریعت، از خنجر تیز و شمشیر خونریز روی نمیگردانند. و به همین سبب بود که یکّهتازان معرکهی مذهب و آئین، سنگینی و تیزیِ گُرز گران و تیغ بُرّان را بر فرق سر خود پسندیدند.
آری؛ کسی که بقای نام نیک در دنیا و پاداش اعمال را در دارِ قرار و سرآمدن عمرِ ناپایدار میداند، بدون شک امر باقی و جاویدان را بر امر فانی و نابودشدنی ترجیح خواهد داد. چنین شخصی سینهی خود را در حمایت از دین و شریعت سپر میکند و از تیغ ملامت فرزندان دنیا حذر نمیکند.
شجاع واقعی میداند که به رسم مردان شیردل در راه دین در خونِ خود تپیدن و به سعادت ابدی رسیدن، ارزشش از دو روز زندگی ذلتبار دنیا هزاران هزار بار بالاتر است. شجاع حقیقی از مرگ طبیعی گریزان و مشتاق شهادت است.
از این جهت است که شیر بیشهی شجاعت و شاه سریر ولایت، حضرت علی (ع)، به یاران خود فرمودند: "ایها الناس انّکم اِن لم تُقتلوا تموتوا و الذی نَفس ابن ابی طالب بِیده لَاَلف ضربة بالسّیف علی الرّأس اَهوَن من میتة علی الفراش...یعنی: ای مردمان؛ به درستی که شما اگر کشته نشوید خواهید مُرد، قسم به خدایی که جان پسر ابوطالب در دست اوست، که هزار ضربت شمشیر بر سر، آسانتر و گواراتر است از اینکه آدمی در بسترش بمیرد."
یقینا هر عملی که از صاحب فضیلتِ شجاعت سر میزند، در همه حال موافق با قوّهی عقل است. از حوادث و فتنهها در دلش اضطراب و حیرتی نیست. در خاطرش از آفات جهان، تشویش و دهشتی نیست. آنچه بر دیگران گران است در نزد او سهل و آسان است و آنچه بر مردمان سخت و دشوار است در نزد او نرم و هموار است. اگر غضب کند از فرمان و دایرهی عقل بیرون نمیرود و اگر انتقام گیرد، پای خود را از جادهی شرع خارج نخواهد ساخت.
ادامه دارد...