در بخشهای قبلی گفته شد که لازم است تا تفاوت میان صفات فضیله و آنچه شبیه به آنهاست ولی حقیقتا از فضایل نیست، مشخص شود تا امر بر کسانی که غافلند مشتبه نشود و به گمراهی نیفتند. همچنین فضیلتِ حکمت، عفت و شجاعت و همچنین اموری که ممکن است با این سه فضیلت اشتباه گرفته شوند به طور کامل توضیح داده شد.
اما فضیلتِ "عدالت" عبارت از فرمانبرداری و اطاعت قوهی عملیه از قوهی عاقله است به نوعی که هیچ عملی از انسان سر نزند مگر با فرمایشِ عقل. چنین حالتی نیز در صورتی حاصل میشود که ملکهای در نفس آدمی شکل بگیرد که طبق آن جمیع افعال بر طریق اعتدال صادر شوند و در آنها غرض و انگیزهی دنیوی نباشد.
بنابراین کسی که با زحمت و مشقت فراوان وانمود کند که عادل است و اعمال خود را شبیه عادلان کند در حالی که هدف او تسخیر قلوب مردم و یا تحصیل اموال آنان و یا رسیدن به منصب و مقام باشد، چنین شخصی در واقع عادل نیست.
هرآنچه در این رابطه در مورد چهار فضیلت اصلی یعنی "حکمت، عفت، شجاعت و عدالت" گفته شد، دربارهی جمیع صفات فاضله که ذیل این چهار صفت مندرج هستند نیز صدق میکند.
به عنوان مثال "سخاوت" عبارت است از ملکهی بخشش و اعطای اموال بر مستحقین بدون هیچ قصد و غرض دنیوی. بنابراین به دست آوردن اموال بیشتر از آن، یا به سبب دفع ضرری از خود یا به قصد حصول مناصب دنیوی یا وصول لذتهای حیوانی، یا به جهت شهرت و فخرفروشی بر دیگران، سخاوت نیست.
همچنین بخشش به غیر مستحقّین و اسراف در انفاق را نیز سخاوت نمیگویند. کسی که اسرافکار است نسبت به رتبه و ارزش مال جاهل است و نمیداند که به وسیلهی مال حلال میتوان از اهل و عیال محافظت کرد و مراتب کمال را حصول نمود.
نقش ویژهی ثروت در ترویج احکام شریعت و نشر فضایل و حکمت، غیر قابل انکار است. از همین جهت است که در صحیفهی سلیمانیه آمده که "انّ الحکمةَ معَ الثروةِ یقظان و مع الفقرِ نائم...یعنی: علم و حکمت با مال و ثروت، حکم کسی را دارد که بیدار باشد، و با فقر و تهیدستی حکم کسی را دارد که در خواب است."
باید توجه داشت که ریشه و منشأ اسراف، عدم آگاهی به روشهای کسب مال حلال است. اغلب کسانی که بدون زحمت، به مالی رسیدهاند مانند ارث و میراث و امثال آن نیز چنین اند، زیرا زحمتِ تحصیل مال حلال را ندیدهاند و نمیدانند که راههای کسب مال حلال و مشاغل پاکیزه بسیار کم هستند لذا از همین رو است که بزرگان نمیتوانند هر شغلی را انتخاب کنند.
معمولا نصیب آزادگان از دنیا در نهایت قلّت است و آنان همواره از بخت خود شکایت دارند. بر خلاف دیگران که در کسب مال بیپروا هستند و نه به فکر حرام و حلال بوده و نه از عذاب و وبال تشویشی دارند. از هر جایی که مالی به آنان برسد میپذیرند و در هر مسیری که بخواهند مصرف میکنند.
چه صحیح گفتهاند بعضی از حکما که تحصیل مال ماننند این است که سنگ را به قلّهی کوه بالا ببریم و خرج کردن آن مثل این است که آن سنگ را از قلّه رها کنیم.
"پایان باب دوم از کتاب معراجالسعاده"
ادامه دارد...