حال که مشخص شد طبیعت، ابتدا قوّهی شهویه را در انسان آشکار میکند و بعد از آن قوّهی غضبیه و سپس قوّهی عقل، بنابراین حرکات ترکیبی یا همان حرکات نوع دوم که در حوزهی اختیار و ارادهی انسان بود را باید به ترتیبِ زیر تکمیل نمود:
انسان ابتدا باید در تهذیب قوّهی شهویه سعی و کوشش کند و صفت عفّت را که از فضایل این قوّه است کسب کند، بعد از آن به قوّهی غضبیه بپردازد و ملکهی شجاعت را که از کمالات این قوّه است تحصیل کند، و سپس در تکمیل قوّهی عاقله اجتهاد نماید و فضیلتِ حکمت را به دست بیاورد. چنانچه انسان به همین ترتیب در تحصیل اخلاق پسندیده تلاش داشته باشد، به آسانی جام سعادت را خواهد نوشید.
نتیجهی رعایت این ترتیب، آسانسازی روند تهذیب اخلاق است، زیرا شکّی نیست که اطاعتِ قوّهی شهویه از قوّهی عاقله نسبت به اطاعتِ قوّهی غضبیه از قوّهی عاقله راحتتر است، همانطور که گذشتن از ضروریات غذا و شهوت، نسبت به ترک ریاست و سروری و چشمپوشی از انتقام و کینه آسانتر خواهد بود.
بنابراین، تسخیر قوّهی شهویه در ابتدا آسان است، و بعد از تسخیرِ آن، فیالجمله قدرتی برای قوّهی عاقله حاصل میشود و ملکهی تسخیر به آن هم میرسد و اسباب قوّهی غضبیه اندکی کمتر میگردد و تسخیر آن نیز به آسانی میسّر میشود. بعد از تسخیر این دو قوّه، تحصیل ملکهی حکمت -که از آن دو مشکلتر است- به آسانی ممکن میگردد.
کسی که ترتیب فوق را از دست بدهد، اینگونه نیست که امر کاملنمودن خود و تهذیب اخلاق برای او ممکن نباشد؛ اما این مسیر را با دشواری و مشکلات بسیار طی خواهد نمود.
لذا کسی که طالب و خواهان سعادت ابدی است، باید در هیچ حالتی دست از طلب برندارد و از رحمت خداوند متعال ناامید نشود. چنین شخصی، باید کمر همت ببندد و دامن همت بر کمر زند و همواره از پروردگار خویش طلب تأیید و توفیق در کسب کمالات متعالی را داشته باشد.
شباهت علم اخلاق به علمِ طب
باید توجه داشت، همچنان که کسی فاقد صفات کمالی است، سعی در تحصیل آن و از بین بردنِ ضدِ آنها بر او لازم است، بر کسی که صفتی کمالی برای او حاصل شده نیز، تلاش برای محافظت و ابقای آن واجب است، مانند صحت و سلامتی بدن. چون اگر کسی مرضی داشته باشد باید سعی در دفع آن و به دستآوردن سلامتیاش کند و اگر هم صحیح و سالم باشد باید مراعات حفظ صحتاش را نماید.
از همین جهت است که فنّ طب را به دو بخش تقسیم کردهاند: یک بخش در حفظ سلامتی و یک بخش در دفع بیماری. از آنجا که علم اخلاق نیز مانند علم طب است بلکه طبّ حقیقی میباشد، پس علم اخلاق نیز به دو بخش تقسیم میشود: یک بخش در کسب فضایل و یک بخش در دفع رذایل.
به جهت شباهت میان این دو علم، علمِ اخلاق را "طب روحانی" میگویند، همچنان که پزشکیِ متعارف را "طب جسمانی" میگویند.
از این رو بود که جالینوسِ طبیب در نامهای که خدمت حضرت عیسی مسیح علیه السلام فرستاد، نوشت: "مِن طبیبِ الاَبدان الی طبیبِ النفوس... یعنی: این نامهای از طبیب بدنها به طبیب روحها میباشد."
ادامه دارد...