فصل دوم از باب سوم: مقدمات تزکیه نفس
بر کسی که خواهان پاکی نفس از صفات رذیله و نیز دستیابی به صفات جمیله میباشد، اجتناب و دوری از چند چیز لازم است:
اول آنکه دوری از همراهی با اشخاص اراذل و اشرار را لازم بداند. اجتناب از همنشینی با صاحبان اخلاق بد را واجب بداند و از شنیدن حکایات ایشان و گوش دادن به آنچه از ایشان صادر شده و یا سر میزند، دوری گزیند.
از آن سو، با نیکان و صاحبان اوصاف حسنه همنشینی کند. معاشرت با چنین اشخاصی را برگزیند. کیفیت رفتار آنان را با خالق و مخلوق ملاحظه نماید. از داستانها و حکایات بزرگان دین و ملت و رهروان راه سعادت آگاه شود و پیوسته کیفیت احوال و افعال ایشان را بررسی کند؛ چرا که صحبت با هر کسی، در امر اتصاف به اوصاف او و تخلّق به اخلاقش دخالت مستقیم دارد.
نار خندان باغ را خندان کند
صحبت نیکانت از نیکان کند
چرا که طبع انسان دزد است و آنچه را به صورت مکرر از طبعی دیگر میبیند، اخذ میکند. دلیل این امر نیز آن است که نفس انسان دارای چندین قوّه است که بعضی از آنها مایل به خیرات و فضایل و بعضی از آنها نیز متقاضی شرور و رذایل هستند. پیوسته این قوا با یکدیگر در مقام جدال و درگیریاند. به محض اینکه برای یکی از آنها اندک قوّتی حاصل شد و جزء معینی به هم رسید، بر قوّهی دیگری غالب میشود و نفس را به مقتضای خود متمایل میکند.
شکی نیست که مصاحبت با صاحب هر صفتی و شنیدن حکایات و افعال او و گوشدادن به قصههای احوالش باعث قوّت مقتضیِ آن صفت میشود. به همین سبب کسانی که بیشتر اوقات با همدیگر همنشین هستند و اغلب، در میان کسانی که اجتماعی را تشکیل میدهند مانند شاگردان یک استاد یا غلامان یک ارباب و یا امرای یک پادشاه، معمولا اخلاق ایشان با یکدیگر سازگار و اوصاف آنان متناسب با هم است.
چنین حالتی در میان اهالی یک قبیله یا شهر نیز جاری است؛ منتها چون اکثر قوای انسانی خواهان اخلاق رذیلهاند، انسان زودتر متمایل به شرّ میشود و میل او به صفات بد نسبت به میلش به صفات خوب بیشتر و آسانتر است.
از این جهت است که گفتهاند: دستیابی به ملکات صفات پسندیده، منزلهی آن است که از دامنه به سمت قلّهی کوه برویم و کسب صفات ناپسند به منزلهی آن است که از قلّه به سمت دامنه حرکت کنیم.
حضرت رسول اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) نیز در روایتی گرانبها به همین مطلب اشاره دارند، آنجا که میفرمایند: "حُقّتِ الجنةُ بالمکارِه و حُقّتِ النّار بالشّهوات...یعنی: رسیدن به درجات بهشت مشروط به کشیدنِ جامهای ناگوار، و دخول به آتش جهنم به ارتکاب خواهشهای نفسانی مربوط است."
دوم آنکه کسی که خواهان پاکی نفس است، باید مواظب اعمالی باشد که آثار صفات حسنهاند، باید نفس خویش را به انجام افعالی وادار کند که مقتضای صفتِ نیکی هستند که وی طالب دستیابی به آن و یا در صدد محافظت بقای آن است. لذا به عنوان مثال، کسی که میخواهد ملکهی سخاوتِ وجودش را محافظت کند یا به آن دست یابد، باید پیوسته اموال خود را مطابق با حکم عقل و شرع میان مستحقّین بخشش کند. چنین کسی، هرگاه نفس و میل خود را در حالت بخلورزیدن بیابد، باید نفس خود را بازخواست کند.
همچنین است کسی که در مقام حفظ صفت شجاعت یا در صدد کسب آن باشد. چنین شخصی باید همیشه در امور هولناک و خطرناکی که عقل و شرع آنها را منع نکرده باشد، قدم بگذارد. هرگاه آثار ترس در وجود خود مشاهده کرد، با نفس خود در قهر و جنگ باشد. این به منزلهی ریاضت بدنی است که برای دفع امراضِ بدن یا حفظ سلامتی آن به کار میرود.
ادامه دارد...