پس از عدم توانایی تشکیل یک دولت واحد همه شمول توسط مجاهدین، آمریکا با بهوجود آوردن طالبان که البته طرح از آمریکا بود، حمایت مالی و ایدولوژیکی از امارات متحده عربی و عربستان سعودی و اجرایی کردن طرح توسط پاکستان با صدراعظمی بینظیر بوتو، که کشورهای مذکور از متحدین استراتژیک آمریکا بودند و تا حالا کماکان هستند، عملا نظام امارت را در افغانستان پایهریزی کرد. اما بعد از گذشت یک دهه، باز همان آمریکا، نظام امارتی را ساقط و با رویکردی متفاوت در جهت ایجاد نظام جمهوری، آستین بالا زد. قبل از ورود به اصل بحث، لازم است اشارهی اجمالیِ به نظامهای جمهوری و امارتی گردد که این دو چگونه نظامهایی اند؟
نظام امارتی طالبانی
امارت اسلامی عبارت است از نظامی که گروهی تحت عنوان «شورای اهل حل و عقد» برای امور کلان به عنوان مثال تعیین «امیر»، تعیین وزرا و اراکین حکومتی تصمیمگیری میکنند. امارتیها انتخابات مرسوم در دنیای امروز را قبول ندارند. مهمترین دلیلی که برای این کارشان ارائه میکنند، این است که میگویند همهی مردم در یک سطحی از فهم و درک نیستند و بالتبع رأی آنان نیز یکسان نیستند. از دیدگاه آنها، انتخاباتهای مرسوم، عین بیعدالتی است. آنان زنان را نیمی از پیکر جامعه میپندارند، ولی به آنها آزادی که در نظام جمهوری قایل است را نمیدهند. مثلا زنان باید در صنفهای جداگانه و به صورت مجزا از مردان ادامه تحصیل دهند و روند کاری زنان شاغل در ادارات نیز نباید مختلط با مردان باشد و....
نظام جمهوری
در افغانستان اگرچه نظام جمهوری آنطور که باید تطبیق نشده و نارساییهای زیادی وجود دارد، اما از ویژگیهای بارز و اساسی این نظام، این است که میزان در به دست آوردن قدرت، رأی مردم است؛ آنهم رأی قاطبهی مردم که تصمیم میگیرند تا چه کسی را به مقام ریاست جمهوری برسانند. در این نظام اصل برابری، عدالت اجتماعی و شایستهسالاری مورد تأکید قرار دارد و برای زنان هیچ منعی جهت اشتغال در ادارات و مناصب دولتی وجود ندارد. وجود مجلس نمایندگان، شوراهای ولایتی و شوراهای ولسوالیها از دیگر ویژگیهای نظام جمهوری است که تعدادی افراد با رأی مستقیم ملت، انتخاب و به صفت نمایندهی آنها در خانهی ملت و در شوراهای هر ولایت و ولسوالی، حضور مییابند که وظایفی چون تقنین(البته فقط پارلمان وظیفه تقنینی دارد)، و نظارت از کارکردهای حکومت را به عهده دارند.
امارتی یا جمهوری؛ کدام یک؟!
نظامهای امارتی و جمهوری، با توضیح اجمالی که داده شد، هرکدام نزدیک به یکی دو دهه در افغانستان تجربه شده است. دوران حکومت طالبان در دهه هفتاد، با پوشش نظام امارتی تحت قیادت ملا محمدعمر که امروزه همه آز آن دوران به عنوان دوران سیاه نام میبرند، تجربهی تلخی را در صفحهی خاطرات مردم افغانستان ثبت کرده است. پس از شکست طالبان در سال 1380 هـ ش توسط آمریکا، صفحهی جدیدی در افق زندگی مردم افغانستان در نشست بن گشوده شد و زمینهها و فرصتهای طلائی در اختیار مردم قرار گرفت. در دوران حکومتهای موقت و انتقالی با تشکیل لوی جرگه، قانون اساسی تدوین گردید و نظام جدید افغانستان به عنوان نظام جمهوری اسلامی به تصویب رسید. در نتیجه زمینههای انتخابات فراهم شد و اردوی ملی افغانستان پایهریزی گردید، مکاتب به روی فرزندان دختر و پسر در اقصی نقاط کشور گشوده شد، دانشگاهها نیز بدون تبعیض جنسیتی، پذیرای دانشجویان دختر و پسر گردید. از سوی دیگر، تغییراتی هرچند اندک در اقتصاد و سفرهی مردم و در کل یک امیدواری نسبی نسبت به بهتر شدن اوضاع کشور به وجود آمد.
اما هر روز که از عمر این نظام میگذرد، متأسفانه بیمها و ناامیدیها بیشتر گردیده است. با گذشت حدود 18سال از عمر نظام جمهوری در افغانستان، از یکسو اختلافات سیاسی، انحصارگراییها، تبعیضها و عدم شایستهسالاری، فساد اداری و فساد اخلاقی تشدید گردیده و از دیگر سو، به همان میزان، وضعیت زندگی مردم به شدت نامساعد گردیده و فقر، بیکاری و ناامنی به اوج خود رسیده است. هر روز انسانهای بیگناه در گوشه گوشهی این خاک در خون میغلطند، هزاران نفر به خارج از کشور مهاجر و هزاران نفر که اکثر آنان را متأسفانه جوانان تشکیل میدهد، در دام اعتیاد به مواد مخدر گرفتار آمدهاند.
همانطور که در ابتدای این بحث اشاره شد، پایهگذار نظام امارتی طالبانی، آمریکا بود، اما با گذشت زمان، کم کم کنترول این گروه از دست آمریکا خارج گردید، تا اینکه خود احساس خطر کرد که مبادا عنان گروه طالبان به دست رقبای آمریکا قرار بگیرد؛ لذا با راه انداختن یک بازی جدید و با به دست آوردن به اصطلاح اجماع جهانی، به افغانستان حمله کرد، طالبان را شکست داد و زمینه را برای فصل جدید افغانستان فراهم کرد و این بار در ظاهر اختیارات و آزادیهایی نسبت به تعیین سرنوشت، به مردم افغانستان داده شد، ولی راه را برای دخالت خود در امور این کشور نیز بازگذاشت تا حکومتی برخلاف میل آمریکا بهوجود نیاید، تا دردسری جدیدی برای آمریکا خلق کند. چند انتخاباتی را که تجربه کردیم، به وضوح بیانگر دست اندازیهای آمریکا در امور کشور است و مؤید این ادعا است.
به هر حال، آرامش نسبی پس از شکست طالبان همچنان که اشاره شد، خیلی دوام نیاورد و طالبان روز به روز قدرتمندتر گردیدند تا جایی که در 18 سال، حضور آمریکا را در افغانستان به چالش کشید و آمریکاییها به ناچار تن به مذاکره دادند.
حال بعد از تجربههای تلخ مردم از هر دو مدل حکومتی، زد و خوردهای 18سالهی دو نظام که قدرتهای حامی پنهان و نیمه پنهان آنها را از پیروزی علیه همدیگر ناامید کرده است؛ لذا این روزها شاهد تلاشهای نفسگیر هیأت مذاکرهکنندهی آمریکایی با طالبان هستیم. با توجه به پیشرفتهای نسبی مذاکرات طالبان با آمریکاییها، اینک در داخل افغانستان زمزمهها و گفتوشنودهایی پیرامون این موضوع که آیا نظام بعد از توافق صلح چگونه نظامی باشد؟ امارت یا جمهوریت؟ به گوش میرسد. دو نظامی که در واقع و فی نفسه شاید بد نباشند، اما در ظاهر برآیند نظام امارتی همچون خنجری زخمهای عمیقی بر پیکر این کشور وارد کرده است و برآیند نظام جمهوریت و عمل نکردن به بایستهها و عمل کردن به نبایستههای آن، همچون سمّی بر جان مردم افغانستان نشسته است که از درد به خود میپیچد و فریاد برمیآورد.
نظام پسا توافق صلح، هرآنچه باشد، اگر کما فیالسابق دستوری و فاقد صلاحیتهای اساسیِ سیاسیون، نخبگان و مردم افغانستان باشد، هیچ تفاوتی از هم ندارند. نتیجهی هرکدام، بیچارگی و دربدری بیش از پیش مردم افغانستان خواهد بود. اینجاست که باید سیاسیون، بزرگان، نخبگان و دلسوزان کشور بیدار شوند و به خود بیایند و دست در دست هم با اتحاد و همدلی روی مشترکات و منافع ملی و میهنی تکیه نموده، از اختلافات و خودبرتربینیها را کنار بگذارند و سرنوشت خود، کشور و ملت خود را به دست خود بگیرند، بعد با تفاهم و همپذیری، نظامی را مبتنی بر ارزشهای اسلام ناب، ارزشها و منافع ملی، عدالت و برابری پیریزی نمایند و بیش از این نگذارند بیگانگان با سرنوشت این مملکت بازی کنند. آن زمان است که ما به عزت و اقتدار خواهیم رسید و یک افغانستان سربلند، آباد و مترقی خواهیم داشت.
نویسنده: محمد موحدی
نظام امارتی طالبانی
امارت اسلامی عبارت است از نظامی که گروهی تحت عنوان «شورای اهل حل و عقد» برای امور کلان به عنوان مثال تعیین «امیر»، تعیین وزرا و اراکین حکومتی تصمیمگیری میکنند. امارتیها انتخابات مرسوم در دنیای امروز را قبول ندارند. مهمترین دلیلی که برای این کارشان ارائه میکنند، این است که میگویند همهی مردم در یک سطحی از فهم و درک نیستند و بالتبع رأی آنان نیز یکسان نیستند. از دیدگاه آنها، انتخاباتهای مرسوم، عین بیعدالتی است. آنان زنان را نیمی از پیکر جامعه میپندارند، ولی به آنها آزادی که در نظام جمهوری قایل است را نمیدهند. مثلا زنان باید در صنفهای جداگانه و به صورت مجزا از مردان ادامه تحصیل دهند و روند کاری زنان شاغل در ادارات نیز نباید مختلط با مردان باشد و....
نظام جمهوری
در افغانستان اگرچه نظام جمهوری آنطور که باید تطبیق نشده و نارساییهای زیادی وجود دارد، اما از ویژگیهای بارز و اساسی این نظام، این است که میزان در به دست آوردن قدرت، رأی مردم است؛ آنهم رأی قاطبهی مردم که تصمیم میگیرند تا چه کسی را به مقام ریاست جمهوری برسانند. در این نظام اصل برابری، عدالت اجتماعی و شایستهسالاری مورد تأکید قرار دارد و برای زنان هیچ منعی جهت اشتغال در ادارات و مناصب دولتی وجود ندارد. وجود مجلس نمایندگان، شوراهای ولایتی و شوراهای ولسوالیها از دیگر ویژگیهای نظام جمهوری است که تعدادی افراد با رأی مستقیم ملت، انتخاب و به صفت نمایندهی آنها در خانهی ملت و در شوراهای هر ولایت و ولسوالی، حضور مییابند که وظایفی چون تقنین(البته فقط پارلمان وظیفه تقنینی دارد)، و نظارت از کارکردهای حکومت را به عهده دارند.
امارتی یا جمهوری؛ کدام یک؟!
نظامهای امارتی و جمهوری، با توضیح اجمالی که داده شد، هرکدام نزدیک به یکی دو دهه در افغانستان تجربه شده است. دوران حکومت طالبان در دهه هفتاد، با پوشش نظام امارتی تحت قیادت ملا محمدعمر که امروزه همه آز آن دوران به عنوان دوران سیاه نام میبرند، تجربهی تلخی را در صفحهی خاطرات مردم افغانستان ثبت کرده است. پس از شکست طالبان در سال 1380 هـ ش توسط آمریکا، صفحهی جدیدی در افق زندگی مردم افغانستان در نشست بن گشوده شد و زمینهها و فرصتهای طلائی در اختیار مردم قرار گرفت. در دوران حکومتهای موقت و انتقالی با تشکیل لوی جرگه، قانون اساسی تدوین گردید و نظام جدید افغانستان به عنوان نظام جمهوری اسلامی به تصویب رسید. در نتیجه زمینههای انتخابات فراهم شد و اردوی ملی افغانستان پایهریزی گردید، مکاتب به روی فرزندان دختر و پسر در اقصی نقاط کشور گشوده شد، دانشگاهها نیز بدون تبعیض جنسیتی، پذیرای دانشجویان دختر و پسر گردید. از سوی دیگر، تغییراتی هرچند اندک در اقتصاد و سفرهی مردم و در کل یک امیدواری نسبی نسبت به بهتر شدن اوضاع کشور به وجود آمد.
اما هر روز که از عمر این نظام میگذرد، متأسفانه بیمها و ناامیدیها بیشتر گردیده است. با گذشت حدود 18سال از عمر نظام جمهوری در افغانستان، از یکسو اختلافات سیاسی، انحصارگراییها، تبعیضها و عدم شایستهسالاری، فساد اداری و فساد اخلاقی تشدید گردیده و از دیگر سو، به همان میزان، وضعیت زندگی مردم به شدت نامساعد گردیده و فقر، بیکاری و ناامنی به اوج خود رسیده است. هر روز انسانهای بیگناه در گوشه گوشهی این خاک در خون میغلطند، هزاران نفر به خارج از کشور مهاجر و هزاران نفر که اکثر آنان را متأسفانه جوانان تشکیل میدهد، در دام اعتیاد به مواد مخدر گرفتار آمدهاند.
همانطور که در ابتدای این بحث اشاره شد، پایهگذار نظام امارتی طالبانی، آمریکا بود، اما با گذشت زمان، کم کم کنترول این گروه از دست آمریکا خارج گردید، تا اینکه خود احساس خطر کرد که مبادا عنان گروه طالبان به دست رقبای آمریکا قرار بگیرد؛ لذا با راه انداختن یک بازی جدید و با به دست آوردن به اصطلاح اجماع جهانی، به افغانستان حمله کرد، طالبان را شکست داد و زمینه را برای فصل جدید افغانستان فراهم کرد و این بار در ظاهر اختیارات و آزادیهایی نسبت به تعیین سرنوشت، به مردم افغانستان داده شد، ولی راه را برای دخالت خود در امور این کشور نیز بازگذاشت تا حکومتی برخلاف میل آمریکا بهوجود نیاید، تا دردسری جدیدی برای آمریکا خلق کند. چند انتخاباتی را که تجربه کردیم، به وضوح بیانگر دست اندازیهای آمریکا در امور کشور است و مؤید این ادعا است.
به هر حال، آرامش نسبی پس از شکست طالبان همچنان که اشاره شد، خیلی دوام نیاورد و طالبان روز به روز قدرتمندتر گردیدند تا جایی که در 18 سال، حضور آمریکا را در افغانستان به چالش کشید و آمریکاییها به ناچار تن به مذاکره دادند.
حال بعد از تجربههای تلخ مردم از هر دو مدل حکومتی، زد و خوردهای 18سالهی دو نظام که قدرتهای حامی پنهان و نیمه پنهان آنها را از پیروزی علیه همدیگر ناامید کرده است؛ لذا این روزها شاهد تلاشهای نفسگیر هیأت مذاکرهکنندهی آمریکایی با طالبان هستیم. با توجه به پیشرفتهای نسبی مذاکرات طالبان با آمریکاییها، اینک در داخل افغانستان زمزمهها و گفتوشنودهایی پیرامون این موضوع که آیا نظام بعد از توافق صلح چگونه نظامی باشد؟ امارت یا جمهوریت؟ به گوش میرسد. دو نظامی که در واقع و فی نفسه شاید بد نباشند، اما در ظاهر برآیند نظام امارتی همچون خنجری زخمهای عمیقی بر پیکر این کشور وارد کرده است و برآیند نظام جمهوریت و عمل نکردن به بایستهها و عمل کردن به نبایستههای آن، همچون سمّی بر جان مردم افغانستان نشسته است که از درد به خود میپیچد و فریاد برمیآورد.
نظام پسا توافق صلح، هرآنچه باشد، اگر کما فیالسابق دستوری و فاقد صلاحیتهای اساسیِ سیاسیون، نخبگان و مردم افغانستان باشد، هیچ تفاوتی از هم ندارند. نتیجهی هرکدام، بیچارگی و دربدری بیش از پیش مردم افغانستان خواهد بود. اینجاست که باید سیاسیون، بزرگان، نخبگان و دلسوزان کشور بیدار شوند و به خود بیایند و دست در دست هم با اتحاد و همدلی روی مشترکات و منافع ملی و میهنی تکیه نموده، از اختلافات و خودبرتربینیها را کنار بگذارند و سرنوشت خود، کشور و ملت خود را به دست خود بگیرند، بعد با تفاهم و همپذیری، نظامی را مبتنی بر ارزشهای اسلام ناب، ارزشها و منافع ملی، عدالت و برابری پیریزی نمایند و بیش از این نگذارند بیگانگان با سرنوشت این مملکت بازی کنند. آن زمان است که ما به عزت و اقتدار خواهیم رسید و یک افغانستان سربلند، آباد و مترقی خواهیم داشت.
نویسنده: محمد موحدی