در بخش قبلی بیان شد که هر کسی که خواهان پاکی نفس از صفات رذیله و نیز دستیابی به صفات جمیله میباشد، اجتناب و دوری از چند چیز و انجام چند امر دیگر بر او لازم است.
اول دوری از همراهی با اشخاص اراذل و اشرار و در کنار آن همنشینی با نیکان و صاحبان اوصاف حسنه بود.
دوم مواظب اعمالی باشد که آثار صفات حسنهاند، باید نفس خویش را به انجام افعالی وادار کند که مقتضای صفتِ نیکی هستند که وی طالب دستیابی به آن و یا در صدد محافظت بقای آن است. توضیحات کامل این دو مسئله در بخش قبلی ارائه گردید.
سوم آنکه کسی که خواهان پاکی نفس است، باید پیوسته مراقب احوال و متوجه اعمال و افعال خود باشد. هر عملی که میخواهد انجام دهد، ابتدا در آن تأمل کند تا آنچه را خلافِ مقتضای حُسنِ رفتار است از او سر نزند. اگر احیانا امری از او سر زد که موافق با صفات پسندیده نبود، نفس خود را تنبیه کرده و آن را بازخواست نماید. تنبیه نفس نیز به اینگونه باشد که ابتدا خود را سرزنش و ملامت کند و سپس خود را متحملِ اموری کند که انجام آنها بر او سخت و ناگوار است.
به عنوان مثال، اگر کام خود را با لقمهای که نباید از آن میخورد شیرین کرده باشد، باید طعم دهان خود را به روزه گرفتن تلخ کند. اگر خشم و غضَبی بیجا از او در واقعهای سر زند، خود را به صبر کردن در واقعهای دیگر و شدیدتر از آن مواخذه نموده و یا نفس خود را در معرض اهانتی قرار دهد که تحملِ آن گران و سنگین است.
چنین شخصی به هیچ عنوان نباید حتی یک لحظه از نفس خود غافل شود. حتی اگر بداند که در اخلاقِ حسنه به مرتبهای اعلا رسیده، با این وجود از تلاش و کوشش در کسب صفات نیک یا حفظ آنها باز نمانَد؛ زیرا غفلت موجب کسالت و تنبلی است و به دنبال کسالت، کسبِ فیض از عالم قدس قطع میگردد و دربهای فیوضات الهی بسته میشود.
اندر این ره می تراش و می خراش
تا دمِ رفتن دمی غافل مباش
دوست دارد یار این آشفتگی
کوششِ بیهوده به از خفتگی
باید توجه داشت که از سعی و تلاش به نحوِ "یوما فیوما؛ هر روز و هر روز" برای نفس صفاتِ تازه حاصل شده و هر لحظهی او را پیشرفت در مرتبهی کمالات و صعود به معارجِ سعادات تشکیل خواهد داد و به مرتبهای خواهد رسید که پردهی طبیعت از مقابل چشمانش برداشته میشود و وجود او محل اسرار ملک و ملکوت، بلکه محرم خلوت جبروت میگردد.
این شخص باید در کسب امور دنیا و متعلقات این کاروانسرای سرراهی، بیشتر از آنچه ضرورت دارد تلاش نکند و بیش از قدر لازم به آن توجه ننماید و خود را به زحمات و مشتقات همیشگی گرفتار نسازد. کالایی که ارزشش ملک ابدی باشد را به ازای خشت و خاکی نبازد و سرمایهای را که سودش پادشاهیِ جاویدان است بر سر خاک و خاشاکی نفروشد.
چهارم آنکه کسی که خواهان پاکیِ نفس است، از آنچه باعث تحریک قوّهی شهویه یا غضبیه میشود دوری کند. چشمان خود را از دیدنِ آنچه غضب و شهوت را به هیجان میآورد و گوش خود را از شنیدن آنها محافظت نماید. دلِ خود را از تصور و تخیل چنین مسایلی منع کند و خیالِ آنها را در خاطرِ خود راه ندهد؛ زیرا به سبب تصور و خیالِ آتش، شوق و شعلهی غضب نیز تیز میگردد و آنگاه به سایر اعضا و جوارح سرایت میکند.
کسی که دو قوّهی شهوت و غضب را از هیجان محافظت نکند، مانند کسی است که شیرِ درّنده یا سگ دیوانهی سرکشی را رها کند و سپس تلاش نماید تا خود را از چنگ آنان رهایی دهد.
ادامه دارد...