ما خارِ فرورفته در پای دیگران را فورا میبینیم ولی شاخهی درختِ در چشم خود را اصلا نمیبینیم
بر طالبِ سعادت واجب است که در پایان هر شبانهروز، اعمال و افعال خود را محاسبه کند و آنچه از او در طول روز سر زده را به نظر آورَد. دفتر اعمال آن روز و شب را باز کرده و سراسرِ آن را مرور کند. اگر فعل قبیح و بدی از او سر نزده بود حمد و ستایش خدا را به جای آورَد و اگر مرتکب فعل قبیحی شده بود، نفس خود را بازخواست نماید و خود را ملامت نموده و توبه و استغفار کند.
در بخشهای قبلی بیان شد که هر کسی که خواهان پاکی نفس از صفات رذیله و نیز دستیابی به صفات جمیله میباشد، اجتناب و دوری از چند چیز و انجام چند امرِ دیگر بر او لازم است. اول دوری از همراهی با اشخاص اراذل و اشرار و در کنار آن همنشینی با نیکان و صاحبان اوصاف حسنه بود. دوم مواظب اعمالی باشد که آثار صفات حسنهاند، باید نفس خویش را به انجام افعالی وادار کند که مقتضای صفتِ نیکی هستند که وی طالب دستیابی به آن و یا در صدد محافظت بقای آن است.
سوم باید پیوسته مراقب احوال و متوجه اعمال و افعال خود باشد. هر عملی که میخواهد انجام دهد، ابتدا در آن تأمل کند تا آنچه را خلافِ مقتضای حُسنِ رفتار است از او سر نزند. چهارم از آنچه باعث تحریک قوّهی شهویه یا غضبیه میشود دوری کند. چشمان خود را از دیدنِ آنچه غضب و شهوت را به هیجان میآورد و گوش خود را از شنیدن آنها محافظت نماید. دلِ خود را از تصور و تخیل چنین مسایلی منع کند و خیالِ آنها را در خاطرِ خود راه ندهد. توضیحات کامل این چهار مسئله در دو بخش قبلی ارائه گردید.
پنجم آنکه کسی که خواهان پاکی نفس است، بایستی فریب نفس خود را نخورد و اعمال و افعال خود را حمل بر صحت نکند، در طلب عیبهای خود سعی و کوشش نماید و با دقتِ نظر در تجسّس عیبهای مخفی خود برآید و هنگامی که به یکی از آنها برخورد به از بین بردنِ آن اقدام کند.
باید توجه داشت که هر نفسی عاشقِ صفات و احوالِ خود است. به همین جهت نیز اعمالِ او از دیدگاه خودش جلوه دارد و اگر تأمل و باریکبینی نداشته باشد به عیبهای خود برنمیخورَد. لذا بسیاری از ما از اشکالاتِ کار خود غافلیم و خاری که به پای دیگران برود را زود میبینیم ولی شاخ درختی را در چشم خود نمیبینیم.
بنابراین، طالب سعادت و سالک راه نجات باید از دوستان خود جویای معایب خود شود. دوستانِ وی نیز باید بدون هیچ تعارفی او را از اشکالاتش آگاه نمایند. بهتر است که انسان از میان دوستانش، مهربانترینِ آنان را انتخاب کند و با او عهد و پیمان ببندد که مراقب احوال و افعال وی باشد و او را از معایبش باخبر کند.
چنین شخصی باید هنگامی که دوستش او را از عیبی آگاه ساخت، شاد و خوشحال شود و در صدد دفع آن عیب برآید. اینگونه دوستش نیز به او اعتماد خواهد کرد و یقین خواهد نمود که نیکوترین هدیه در نظرِ رفیقش شناساندنِ عیبی از عیوب اوست.
البته چنین دوستی کمیاب است. چرا که اغلب دوستان از خوشآمدگویی و نیتهای فاسد خالی نیستند، بسا که بسیاری از عیوب در نظر آنان امر نیکویی باشد و بعضی صفاتِ نیک نزد آنان عیب و اشکال باشند.
حتی میتوان گفت که گاهی ممکن است نفع و فایدهی دشمنان نسبت به چنین دوستانی برای انسان بیشتر باشد، زیرا معمولا دوستِ آدمی کمتر در مقام اظهار عیوب او برمیآیند و چون نگاه آنها دوستانه است گاهی ممکن است عیوب و اشکالات را اصلا نبینند. لذا گفتهاند: "و عینُ الرّضا عَن کُلّ عیب کلیله، ولکن عینُ السّخطِ تُبدی المساویا...یعنی: چشمِ دوستی و رضامندی، از دیدن عیوب کُند است ولکن دیدهی دشمنی بدیها را اظهار میکند." بنابراین شخص دانا کسی است که هنگامی که دشمنانِ او عیبی از او را آشکار کنند، از آنان تشکر کند و درصدد رفع آن برآید.
از جمله چیزهایی که در این باب سودمند است، آن است که انسان دیگران را آینهی اشکالات خود نماید. بر طالبِ سعادت واجب است که در پایان هر شبانهروز اعمال و افعال خود را محاسبه کند و آنچه از او در طول روز سر زده را به نظرش آورد. دفتر اعمال آن روز و شب را باز کرده و سراسرِ آن را مرور کند. اگر فعل قبیح و بدی از او سر نزده بود حمد و ستایش خدا را به جای آورد و اگر مرتکب فعل قبیحی شده بود، نفس خود را بازخواست نماید و خود را ملامت نموده و توبه و استغفار کند.
ادامه دارد...