در بخش قبلی گفته شد که اگر معالجات مورد نظر -که توضیحش در همان بخش آمد- در درمان صفتِ رذیله اثر نکرد، در آن هنگام شخصِ مبتلا به صفاتِ رذیله باید به تهذیب نفس و انجام تکالیف شاقّه و ریاضتهای بسیار مشکل اقدام نماید.
در این راستا باید انسان برای اصلاح قوّهی شهویه، خود را از غذا و آب و استراحت و خواب منع کند مگر به قدری که برای زنده ماندن به آن احتیاج دارد. برای اصلاح قوّهی غضبیه نیز به همین شکل؛ این سختیکشیدن به منزلهی همان گذاشتنِ داغ و سوزانیدن در درمان بیماریهای جسمی است.
اگر دفعِ صفات رذیله بر روشِ فوق متوقف باشد، چارهای از انجام آن نیست و صاحب آن صفاتِ رذیله نباید از ارتکاب آن اعمال مضایقه کند و از سرزنش ملامتگران بترسد. البته به شرطی که پا را از دایرهی شریعت مقدس، بیرون نگذارد و عملی را که شرع الهی آن را صریحا نهی کرده انجام ندهد. همچنین کاری که فسادِ آن زیادتر از فسادِ صفتِ رذیلهای باشد که در صدد دفع آن است، از او سر نزند.
به همین جهت است که انتخاب یک استاد حازق که علاج هر مرضی را بداند و قدر درمان را بشناسد، برای کسی که خواهان پیمودن راه سعادت ابدی است، الزامی میباشد.
در این میان، تعجبآورند کسانی که اوصاف چهارپایان و درّندگان و اخلاق شیاطین، سراپای نفس آنان را فرا گرفته و شب و روز در حال آراستن جسمِ خود و در اندیشهی غذا و شراب هستند و نیز مسلمانان از اذیت و آزار آنان در ناله و فغان بوده و حلال و حرام الهی برایشان اهمیتی ندارد و نه از جزا و نه از وبال ترسی ندارند.
حال چنین اشخاصی، چنانچه با کسی مواجه شوند که او به جهت رهایی نفسِ خود از صفاتِ رذیله بعضی اعمال را که موافق شرف و بزرگی نیست انجام دهد، مانند خدمت به اهل و عیالِ خود یا تواضع و فروتنی زیاده از حدّ شأنِ خود، یا خود را از بعضی غذاهای مقوّی محروم ساختن، این اشخاص زبان ملامت و بدگویی به سمت او دراز میکنند و آن شخص را نادان و بیعقل میشمارند، غافل از آنکه نمیدانند که هیچ بیعقلی بدتر از آنچه آنان انجام میدهند، نیست.
همچنین معالجات جزئیهی هر مرض نفسانی به شرحی است که در باب بعدی ذکر خواهد شد.
باب چهارم
در تفصیل انواع اخلاق و بیان شرافت فضایل و کیفیت اکتساب هر یک و شرح ضررهای صفات رذیله و بیان معالجهی خصوصیات هر یک از آنها
اخلاق حسنه و ذمیمه؛ فواید و مضرات آنها
در بخشهای قبل گفته شد قوایی که در صفات و اخلاق انسان دخالت دارند، چهار قوّهی "عاقله، عامله، غضبیه و شهویه" میباشند. همچنین مشخص شد که کمالِ قوّهی عامله در اطاعت و فرمانبرداری از قوّهی عاقله در به کار بردنِ سایر قوا در اعمال نیکوست.
هرگاه سایر قوا در مرتبهی کمال باشند، عدالت حاصل خواهد بود و هرگاه ناقص باشند عدالت منتفی خواهد بود. بنابراین تحقق و یا عدم تحقق عدالت تابعِ کمال و نقص سایرِ قوا است.
عدالت، جامعِ جمیع صفات کمالیه است. برای کسب عدالت و از بین بردنِ ضدِ آن که ستم میباشد، معالجهی مخصوصی وجود ندارد.
برای قوّهی عامله نیز صفات کمالیهی مخصوصی که به سایر قوا تعلق نداشته باشد موجود نیست. جمیع صفات مخصوص به شمول صفات رذیله و پسندیده، یا به قوهی عاقله، یا غضبیه، یا شهویه، یا به دو قوه از این قوا یا سه قوه متعلق است. توضیح این موارد در چهار مقام خواهد آمد.
البته در این میان، گرچه طریق خاصی برای اکتساب عدالت و معالجهی مخصوصی برای از بین بردنِ ضدِّ آن یعنی ستم وجود ندارد و با اکتساب سایر فضایل، عدالت حاصل میشود و با از بین رفتن سایر رذایل، ضدِ آن از بین میرود؛ اما چون خودِ عدالت، مستلزم جمیع ملکات فاضله بلکه جامع جمیع و اشرف فضایل و کمالات است، بنابراین شایسته است که ابتدا برتری و فضیلت آن را در یک مقام جداگانه بیان کنیم.
بنابراین این باب، شاملِ پنج مقام است:
مقام اول: در بیان آنچه متعلق به قوّهی عامله بوده که عبارت از عدالت است.
مقام دوم: در ذکر اخلاق و صفاتی که به قوّهی عاقله متعلق است.
مقام سوم: در بیان اخلاق متعلق به قوّهی غضبیه.
مقام چهارم: در شرح ملکات متعلق به قوّهی شهویه.
مقام پنجم: در تفصیل و تبیین اوصاف متعلق به دو قوّه یا سه قوّه از قوای سهگانه.
در هر مقامی از سه مقام آخر، صفات رذیلهای که متعلق به آن مقام است عنوان میشود و در ذیل آن عنوان، علامتها و اقسام و عوامل و ضررها و درمان آن صفت و همچنین ضدِ آن از میان صفات حسنه، و نیز علایم و منافع و نحوهی کسب آن در چند فصل بیان خواهد شد.
ادامه دارد...