علمای اخلاق میگویند عادل سه گونه است:
اول) عادل اکبر، و آن شریعت الهی است که از جانب حضرت حق تعالی صادر میشود. عادل اکبر از رعایت عدل میان بندگان محافظت میکند.
دوم) عادل اوسط، و آن سلطان عادل است که تابع شریعت و سنت نبوی بوده باشد. چنین کسی خلیفهی ملت و جانشین شریعت است.
سوم) عادل اصغر، و آن طلا و نقره است که از مساوات در معاملات محافظت مینماید.
در قرآن کریم به این سه قسم از عادل اشاره شده است آنجا که میفرماید: "و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس...یعنی: ما قرآن را فرستادیم که مشتمل است بر احکام شریعت، و ترازوی عدل را که مردم به واسطهی آنها بر حد وسط بإیستند و از حد خود تجاوز نکنند، و فرستادیم آهن را که در آن عذاب شدید و منفعت بسیار برای مردمان است."
در این آیهی مبارکه، قرآن عبارت از شریعت پروردگار است. میزان به درهم و دینار تشبیه میکند و آهن به شمشیر سلطان عادل اشاره مینماید که مردم را به راه راست وا بدارد و از ستم و تعدّی در جمیع امور محافظت نماید.
ضدّ عادل که جائر میباشد نیز بر سه وجه است:
اول) جائر اعظم، و آن کسی است که از حکم شریعت بیرون رود و از حکم صاحب شرع سر باز زند و از احکام اطاعت نکند. چنین شخصی را کافر میگویند.
دوم) جائر اوسط، و آن کسی است که از اطاعت سلطان عادل و احکام او سرپیچی کند. چنین شخصی را یاغی و طاغی میگویند.
سوم) جائر اصغر، و آن کسی است که به حکم درهم و دینار نإیستد و مساواتِ آن را ملاحظه نکند، بلکه زیادتر از آنچه حقِ اوست بردارد و آنچه حقِ دیگران است کمتر بدهد. چنین شخصی را دزد خائن میگویند.
فصل دوم: اقسام عدالت
عدالت بر سه قسم میباشد:
اول: آنکه میان بندگان و خالق آنان است. پیش از این دانسته شد که حق -سبحانه و تعالی- بخشندهی حیات و عطاکنندهی جمیع کمالات است، آنچه که هر موجود زندهای به آن محتاج است آماده میکند و سفرهی نعمت و احسان و روزی برای همه میگستراند. زبانها از شمارش تعداد آنچه از نعمتهای بیکرانِ او به بندگان میرسد عاجزند.
عطاهای بیپایانش که هر لحظه برای مخلوقات حاصل میشود، از حد و اندازه و بیان تجاوز میکنند. مثل آنچه را از مراتب عالی و درجات متعالی و سرور و عیش و راحتیِ عالم آخرت که برای بندگانِ عاقبتبخیرِ خود مهیا کرده، هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و نه به خاطرِ هیچ ذهنی خطور کرده است.
البته برای خداوند حقّی ثابت بر گردن بندگان است که باید به ازای آن عدالت فیالجمله حاصل شود، زیرا از هر کسی که فیض و نعمتی به دیگری برسد و آن شخص دوم در مقابل آن نعمت، عملِ متناسب با آن به جای نیاورد ظالم و جائر خواهد بود. اما میزان پاداش نسبت به اشخاص مختلف فرق میکند. پاداشِ احسانِ پادشاه، دعا برای بقای دولت او و شکر نعمت اوست و پاداشِ ارباب نیز اطاعت و سعی در خدمتِ اوست.
اما ساحت کبریایی حضرت آفریدگار از محتاجبودن به کمک منزّه و عرصهی جلالش از ضرورت انجام اعمال و افعال، پاک است. لکن کسب معرفت و تحصیل محبتِ او و سعی در بجا آوردن فرمان او و تلاش در اطاعت از پیغمبران او و فرمانبرداری احکام شریعت او بر بندگان واجب است. هر چند توفیق در انجام این امور نیز خود از جمله نعمتهای پروردگار به بندگانش به حساب میآید.
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش به در آید
در این میان، چنانچه بندهی پروردگار، آنچه را از وظایف بندگی و دوری از گناهان و بدیها که در انجام یا ترک آنها قدرت و اختیار دارد، به جای آورَد، از حالت "جور مطلق" خارج خواهد شد، یعنی از زمرهی کسانی که از روی آگاهی و عمد مرتکب ظلم و ستم میشوند خارج میشود.
ادامه دارد...