تاریخ انتشار :سه شنبه ۵ سنبله ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۴۲
کد مطلب : 190597
امام حسین (ع) و پیمودن صحرای گرم حجاز تا رسیدن به سرمنزل مقصود
در مکتب حسین (ع) برنامه هست، مدیریت هست، تشکیلات به معنای درست کلمه هست، سازماندهی، فرهنگ‌سازی، دعوت‌گری، فداکاری، حق‌طلبی، آزادی، آزاداندیشی، منطق، استدلال، عشق و ایثار و همه‌ی خوبی‌ها وجود دارد. به همین خاطر است که هرکسی راه امام حسین (ع) را انتخاب کرده و به آن حضرت اقتدا نموده، سرانجام به پیروزی رسیده است.
حضرت امام حسین (ع) تاریخ هشتم ذیحجة‌الحرام، مکه مکرمه -حرم امن الهی- را ترک نمود و قدم در مسیر عشق گذاشت. خانه را رها کرد تا به صاحبِ خانه برسد. آن حضرت حج را تکمیل نکرد تا به دنیا بفهماند که امر واجب‌تری از حج نیز در زندگی وجود دارد و آن حفظ دین و تمام ارزش‌های اسلامی است که جدّ بزرگوارش پیامبر خدا (ص) در راه ترویج آن 23 سال خون جگر خورد.

فرزدق شاعر حین حرکت قافله عشق، از امام (ع) سوال کرد که ای پسر رسول خدا، حج تازه آغاز شده و ارکان این واجب الهی هنوز باقی مانده است، شما کجا می‌روید؟ امام فرمود: حجِ من جای دیگری است، به جوانان بنی‌هاشم اشاره کرد و گفت قربانی‌ها را نیز با خود برداشتم تا در میدان عشق ذبح کنم.

امام با خانه‌ی خدا وداع کرد، زیرا صحبت عشق در میان بود. حضرت به زبان حال گفت: مکه بدرود، بعد از این می‌خواهم کربلا را مطاف عاشقان بسازم، حجاج عزیز از من بر شما سلام، زین پس می‌خواهم سرزمین بلاخیز را کعبه‌ی دلها، مزار دلباختگان و مرکز تجمع میلیون‌ها انسان از سراسر جهان بسازم.

امام حسین (ع) از مکه رختِ سفر بربست و صحراهای گرم و سوزان حجاز را به عشقِ رسیدن به معشوق طی کرد تا اینکه نه تنها در گفتار بلکه در عمل، وجود خالق هستی را اثبات نماید.

امام با قلبی مطمئن و گام‌هایی استوار و بدون خوف و هراس به پیش می‌رفت، تا ثابت کند که در قاموس عشق به خدا، واژه‌ای به نام ترس وجود ندارد.

امام حسین (ع) از مدینه تا مکه و تا عراق، قافله‌ی عشق را از منظر سیاسی، نظامی، اجتماعی، اخلاقی و حتی اقتصادی، بگونه‌ای مدیریت کرد که تا دنیا باقی است برای نظام‌های سیاسی الگو خواهد بود. هیچ کسی تاکنون نه تنها کوچکترین خورده و نقصی بر کارش نگرفته که همه بر او اقتدا می‌کنند.

امام کاری کرد که از آغاز نهضت عاشورا، نه تنها تاریخ که سنگ‌سنگِ مدینه، مکه، صحرای عرفات، منا، صفا، مروه و بالاخره سرزمین کربلا تا قیامِ قیامت بر حقانیت حسین و باطل بودن یزید شهادت می‌دهند.

امام حسین (ع) در نهضت عاشورا ظرفیتی را ایجاد کرد که تنها خوبان و افرادی که برتر از حواریون حضرت عیسی (ع) بودند در آن جای داشتند. در مکتب حسین وهب نصرانی، زهیر عثمانی، حبیب شیعی و دیگران به خاطر تنها هدف عالیِ ممکن، نسبتِ یکسان پیدا می‌کنند.

امام حسین (ع) وقتی که از مدینه حرکت می‌کند دو برنامه دارد؛ یکی دعوت عمومی، که مردم را از راه‌های مختلف مردم نسبت به وضعیت سیاسی اجتماعی موجود آگاه می‌سازد تا حجت بر همه تمام شود و فردای قیامت کسی نگوید ما از قضیه خبر نداشتیم، یکی از دلایلی که امام به مکه رفت نیز همین بود تا در آنجا از طریق حاجیان خبر قیامش را به تمام جهانیان برساند. دوم دعوت خصوصی آن حضرت بود که شامل همه نمی‌شد و محدود به افرادی خاص بود.

امام می‌دانست که تمام مردم این ظرفیت را ندارند که در ‌زمره‌ی خوبان قرار گیرند، لذا از زهیر بن قین، وهب، حبیب و امثال آنان که از یاران خاص امام بودند با فرستادن نامه‌های مخصوص دعوت می‌کرد تا آن تعدادی را که خود در نظر داشت تکمیل شود.

امام حسین (ع) با تیزهوشی و آینده‌نگری که داشت لشکری ترتیب داد که از نگاه کیفیت، باورمندی و اعتقاد به خدا تا آن روز نظیر نداشت، گرچه اعضای آن لشکر از نگاه کمیت اندک بود.

حبیب، زهیر، وهب، حر ابن یزید ریاحی و امثال آن بزرگان از جمله کسانی بودند که نه تنها در جنگ فیزیکی بلکه در تشریح حقانیت امام حسین (ع) و باطل بودنِ یزید و آگاهی‌دهی به مردم هر کدام به اندازه یک لشکر موثر بودند.

بنابراین باید گفت، در مکتب حسین (ع) برنامه هست، مدیریت هست، تشکیلات به معنای درست کلمه هست. سازماندهی، فرهنگ‌سازی، دعوت‌گری، فداکاری، حق‌طلبی، آزادی، آزاداندیشی، منطق، استدلال، عشق و ایثار و همه‌ی خوبی‌ها وجود دارد. به همین خاطر است که هرکسی راه امام حسین (ع) را انتخاب کرده و به آن حضرت اقتدا نموده، سرانجام به پیروزی رسیده است.

نویسنده: سید هاشم علوی
https://avapress.com/vdci3uazyt1a3w2.cbct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما