فصل سوم: عدالت سرمنشأ کمال و سعادت
از آنچه ذکر شد مشخص گردید که نهایت کمال و انتهای سعادت هر شخصی، متصفشدن او به صفت عدالت و میانهروی در جمیع صفات و افعال ظاهری و باطنی است، خواه از اموری باشد که مخصوص ذات او و متعلق به خود اوست، خواه از اموری باشد که میان او و دیگری جاری است.
انسان اگر خواهان سعادت است باید سعی کند تا جامع جمیع کمالات باشد و در همهی امور، حد وسط و میانهروی را سرلوحهی کار خود قرار دهد. باید تلاش کند تا میان علم و عمل متوسط باشد و در حد توان و امکان، جامعِ هر دو باشد. به هیچ عنوان به یکی از آن دو اکتفا نکند که اگر چنین کند از جمله کسانی خواهد شد که پشت پیغمبر (ص) را میشکنند، همچنان که توضیح آن در بخشهای قبلی آمد که بیان شده بود "دو گروه پشت پیامبر را میشکنند؛ عالمانی که پردهی شریعت دریده و به علم خود عمل نکنند و جاهلانی که بدون علم عبادت کنند".
علمِ بدون عمل، وبال گردن و موجب خسران است. در روایات آمده که از هفتاد لغزشِ شخص جاهل چشم پوشیده میشود، قبل از اینکه از یکی از خطاهای شخص عالم بگذرند.
علم بی عمل زحمتِ بیفایده است، زیرا علم آن است که از روی معرفت صادر شود. همچنین در عمل نیز باید میان حفظ ظاهر و باطن، متوسط بود. نه اینکه انسان ظاهر خود را پاکیزه کند و آن را به عبادات و طاعات بیاراید، در حالی که باطن او به انواع خباثتها آلوده باشد. مانند عجوزهی زشتمنظری که خود را به لباس عروسان ملبّس کرده باشد.
از سویی هم، انسان نباید سعی فراوان در پاکیزگیِ ذات و باطن خود داشته باشد، در حالی که از ظاهرِ خود غافل بوده و به آن هیج توجهی نکند و آن را از کثافتهای ظاهری پاکیزه ننماید؛ همچون دُرِّ شاهواری که آن را به انواع نجاستها و کثافات آلوده سازند.
بلکه باید در جمیع صفات باطنی و افعال ظاهری، متوسط میان افراط و تفریط رعایت شود به تفصیلی که به مرور خواهد آمد.
انسان در تحصیل علوم نیز باید میانهروی را اختیار کند و حد وسط میان علوم باطنیِ عقلی و علوم ظاهریِ شرعی را بگیرد. از کسانی نباشد که صرفا بر ظواهر آیات و روایات بسنده میکنند و از حقایق قرآن و سنت بیخبر مانده و از مسایل دقیق حکم کتاب خدا و روایات قطع نظر میکنند.
زبانِ چنین اشخاصی همواره به بدگویی علمای راستین دراز است و با یکدیگر به لعن و نفرینِ آنان مشغول میشوند، بدون آنکه کلام آنان را بررسی کنند و یا مطلبشان را فهمیده باشند و از طریقهی آنان آگاهی یافته و در عقایدشان کند و کاو کنند.
همچنین انسان نباید از آنطرف، از کسانی باشد که عمر خود را در علوم عقلی صرف میکنند و به اندیشههای یونانیان بسنده مینمایند و عقول ناقص خود را در هر چیزی دلیل و رهبر میدانند و هرآنچه را که عقلِ آنان نفهمد طرد یا تأویل میکنند.
احکام شریعت نبوی در نزد چنین اشخاصی مهجور است. آنان از اطاعت از آیات و اخبار دوری مینمایند. علمای شریعت و فقیهان را مذمت و بدگویی میکنند و به ایشان نسبتِ بیفهمی و نادانی میزنند.
این اشخاص که هنوز نتوانستهاند عقل را از وهم تشخیص بدهند، به خود نسبت باهوشی و زیرکی میدهند، در حالی که از این نکته غافلاند که عقل بدون راهنماییِ شرع نمیتواند قدمی بردارد.
بنابراین انسان اگر میخواهد که جامع میان امور عقلی و امور نقلی باشد، باید در هر دو، حد وسط و میانهروی را اختیار کند.
ادامه دارد...