احیای شعائر دینی در متون اسلامی از جمله مسائلی است که سفارش و تاکید زیادی روی آن صورت گرفته است و بدون شک حفظ، تحلیل و تجلیل این شعائر میتواند ما را در مسیر الهی و اسلامی مبتنی بر قرار گرفتن در جبهه حق و حقیقت راهنما و راهبر باشد.
یکی از شعائری که حیاتبخش مسیر حق و احیاگر اسلام ناب است، مسئله محرم و عاشورای حسینی میباشد. با توجه به اینکه از گذشتههای دور و همیشه اما متفاوت، ماه محرم و عاشورای حسینی در افغانستان توسط پیروان مذاهب جعفری و حنفی به صورت گسترده و پرشور تجلیل میشده و هماکنون بر این شور و گستردگی افزوده شده است، لازم است تا در مورد کممحتواییِ اینگونه مناسبتها بحثی صورت بگیرد و به علل و عوامل کممحتوایی این فرصتِ پربار و دانشگاهِ انسانساز پی برده شود.
پیروان یک دین یا مذهب معمولا نسبت به شعائر و مناسبتهای دینی مذهبی خود دو رویکرد دارند.
رویکرد اول نگاه تجلیلی و گرامیداشت است که میتواند با خودش سه پیامد و نتیجه را حمل نماید:
1- در پیامد اول انجام و یا عملکرد به یک آموزه دینی مذهبی، در حقیقت برطرف کردن تکلیف جهت ادا و اجرای دستور دینی و کسب ثواب است تا از این طریق ذهنِ پیرو آرام شده و به تعبیری انجام تکلیف نموده باشد.
2- پبامد دوم صرفا نگاه به ماقبل و گذشتگان است و آن اینکه چون گذشتگان، بزرگان، نیاکان و پدران ما تجلیل میکردند این سنت باید حفظ شود و جریان داشته باشد. این امر در حقیقت احیای سنت گذشتگان بدون توجه به پیامد بد و خوب این پدیده است.
3_ پیامد سوم ممکن است برای احیای شعائر دینی باشد، منتهی به صورت کوتاه و ناچیز به معضلات و چالشهای اجتماعی موجود نیز بپردازد اما پس از ختم محرم و عاشورا منجر به برداشتن گامی برای تحول وضعیت موجود نشود.
رویکرد دوم رویکرد تحلیلی مسئله عاشورا و محرم است. برای این رویکرد نیز میتوان سه پیامد را بر شمرد:
1- اصولا در کنار تجلیل از مکتب حیاتبخش عاشورا اگر تحلیلی صورت بگیرد در مییابیم که حرف اول در یک تراژیک بزرگ تاریخی که از آن بنام عاشورا یاد میشود مسئله بصیرت و آگاهی عمیق است.
چگونه میشود که پس از گذشت چندسال از رحلت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میوهی دلش، سید جوانان اهل بهشت، در سرزمینی به نام کربلا توسط امت پیامبر آنهم با فتوای شرعی آنگونه مظلومانه به شهادت برسد؟ لذا میتوان گفت در گام اول پیامد تحلیل عاشورا باید ما را بصیر بسازد تا با درک شرایط زمان و مکان و با استفاده از بصیرت نگذاریم فاجعه المناک عاشورا هر روز و در هر جا اتفاق بیفتد.
2- پیامد دوم تحلیلِ عاشورا در کنار تجلیل آن ما را به سمت حقطلبی، ظلمستیزی و عدالتگستری سوق خواهد داد.
بدون شک حادثه عاشورا صرفا در سال 61 هجری و در سرزمینی بنام کربلا خلاصه نمیشود، در آن زمان جبهه حق و باطل روشن شد و تاکنون این دو خط ادامه دارد، همچنان صدای هل من ناصر ینصرنی حسین ابن علی تا قرنها و برای عصرها و مردمان جهان طنینانداز است. امروزه از هر روز و همیشه بیشتر میطلبد تا تشنگان حقیقت و رهپویان فضیلت در راستای قرار گرفتن در جبهه حق علیه ظالمان، مستکبرین و قلدران به مبارزه فکری فرهنگی بپردازند.
3- پیامد سوم تحلیل عاشورا در کنار تجلیل آن، تغییر و تحول جهت اصلاح و بهبود وضعیت است. ظلم، بیعدالتی، حقتلفی و سوءاستفاده از دین، تنها در زمان حسین ابن علی نبود، بدون شک امروزه مکتب حیاتبخش عاشورا میتواند ما را نسبت به تغییر وضع آشفته و نابسامان اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و امنیتیمان کمک کند و بسیاری از تحولات عمیق و دقیق را بوجود آورد که این خود در حقیقت گام مهم و ارزشمندی در راستای احیای شعائر محسوب خواهد شد.
با توجه به آنچه گفته شد علت بیمحتوایی شعائر یک مکتب تحولساز و انقلابی و عدم تحرک، تحول و دگرگونیِ پیروان و رهپویان این مسیر، تجلیلِ بدون رویکرد، بدون بصیرت و بدون درک از شرایط است که این مکتب تعالیبخش را در حد یک نوع احیای سنتِ گذشته بدون تحلیل و تفسیر و عدم ورود آن در متن زندگی اجتماعی و امروزیمان پایین آورده است.
نویسنده: سیدعبدالله نایاب
یکی از شعائری که حیاتبخش مسیر حق و احیاگر اسلام ناب است، مسئله محرم و عاشورای حسینی میباشد. با توجه به اینکه از گذشتههای دور و همیشه اما متفاوت، ماه محرم و عاشورای حسینی در افغانستان توسط پیروان مذاهب جعفری و حنفی به صورت گسترده و پرشور تجلیل میشده و هماکنون بر این شور و گستردگی افزوده شده است، لازم است تا در مورد کممحتواییِ اینگونه مناسبتها بحثی صورت بگیرد و به علل و عوامل کممحتوایی این فرصتِ پربار و دانشگاهِ انسانساز پی برده شود.
پیروان یک دین یا مذهب معمولا نسبت به شعائر و مناسبتهای دینی مذهبی خود دو رویکرد دارند.
رویکرد اول نگاه تجلیلی و گرامیداشت است که میتواند با خودش سه پیامد و نتیجه را حمل نماید:
1- در پیامد اول انجام و یا عملکرد به یک آموزه دینی مذهبی، در حقیقت برطرف کردن تکلیف جهت ادا و اجرای دستور دینی و کسب ثواب است تا از این طریق ذهنِ پیرو آرام شده و به تعبیری انجام تکلیف نموده باشد.
2- پبامد دوم صرفا نگاه به ماقبل و گذشتگان است و آن اینکه چون گذشتگان، بزرگان، نیاکان و پدران ما تجلیل میکردند این سنت باید حفظ شود و جریان داشته باشد. این امر در حقیقت احیای سنت گذشتگان بدون توجه به پیامد بد و خوب این پدیده است.
3_ پیامد سوم ممکن است برای احیای شعائر دینی باشد، منتهی به صورت کوتاه و ناچیز به معضلات و چالشهای اجتماعی موجود نیز بپردازد اما پس از ختم محرم و عاشورا منجر به برداشتن گامی برای تحول وضعیت موجود نشود.
رویکرد دوم رویکرد تحلیلی مسئله عاشورا و محرم است. برای این رویکرد نیز میتوان سه پیامد را بر شمرد:
1- اصولا در کنار تجلیل از مکتب حیاتبخش عاشورا اگر تحلیلی صورت بگیرد در مییابیم که حرف اول در یک تراژیک بزرگ تاریخی که از آن بنام عاشورا یاد میشود مسئله بصیرت و آگاهی عمیق است.
چگونه میشود که پس از گذشت چندسال از رحلت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میوهی دلش، سید جوانان اهل بهشت، در سرزمینی به نام کربلا توسط امت پیامبر آنهم با فتوای شرعی آنگونه مظلومانه به شهادت برسد؟ لذا میتوان گفت در گام اول پیامد تحلیل عاشورا باید ما را بصیر بسازد تا با درک شرایط زمان و مکان و با استفاده از بصیرت نگذاریم فاجعه المناک عاشورا هر روز و در هر جا اتفاق بیفتد.
2- پیامد دوم تحلیلِ عاشورا در کنار تجلیل آن ما را به سمت حقطلبی، ظلمستیزی و عدالتگستری سوق خواهد داد.
بدون شک حادثه عاشورا صرفا در سال 61 هجری و در سرزمینی بنام کربلا خلاصه نمیشود، در آن زمان جبهه حق و باطل روشن شد و تاکنون این دو خط ادامه دارد، همچنان صدای هل من ناصر ینصرنی حسین ابن علی تا قرنها و برای عصرها و مردمان جهان طنینانداز است. امروزه از هر روز و همیشه بیشتر میطلبد تا تشنگان حقیقت و رهپویان فضیلت در راستای قرار گرفتن در جبهه حق علیه ظالمان، مستکبرین و قلدران به مبارزه فکری فرهنگی بپردازند.
3- پیامد سوم تحلیل عاشورا در کنار تجلیل آن، تغییر و تحول جهت اصلاح و بهبود وضعیت است. ظلم، بیعدالتی، حقتلفی و سوءاستفاده از دین، تنها در زمان حسین ابن علی نبود، بدون شک امروزه مکتب حیاتبخش عاشورا میتواند ما را نسبت به تغییر وضع آشفته و نابسامان اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و امنیتیمان کمک کند و بسیاری از تحولات عمیق و دقیق را بوجود آورد که این خود در حقیقت گام مهم و ارزشمندی در راستای احیای شعائر محسوب خواهد شد.
با توجه به آنچه گفته شد علت بیمحتوایی شعائر یک مکتب تحولساز و انقلابی و عدم تحرک، تحول و دگرگونیِ پیروان و رهپویان این مسیر، تجلیلِ بدون رویکرد، بدون بصیرت و بدون درک از شرایط است که این مکتب تعالیبخش را در حد یک نوع احیای سنتِ گذشته بدون تحلیل و تفسیر و عدم ورود آن در متن زندگی اجتماعی و امروزیمان پایین آورده است.
نویسنده: سیدعبدالله نایاب