جوانان نقش عظیم و مهمی را در جامعه بر عهده دارند. نقش آنان محوری، همهجانبه و تعیینکنندهی سرنوشت یک ملت است. همواره در این رابطه حرفهای زیادی گفته شده و میشود؛ اینکه جوانان باید سهیم و شریک مهم پروسههای مختلف اجتماعی و سیاسی باشند.
اما در شرایط کنونی که آشفتگیها در جامعه برجستهتر از گذشته شده است جوانان دقیقا در کجای روند تصمیمگیریهای کلان اجتماعی، سیاسی، ملی و کشوری قرار دارند و تا چه میزان و گسترهای شریک و سهیم پروسههای جامعهساز و نقشآفرینی مانند پروسهی انتخابات، گفتگوهای صلح و مسایل دیگر کشور هستند؟
هرچند در نگاهی آنی و ظاهری، شرایط بر وفق مراد جوانان است، چرا که امروزه شور و شعف پروسههای مختلف روی محور جوانان میچرخد و این جواناناند که بیشترِ گفتار و ادبیات بزرگان حکومتی و غیرحکومتی متوجه آنها و به نام آنهاست. اما اگر اندکی بیشتر تآمل کنیم به عمق واقعه و در نهایت فاجعه و چالشهای عمیق و موجودی که سد راه اکثریت جوانان است پی میبریم و میبینیم که آنان تا چه اندازه با چالشها و گرفتاریهای بزرگ مواجهاند و چه نابسامانیهایی در اجتماع بیشتر دامنگیر آنهاست.
باید قبول کنیم که بسیاری از جوانان در یک خودفراموشیِ خفته و پنهان بهسر میبرند؛ در حالی که حتی جایگاه، شخصیت، هدف، آرمان انسانی و ایدهآل جوانی را ندانسته و یا هم به فراموشی سپردهاند. از طرفی بهجای اینکه نگاه و نقش تعیینکننده و فرصتهای استثنائی برای حضور محوری و اندیشهورزی و تصمیمگیریِ جوانان در جامعه فراهم شدهباشد، نوعی نگاه خودفریبانهی بزرگ و ظاهربین است که بر شخصیت آنها حاکم شده است.
امروز بیشتر جوانان به ابزار دستی برای تحقق اهداف سیاسی و غیرسیاسی جمعی که دنبال منافع شخصی و زر و زور و قدرتند، مبدّل شدهاند. در حال حاضر جوانان بیشتر از هر مقطع دیگری مورد استفادهی ابزاری قرار میگیرند و از احساسات و عواطف آنان بهگونهای حسابشده سوءاستفاده گردیده و در بسا موارد و در سطح وسیعی بر گُردهی جوانان موجسواری سیاسی صورت میگیرد.
مضاعف بر آن، هجمههای سنگین تفکر و اندیشههای مخرّب، چه از جانب آنانکه سکولار و تفریطی هستند و چه از طرف آنانکه رادیکال و افراطی میباشند، جمعی از جوانان را به بهانههای واهی و پوچ و دُگم به سیاهچالههای نابودی کشانده و میفرستند.
امروز بیشتر کسانی که در عملیاتهای انتحاری خود را منفجر میکنند جوانان هستند. همچنین اکثر قربانیان این انفجارها و خشونتها هم باز جوانها میباشند. علاوه بر این، کسانی که محافل سیاسی و انتخاباتی را گرم کرده و برای متعهد و متعصب کف میزنند نیز جواناناند.
این در حالی است که تفاوت بسیار زیادی وجود دارد بین جوانِ منتحر و متحجر، تا جوانِ مقاوم و شجاع در سنگرهای داغ دفاع از دین و وطن؛ جوانِ متعهد و مبتکر تا جوانی که بهعنوان سیاهی لشکر و ابزار در محافل سیاسی و غیرسیاسی برای اربابان زر و زور کف میزند.
امروز جوانان دردمند باید درک داشته باشند و بیإندیشند که در مکاتب، مدارس، دانشگاهها، مراکز علمی و اکادمیک چه طرحها و برنامههای چالشزدا را باید روی دست گرفت تا تفکر و منطق جوانان بعنوان طیف محرک با ابزاری انسانی و هدفمند برای ساختن جامعه به حرکت بیاید.
اینکه جوانان خموش و جمود در کنجهای خلوت مدارس، مکاتب و مراکز علمی خفته و خود را منحط و محدود به علوم تجربی و غیرتجربی کرده و غافل از واقعیتها و حقایقِ آنچه در جامعه جریان دارد نمایند، زیبندهی یک جوانِ با درک و درد نیست.
اکنون بیشتر از هر زمان دیگری نیازمند کار و تلاش در راستای آگاهی و بیداری هستیم. آگاهی فکر، اندیشه، پویایی و بالندگی. جوانان بعنوان نسل خسته از جنگ و در حال جنگ و پس از جنگ، با انواع مشکلات دست به گریباناند، اما با آنهم بسیاری از جوانان دردمند، سوخته و ساخته و مشکلاتی را که از خانواده و منطقه گرفته تا اجتماع و کشور وجود دارد با درد گذرانده و میگذرانند.
اما با اینحال، بجای اینکه همین جوانان در جامعه نقش محوری و اساسی ایفا کنند و موجی باشکوه از احساس، آرزو، انسانیت و مدنیت ایجاد نمایند تا جامعه را از بدبختی و وابستگیِ اشغان و سردرگمی برهانند، با کمال تأسف مشاهده میشود که بسیاری از آنان گرفتار انواع هنجارشکنیها، خودباختگیها و سردرگمیاند و تسلیم اهداف و امیال غیرملی و غیرانسانی چند سیاستمدار و کمیشنکار میشوند.
امروز جوانان باید از حالت خموشی و جمودیِ حاکم بر خویشتن یا شور ظاهری و وسیلهشدن برای دیگران رها شوند و خود را از حد و حصر چند کتاب تجربی و غیرتجربی خارج ساخته و مکتب و مدرسه و دانشگاهها و مراکز علمی را محدود و منحصر به پول، زر و قدرتِ غیرمشروع نکنند و تمامی اهداف و برنامههایشان را در راستای رسالت انسانی و اسلامی که رفاه و آسایش اجتماعی نیز در آن است قرار دهند. سپس، رسالت جوانی و انسانی خود را بعنوان موجود برتر و طیف محرک ادا کنند.
البته این مهم، نیازمند این است که جوانان بجای تقلید از آرایش و فیشن نوع مو و صورت و لباس و شکل و شمایل ظاهری از نوع شرقی و غربی که تعدادی از افراد به دنبال آن هستند؛ اندیشه و افکار خود را با سلاح علم، بیداری و منطق انسانی پویا کنند تا بتوانند رسالت خود را در قبال جامعهای سوخته و خسته از جنگ که سالهاست در بستر جهل و توطئهی استکبار میسوزد، ادا کنند.
تنها و تنها جوانان هستند که میتوانند این سرزمین را از چنگال استکبار و استعمار جدید رهایی بخشند و بهسوی افقهای روشن و پیشرونده که سعادت تمامی ملت را شامل باشد رهنمون و هدایت کنند. این هدف والا، جز با حرکت، تلاش و عمل به رسالت جوانی و انسانی از راه علم توأم با ایمان و آگاهی و بیداری حاصل نخواهد شد.
نویسنده: سیدغلامرضا سادات