اهمیت شاهراهها برای هر کشوری معادل با شاهرگهای حیاتی بدن انسان است، بخصوص برای کشوری مثل افغانستان که از یک طرف محاط به خشکی بوده و از سویی نیز یک کشور وارداتی میباشد که در آن سالانه هزاران تن اموال و مواد غذایی و غیرغذایی از خارج وارد شده و با عبور از شاهراههای آن به ولایات مختلف منتقل میشوند.
به تازگی ویدیویی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود که نشان میدهد طالبان در دشت کیلگی ولایت بغلان و در شاهراه کابل-شمال، تعدادی از موترهای بابری و نفتی را به آتش کشیدهاند، و مردم محل هم از پیر تا جوان خود را به موترهای آتشگرفته رسانده و با استفاده از فرصت، مصروف چور و چپاول اموال موترها هستند.
این وضعیت شکنندهٔ یکی از مهمترین شاهراههای کشور است که شمال را به جنوب وصل میکند.
بحران ناامنی و تشدید جنگ در شمال -که بعد از سقوط طالبان از جمله مناطق امن کشور به شمار میرفت- به آخرین سالهای حکومت آقای کرزی برمیگردد که آهسته آهسته بسوی بحران ناامنی پیش رفت و شعلههای جنگ در آن مناطق نیز برافروخته شد.
البته در طول دوره پنجسالهی حاکمیت اشرف غنی و حکومت وحدت ملی، مناطق شمالی و شهرهای بزرگ و کوچکِ آن، صحنه و میدان نبردهای رو در رو بین نظامیان کشور و طالبان بوده است. در همین دوره شهر قندوز دوبار به دست این گروه سقوط کرد و چند روز پیش هم با حملات گستردهٔ طالبان تا آستانه سقوط پیش رفت. در عین حال ولسوالیهای زیادی از ولایات مختلف در شمال کشور در سالهای اخیر مدام در حال دست به دست شدن میان دولت و طالبان میباشند.
هرچند ناآرامیها، جنگها، انفجارها و ترورها در شمال کشور در دوران حاکمیت آقای کرزی و اواخر حکومتاش نیز وارد فاز بحرانی شده بود، اما در دوران حکومت وحدت ملی به وسعت، کیفیت و شدت آن افزوده شده و بیشتر از پیش تشدید گردیده و به آن دامن زده شد و تا آنجا پیش رفت که منجر به دوبار سقوط شهر قندوز در سالهای ۹۴ و ۹۵ بدست طالبان گردید.
در آخرین مورد هم حدود یک ماه پیش جنگ و خونریزی در ولایات شمالی کشور، از بدخشان و تخار تا قندوز و بغلان و بلخ گسترده و تشدید گردیده است. چنانچه دو هفته پیش نزدیک بود که مرکز قندوز برای بار سوم بدست طالبان سقوط کند. هرچند قندوز سقوط نکرد اما در آن روزها و شبها جنگ در کوچه و پسکوچههای مرکز شهر جریان داشت و خسارات و تلفات ناشی از درگیریها برای نظامیان و غیرنظامیان، گسترده و غیرقابل کتمان بود.
همچنین در ادامهی ماجرای تشدید جنگ شمال کشور، بیش از ده روز میشود که شاهراه بزرگ شمال-جنوب بهروی وسایط نظامی و غیرنظامی مسدود است. طالبان با حملات و تهدیدات خود این شاهراه حیاتی را که شمال کشور را به مرکز و جنوب وصل میکند بر روی همه بسته است.
سوای از بحث ابهامات و پشت پردههایی که ممکن است در ماجرای تشدید جنگ و بحران در مناطق مشخصی از کشور وجود داشته باشد، این مسئله سوالبرانگیز است که طالبان چگونه در سالهای اخیر در شمال و بخشهای دیگری از کشور قوت گرفته و جرأت جنگ و جولان را پیدا کرده بگونهای که به آسانی حتی مرکز یک ولایت را سقوط دادند و تهدیدات جدی را متوجه تمامی شمال کشور ساختند؟!
به هر حال، اکنون مسئلهی مهم این است که حکومت وحدت ملی و دولت افغانستان و مشخصأ ارگ ریاست جمهوری و نهادهای امنیتی، در چنین شرایط حساسی چرا در قبال انسداد شاهراه مهم شمال کشور خاموش و بدون تدبیر اند؛ در حالی که ارگ از روند صلح قطر چندان راضی بنظر نمیرسید و به گرمیِ هرچه تمام، از لغو این پروسه توسط ترامپ نیز استقبال کرد و از جنگ مشروع و سرکوب طالبان با قوتِ تمام اطمینان داد؛ مهمتر اینکه خط سرخهایی را نیز از جمله تاکید بر برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در موعد مقرر و تعیین نظام جمهوریت به عنوان خط سرخِ نظامِ برآمده از انتخابات پیشرو ترسیم نمود.
با توجه به شرایطی که در کشور جریان دارد و اینکه دولت حتی توان بازگشایی یکی از مهمترین شاهراههای کشور را در چند روز باقیمانده به برگزاری انتخابات ندارد و طالبان همچنان باقدرت در نقاط مختلف از شمال تا جنوب کشور جولان میدهد؛ این سوال مطرح میشود که انتخاباتِ ریاست جمهوری چگونه و با کدام سازوکار و تحت کدام شرایط و در کدام مناطق از کشور و با چه تدبیری قرار است برگزار شود؟
مردم کشور به ویژه مردم شمال و آنانی که امروز مشکلات جدی امنیتی را تجربه میکنند و همهروزه در جنگهای خانمانسوز، فرزندان و دار و ندارشان را از دست داده و میدهند و دائما منتظر حملهای ناخواسته هستند و نه راهی برای فرار دارند و نه آرامشی برای قرار، بر کدام مبنا و امیدواری و اطمینانی، در انتخاباتِ پیش رو شرکت کنند؛ در حالی که شاهرگ حیاتشان بسته است و همهروزه قربانی جنایات، بیتدبیریها و خاموشی دولت میشوند.
نویسنده: سیدغلامرضا سادات