از آنچه در بخش قبلی بیان شد، مشخص گردید که انسانها در کیفیت تصدیق و ایمان متفاوت میباشند:
گروه اول در وضوح یقین و ظهور عقاید مانند پرتو و روشناییِ خورشیدند که اگر پرده برداشته شود نیز تفاوتی در یقین آنان حاصل نخواهد شد.
گروه دوم، مقام پایینتری نسبت به گروه اول دارند، لکن اطمینان و سکونی برای این گروه حاصل است که به سبب آن به هیچ وجه در برابر شبهات مضطرب و پریشانخاطر نمیشوند.
گروه سوم نسبت به گروه دوم در جایگاه پایینتری قرار دارند، اما باز هم یک جزم و اطمینانی برای ایشان حاصل است. اگر شبههای به خاطرشان خطور کند و باعث اضطرابشان شود، آن را با دلیل و برهان دفع میکنند و یا التفاتِ چندانی به آن نمینمایند.
گروه چهارم اما کسانی هستند که با هر شبههای متزلزل میشوند. حضرت امام جعفر صادق (علیهالسلام) در روایتی به این اختلافات اشاره کرده و فرمودهاند که: "ایمان دارای حالات و درجات و طبقات متعددی است. بعضی از آنها تام بوده و به منتهای تمامیت رسیدهاند. بعضی از آنها ناقصاند و نقصانِ آنها آشکار است. بعضی هم غالب اند و رجحانِ آنها ظاهر است. شکی نیست که تحصیل یقین واجب است و صرفا تصدیق ظنّی و گمانی کافی نیست."
تلقین ترجمه عقاید به اطفال و کودکان
شایسته است که اصول عقاید را به زبانی ساده در همان ابتدای دورهای که کودکان به قوّهی تمییز و ادراک میرسند به آنان آموخت تا از حفظ شوند و بر صفحۀ خاطرشان منقّش شود. سپس باید به تدریج معانی عقاید مذکوره را به آنان یاد داد تا رسوخی در قلبشان حاصل شود و اعتقاداتشان سروسامان بگیرد ولو اینکه با دلیل و برهانِ خاصی همراه نباشد.
یکی از الطاف حضرت پروردگار به انسان این است که در ابتدای سنِ رشد او در کودکی، دلش را بی هیچ دلیل و برهانی محلِ ورودِ ایمان میکند. البته این اعتقاد در ابتدا خالی از وهن و ضعف نیست و ممکن است به سبب شبهات از بین برود. لذا باید آن را در دل اطفال به نحوی راسخ و مستحکم نمود که متزلزل نشود.
شیوۀ این کار نیز این نیست که عقاید را به آنان با مناظره و جدل تعلیم داد و یا آنان را به خواندن و مطالعۀ کتابهای کلامی مشغول کرد؛ بلکه شیوهی درست این است که اطفال به تلاوت و تفسیر قرآن و خواندن احادیث و فهمیدن معانی آنها و همچنین مواظبت بر انجام وظایف عبادی تشویق شوند.
در این صورت، به سبب آنچه از دلایل قرآنی و روایات معصومین (علیهمالسلام) به آنان میرسد و به سبب نوری که به تدریج از عبادات بر دل آنان میتابد، روز به روز اعتقادشان قویتر میشود. همچنین کودکان را باید از مصاحبت با صاحبان مذاهب فاسده و آراء باطله و ارباب مناظره و جدل و اصحاب تشکیک و شبهات و نیز اهل هوا و هوس دور نمود. باید آنان را به مجالست و همنشینی با اشخاص متقی و صالحین و اهل یقین همراه کرد و نیز طریقه و رفتارشان را در خضوع و خشوع در نزد پروردگار ملاحظه نمود.
بنابراین، تلقینِ عقاید در ابتدای دوران رشدِ کودکان مانند بذرافشانی در زمینِ سینه و سایر امور، مانند آب دادن و تربیت کردن است تا بذر اعتقادی آنان قوّت گیرد و از دل آن درختی حاصل شود که میوهاش رسیدن به قرب خداوندِ احد و سعادتِ ابد باشد.
ادامه دارد...