وجوب عینی علم اخلاق
یادگیری علم اخلاق که علم آفات و کمالات نفس میباشد، به هر کسی به اندازۀ حوصله و استعدادش واجب عینی است؛ چرا که هلاکت و نابودی انسان در واگذاشتن نفس و رستگاری او در تهذیب نفس است.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: "قد افلح من زکّیها و قد خاب من دسّیها"
همچنین غرض اصلی از بعثت پیامبر اسلام ( صل الله علیه و آله و سلم) نیز آموختن همین علم است همچنان که فرمودند: " انّما بعثتُ لاتمّم مکارم الاخلاق...یعنی: من مبعوث شدهام که اخلاق حسنه را به اتمام برسانم."
بنابراین بر هر کسی لازم است که مقداری از اوقات خود را صرف شناختن غایت نفس و کمالات آن و طریقۀ معالجۀ بیماری آن با رجوع به کتب اخلاق و حدیث یا گوش دادن به سخنان بزرگان این علم و رفتار مطابق با رفتار آنان نماید و از بعضی بدعتها که طایفهای از اهل بدعت و هواهای نفس، اختراع میکنند دوری کند.
در مورد علم فقه نیز باید گفت که فراگیری مقداری از آن که در امور عبادی و معاملات مورد نیاز باشد، بر همگان واجب عینی است؛ اما بیشتر از آن، صرفا بر بعضی افراد واجب کفایی است تا با آنها احتیاج مومنین را رفع کنند.
اکتساب علم فقه نیز یا از طریق اجتهاد و استنباط از منابع شرعی است و یا از طریق تقلید از مرجع اعلم. اگر کسی جزءِ یکی از این دو گروه قرار نگیرد گناهکار بوده و عذر او مورد پذیرش پروردگار نخواهد بود.
البته باید توجه داشت، هرچند کسب علم فقه از هر یک از دو طریق فوق صحیح میباشد، اما بدون شک، نورانیت و تأثیری که در اخذِ این علم از طریق اجتهاد است، در تقلید یافت نمیشود.
هر کسی که میخواهد از طریق اجتهاد مسائل فقهی را بفهمد، باید علم به صحتِ اجتهاد خود حاصل نموده و فریب نفس خود و شیطان را نخورد و به محض فراگرفتنِ چند مسئله خود را از جملۀ مجتهدین نشمارد.
مقلدین نیز که مسایل فقهی را از طریق تقلید کسب میکنند، باید مراجع راستین را بشناسند و به صفات و عدالت او به طریقی که در کتب مسایل عملیه ذکر شده یقین حاصل کنند.
ای بسا ابلیس آدم روی هست
پس به هر دستی نباید داد دست
علم مقدمۀ عمل
علم فقه و مقدمات آن نظیر علم ادبیات عرب و علم اصول، علومی نیستند که ذاتا مقصود باشند، بلکه غرض از این علوم، عبادت و بندگی است. پس نباید به واسطۀ اشتغال به اینها از عمل باز ماند و تمام روزگار خود را به دانستنِ آنها گذراند. باید به این علوم به قدر ضرورت کفایت کرد.
بسیاری از طلاب، عمر خود را صرف مسایل علم ادبیات عرب کرده و در معانی و بیان به حد انتها میرسند و از مسایل شرعی بیخبر میمانند. متوجه نیستند که آگاهی یافتن از کیفیت صحبت و تکلم فلان طایفه یا رسیدن به ترکیبات دقیق الفاظ، نه در دنیا به کار کسی میآید و نه در آخرت و به جز ضایع کردن عمر و وقت و تلفنمودنِ مایۀ تحصیلِ سعادت ثمر و نتیجهای ندارد.
ادامه دارد...