تاریخ انتشار :يکشنبه ۳۱ سنبله ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۴۸
کد مطلب : 191972
علم اخلاق عواطف و احساسات انسان را کمال می‌بخشد
يكى از مباحث مهم اسلام كه قرآن مجيد بر آن تکیۀ بسیاری كرده و آيات فراوانی دربارۀ آن نازل شده، بحث اخلاق است.

يک انسان كامل کسی است كه همۀ جهاتِ وجودى او كامل باشد. چون انسان از سه بخشِ عقل و تفكر؛ قلب و عواطف و احساسات؛ و جسم و پيكر مادى ساخته شده، پس كمال او در تكامل در اين هر سه قسمت است.

آنچه فكر انسان را تكامل مى‌‏بخشد و مى‌‏پرورد، معرفت انسان و علم عبادت و حقايق اسلامى و ارتباط عقلى با مبداء همۀ كمالات آفرينش يعنى ذات خداوند است. آنچه كه عشق و عواطف و احساس و سجاياى روحى انسان را كمال مى‌‏بخشد و رهبرى می‌كند علم اخلاق و تربيت است. قرآن به اين جنبه (اخلاق) بى‏‌اندازه اهميت می‌دهد تا جايى كه هدف از آفرينش انسان را اين می‌داند كه وى مظهر صفات الهى و سجاياى اخلاقى از قبيل محبت و احسان و شرف، شجاعت و سخاوت و نوع‌دوستى و پاكى از
رذايل اخلاقى مثل كينه، حسادت‏، خيانت، ناپاكى، درنده‌خويى و خودبينى می‌باشد. نبى اكرم (ص) هدف از بعثت خود را تتميم و تكميل مكارم اخلاق می‌داند و می‌فرمايد: "انّى‏ بعثت‏ لأتمم مكارم الاخلاق...یعنی: من براى اين مبعوث شدم كه مكارم اخلاق را در شما به كمال برسانم و وجود شما را به صفات عالى انسانى بپرورم."

گرچه همۀ ملل جهان اخلاق را می‌‏ستايند، و در اينباره كتاب‌ها و نشريات بی‌شماری نوشته‌‏اند و می‌‏نويسند ولى آنچه مهم است اولا درک معنای واقعى اخلاق و تشخيص مصداق‌هاى حقيقى و ثانیا هدف از آموختن اخلاق و برترى اخلاق اسلام می‌باشد.

امروز دنياى پيشرفته در علوم مادى و صنعت از نظر اخلاق در اين هر دو قسمت زبون و مركبش لنگ است. آنچنان كه غالبا از نظر معنى‏، اخلاق را فقط لبخند زدن و ظاهر‌سازى و روش ماكياولى و غیره می‌داند و درستى و خوش‌قولى براى پيشرفت در اقتصاد. و اما از نظر دوم همه چيز حتى علم و اخلاق را به ديدۀ مادى مى‏‌نگرد و سعادت و كمال انسان‌ها را تنها در بهتر زيستن و لذت بيشتر خلاصه مي‌كند.

متأسفانه اين دو وسيله كمال حقيقى انسان يعنى علم و اخلاق را نيز براى زندگى بهتر و لذايذ جسمى بيشتر به استخدام می‌گيرد و اخلاقی را بهتر می‌داند که وسيله زندگى راحت‌‏تر و پيشرفت اقتصادى بيشتر باشد.

براى نمونه (آئين دوست‏يابى ديل‏ كارنگى) كه يكى از مشهورترين كتب اخلاقى امروز است و به زبان‌هاى زنده ترجمه شده و الحق كتابى در فن خود ارزنده است و حاوى دستورهاى جالبى است ولى سرانجام و هدف كتاب به اين بازمی‌گردد كه چگونه رفتار كنيم كه بيشتر مردم را ى‏ی‌آنكه بر هدف ما واقف شوند به استخدام خود درآوريم و از آنها بهره گيريم. به گفتۀ ظريفى از دوستان اين كتاب را آئين استعمارگرى ناميدن شايسته‏‌تر است تا آئين دوست‏يابى.

جمعى كه قدم از اين حد بالاتر نهاده‌‏اند اخلاق را بعنوان خود اخلاق يا نام‏ نيك مى‏‌خواهند يعنى في‌المثل: (فداكارى كن تا نام تو بعنوان وطن‌‏پرست بر صفحه دل‏ها بماند.)

ولى آنجا كه بشر زندگى را منحصر در اين عالم بداند و معتقد باشد كه پس از مرگ، نابود شدن و براى هميشه بدست فنا پذيرفته شدن است و نه حسابى و نه زندگى و نه پاداشى. اين نام نيک بر سر زبان‌ها چه تأثيرى در سعادت او دارد كه پس از مرگ وجودى ندارد تا احساس كند كه بخوبى ياد می‌شود يا بدى و اين (نام نيك) جز خيالى و خرافاتى در اين منطق مادى بيشتر نخواهد بود و از اين رو كمتر بر روى مردم اثر دارد كه به اخلاق خوب گرايش کنند.

ولى اسلام اخلاق را اولا تنها لبخند زدن و خوش‌‏رويى و امثال آن نمی‌داند و ثانيا هدف را خداى جهان و رسيدن به پاداش ابدى و جاويدان می‌داند فی‌المثل می‌گويد احسان كن و فداكارى براى خدا تا در برابر اين گذشتِ كوتاه سعادتى جاودانى دريافت كنى.

خداوند براى تربيت يافتگان و خواص مؤمنان بالاتر از اين هدف قرار می‌دهد كه همه چيز را رها كن جز خدا و هيچ محبوبى انتخاب نکن جز آفريدگار كه به هر چه دل ببندى به واسطه كمالى است كه در او مى‏‌بينى ولى هر كمالى پرتوى است از منبع كمالات ‌يعنى خداى جهان‌آفرين پس دل از اين پرتوهاى عاريتى برگير و عشق بر سرچشمه همه كمال‌ها و جمال‌ها ببند. و هر چه می‌كنى براى او كن كه به هر چه دل بندى فنا می‌پذيرد و بسوى او باز می‌گردد جز او كه پاينده و ابدى است و هر چه بخواهى و بجويى در نزد اوست و به رايگان و بی چشم‌داشت بلكه بی‌نياز به چيزى در اختيار تو می‌نهد كه سرچشمه وجود است و كمال.

اخلاق فردى و اجتماعى در اسلام به سر حد كمال بررسى شده و همه سجاياى خوب و انسانى ياد شده و حقوق مردم نسبت به يکديگر و رفتار اجتماعى و برخوردهاى زندگى و همه را بيان داشته و خلاصه از نظر فردى سلمان و ابوذر می‌سازد و شهداى پاكباز كربلا و از نظر اجتماعى و نوع‌دوستى چون مالک سپه‌سالار لشكر اسلام كه‏ هنگامی که قصاب گمنام و تربيت ناشده‌‏اى به سخره سنگ بر او می‌پراند، به مسجد می‌رود و براى آمرزش او نماز می‌گزارد.

افسوس كه حقايق و معارف تربيتى اسلامى اكثرا بصورت بكر مانده و مورد تدقيق و تحقيق واقع نگشته است، ولى به هر حال روايات و آيات اخلاقى به سر حد كمال و فوق كمال در دسترس است كه مطالعه آنها خود نور بخش دل و مربى جان‌هاست كه از سرچشمه وحى و علم نامتناهى الهى مايه گرفته و نه فكرهاى محدود انسانى.

علما و رجال بزرگ گذشته اين احاديث را به تفصيل ياد كرده ‏اند و به صورت كتب پر ارجى در اختيار ما نهاده ‏اند.

يكى از بهترين اين كتابها كتاب (مكارم الاخلاق) مرحوم طبرسى است كه براى درک عظمت كتاب به مطالعۀ آن سفارش می‌کنم.
 
نویسنده: سید ذکی موسوی
 
https://avapress.com/vdcguq9qxak9yy4.rpra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما