تاریخ انتشار :پنجشنبه ۱۸ میزان ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۱۶
کد مطلب : 192864
مدیریت غربی یعنی سوءاستفاده از بشر؛ مدیریت اسلامی یعنی ساختنِ انسان
مدیریت به سبک غربی به دنبال سوءاستفاده از دیگران در راستای به ثمر نشستن اهداف عده‌ای خاص است. اما یک مدیر اصیلِ اسلامی به دنبال خودسازی و سپس ساختنِ انسان‌هاست.
مدیریت به شاخه‌های مختلف دولتی، اجرایی، صنعتی، بازرگانی، تجارت، مالی و فرهنگی تقسیم‌بندی می‌شود. به گفتۀ کارشناسان حداقل ۶۵۴ ساعت زمان مورد نیاز است که یک متخصصِ مدیریت فرهنگی در مورد این شاخه از مدیریت صحبت کند.

فرهنگ همانند یک درخت است که ریشۀ آن معارف به معنای کلام، اصول عقاید، شناخت خدا، جهان هستی و انسان می‌باشد. ساقه و تنۀ آن درخت، اخلاق، ارزش‌ها و شاخ و برگ آن فقه و احکام است که مجموعۀ کامل آن، فرهنگ را تشکیل می‌دهد.

یکی از دلایل اصلی این همه جنگ و جدال بین مسلمین، نداشتن اطلاعات و فهم درست از فرهنگِ دینی‌شان است، اگر بخواهیم در جامعه کار کنیم باید فرهنگ و مدیریت فرهنگی را با تمام ابعاد و زوایای پنهان آن درک و تحلیل نماییم و نسبت به خویشتن همیشه خودسازی داشته باشیم. اگر کار و فعالیت منهای خودسازی باشد ضرر عملکرد ما به اجتماع بیشتر از نفع عملکرد ما خواهد بود. برای رسیدن به هدف نباید راه را اشتباه برویم و یا اینکه اشتباه راه برویم.

در اینجا لازم است تعریفی از مدیریت داشته باشیم. خانم فالت -از پیشگامان دانش مدیریت در غرب و مشاور تئودور روزولت رئیس جمهور وقت آمریکا- می‌گوید که مدیریت، استفاده از دیگران برای وصول به اهداف سازمانی است. فالت در این تعریف مورد سرزنش دو طیف از موافقان و مخالفان قرار گرفت. مخالفان گفتند یعنی چه مگر بقیه انسان نیستند. موافقانِ این تعریف نیز می‌گفتند که چرا خانم فالت ما را لو داد و دست ما را از سوءاستفاده از دیگران به نفع اهداف خودمان کوتاه کرد.

اما ناگفته نماند که تعریفِ ذکرشده از جنس تعریف غربی از مدیریت است. اسلام چنین دیدگاهی نسبت به انسان ندارد و نگاه متفاوتی نسبت به سایرین به موضوع مدیریت دارد. پیامبر گرامی اسلام (ص) -شخصیتی که در طول تاریخ از همه عاقل‌تر، مدیرتر و داناتر بوده و خواهد بود- با اشخاص دیگر مشورت می‌کرد، آن‌هم در مهم‌ترین پدیدۀ تاریخ و حیات بشری. بنابراین در کار فرهنگی و مدیریتی اگر عقل کل هم باشیم که نیستیم و زیر دستان ما اگر عرب جاهلی هم باشند که نیستند، باز هم مشورت در مدیریت کارها لازم و ضروری است.

اگر مدیریت همراه با مشورت باشد، چه به پیروزی منجر شود و چه با شکست مواجه شود، همگی در نتیجۀ آن شریک هستند.

حرکت ما در فعالیت‌های فرهنگی و مدیریتی باید مبنایی باشد. به جای مطالعۀ وقایع تاریخی و تحلیل آنها، ابتدا باید فلسفۀ تاریخ را بخوانیم و به چرایی‌ها پاسخ دهیم. مدیریت فرهنگی علاوه بر تخصص در این رشته، مجهز بودن هنرهای متعدد دیگری را نیز می‌طلبد.

مدیریت فرهنگی فعالیت اندک و آسانی نیست. در این شاخه از مدیریت، ساختن انسان مطرح است. در این نوع مدیریت؛ مدیر باید بتواند بر گروه‌های مدیریت‌ناپذیر جامعه نیز مدیریت کند. این امر، دانایی، توانایی و زمان نیاز دارد و ممکن است که سال‌ها طول بشد تا تلاش‌‌های مدیر به بار بنشیند. فعالیت فرهنگی همچون ماجرای شیر یخ فروشی نیست که با ارائۀ قالب‌های خاص، به صورت فوری به نتیجه یا محصول نهایی برسیم. به عنوان نمونه ما شاهد آن هستیم که فعالیت‌های فرهنگیِ دوران بعثت در دوران هجرت ثمر می‌دهند.

خلاصۀ مطلب اینکه مدیریت چندین شاخه دارد و مهم‌ترین شاخۀ آن مدیریت فرهنگی است. در مدیریت فرهنگی فقه و احکام شاخ و برگ درخت فرهنگ هستند و نه ریشۀ آن. دلیل اصلی این همه جنگ و جدال در بین مسلمین عدم فهم درست از فرهنگِ دینی‌شان است. کار فرهنگی نیاز به خودسازی دارد. در مدیریت به سبک غربی بردگیِ انسان‌ها مطرح می‌باشد و این مسئله خلاف فطرت آدمی است. پیامبر گرامی اسلام نیز مسایل کلان مدیریتی را با مشورت با دیگران به انجام می‌رساندند. فعالیت فرهنگی باید مبنایی باشد و نه مقطعی. در کار فرهنگی دانایی، توانایی، تعهد همراه با تخصص و زمان طولانی‌تری مورد نیاز است تا نتیجه حاصل شود.

نویسنده: سیداسدالله بهشتی
https://avapress.com/vdch-inzk23nw6d.tft2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما