احمد سجادی/ در دسامبر سال 2017 میلادی طبق بررسی اداره آمار آمریکا جمعیت کرهی زمین بیش از 7 ملیارد و 110 ملیون نفر بود. این جمعیت هر کدام وابسته به نحله و کیش خاصی هستند، ادیان ناموَر که بیشترین شهرت را در سیاره خاکی ما کسب کردهاند انگشت شمارند؛ ولی آنچه بیشتر میشنویم اسلام، مسحیت و یهود میباشد.
در طول تاریخ، قبل از ظهور اسلام هر یکی از ادیان اعتقادات خود را در جهان ابلاغ کرده و وسعت پیروان دینشان را پهنتر میکردند، همین روش مستمر بود تا اینکه عقلگرایان و فیلسوفان طلوع کردند و بتدریج مریدان زیادی در سطح زمین پیدا کردند. کم کم سردمداران دو کیش (مسیحیت و یهود) به این فکر افتادند تا عقایدشان را عقلانی کنند. ولی از آن جایی که بنیاد دینشان با عقل سازگار نبود، هر کدام به طرزی میخواستند روالی برگمارند که از این لغزشگاه نجات یابند. لذا راهبان ادعا کردند که تثلیث هر چند با عقل سازگار نیست ولی باید به آن ایمان آورد، زیرا مرحلهی ایمان فوق مرحلهی عقل است. (تثلیث یا سهگانه باوری از اعتقادات بنیادین مسحیت است که بر اساس آن خدا در سه شخص خدای پدر، خدای پسر و خدای روح القدس متجلی است).
قدیمیترین راهبان مسیحیان در این فکر بودند که چگونه میتوانیم هم عیسی را خدا حساب کنیم و هم به وحدانیت خدا اعتقاد داشته باشیم؟ عجیب این است که به اتفاق مورخین، کتاب مقدس در هیچ جا تثلیث را آشکارا بیان نکرده است. اگر چه ریچار سوین برن (از مورخین معتقد به تثلیث) در کتبیه معروفش توجیهی در اینباره درج کرده که به اعتقاد من اگر به خودش عرضه کنیم هم نمیپسندد. اما یهودیان -که باورهای عجیبی دارند- آنها اصول عقاید رسمی ندارند و هیچ کلکسیونی نیست که یک یهود باید باور داشته باشد، به عقیدهی من علمای یهود عملگرا بودند نه نظریهپرداز، لذا اکثر باورهای یهودیان در تناقض است و با عقل سازگار نیست. آنها اعمال را مهمتر از اعتقاد میدانند و طبق این عقیده عبادت خدا مهمتر از باور کردن اوست. در حالی که عقل عبادت بدون اعتقاد را تقبیح میکند. فیلیون اسکندرانی اولین متفکر یهود بود که نظریه اتحاد عقل و ایمان را مطرح کرد. البته این نظریه عمر خیلی کوتاهی داشت.
در این هیاهوی جهل و نادانی که زمین گردشش بطیء شده و ماه میان نور خورشید و زمین حایل ایجاد کرده، روز روشن برای اهل خرد چون شب تار سیاه گردیده و عقلها فرسوده و نابکار شده بود، مردی از میان مردم برخاست و با صدای رسا فریاد زد: قولوا لااله الا الله تفلحوا.
این مرد، مردمی را که تا هنوز با عقل و وجدانشان در پیکار بودند، را به سوی آیین عقلایی و اسلام ناب دعوت میکند. اسلام بر خلاف این ادیان دینی است که به عقل ارزش مهمی قایل است و نه تنها راه عقل را در فروع دین گشوده بلکه در اصول دین نیز باز گذاشته و حتی اصل اصول دین یعنی توحید را منحصر به عقل گذاشته و هیچگونه تعبدی را در این زمینه قبول نمیکند.
اعتقادات اسلامی هیچگونه منافاتی با عقل ندارند و تعبداتی که ما در اسلام داریم نیز عقلانی است. هرچند فلسفهی بعضی از دستورات اسلام را ما نمیتوانیم درک کنیم و واضح است که عدم درک منافاتی با عقلانی بودن ندارد. اسلام تاریخ را درس عبرت قرار داد، برای اینکه بر طبق سنن قطعی و قوانین علّی و معلولی است. من متحیرم که این به اصطلاح متفکران اسلامی امروزه چرا اسلام را یک دین امپریالیسم تعریف میکنند؟ بشر در حال تکامل است و انسان به هر کلکسیونی که عقلانی باشد توجه میکند و این امپرسیونی که اسلام بالای عقل بشر گذاشته ربطی به سیاست امپریالیسم ندارد.